تاپیک شعر سایت مادران

  • شروع کننده موضوع دخترلاکچری
  • تاریخ شروع
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
یک نفر گفت: که عاشق شده ای؟لال شدم
گفتـم آهـسته #بله ، گفتم و بـدحال شــدم

تو نسنجیده ترین خواهش دل بودی و من
در تمنای تو #من بودم و #مثقال شدم

یک نفر گفت :چرا زرد رخی، موی سپید
به که گویم که من ازهجر تو چون #زال شدم

غاصبی، من خودم اصلا ، خود من خواسته ام
چون فلسطین ، که در اقلیم خود اشغال شدم

بسکه از عشق شما سرخوشیم گشته عیان
سبب خنده ی بیهوده ی اطفال شدم

از تو پـرسـیـد کسی عـاشـق او هستی و تـو؟
گفتی: آهسـتـه که #نه من فقط اغـفال شــدم ...!
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
دلم در حسرت دیدار روی ماه دلدارم
پر از آهست زین ماتم، دل ناراحتی دارم

دل اشوبم ، زمین جایی برای ماندن من نیست
خدایا خود تو شاهد باش با غم الفتی دارم

در این دنیای بی حاصل شب و روزم به یغما رفت
خوشا آندم که در قبرم ،و جای راحتی دارم

منم شیدا، پر احساسم ؛ و یک باغ پر از یاسم
به درگاهت خداوندا فقط یک حاجتی دارم

رهایم کن از این درد و از این ایام پر وحشت
مرا دریاب اگر پیش تو اندک حرمتی دارم..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
عاشقت هستم خجالت می کشم از گفتنش
من حیا کردم دهان بستم ولی آیا تو هم...

لحظه ای افتاد چشمانت به چشمانم ولی...
از نگاهت همچنان مستم ولی آیا تو هم...

سعی کردم تا نظر بازی کنم رویم نشد
حیف، من رُویم نشد، جَستم ولی آیا تو هم...

از زمین تا آسمان، از آسمان تا کهکشان...
زیرو رو کردم تو را جُستم ولی آیا تو هم...

کاش میشد قسمتم باشی تو ای حوّای من
من که رفتم، آدمی پستم ولی آیا تو هم...

عاشقی از جنس مجنونم بیا لیلای من
من که مجنونی ازین دستم ولی آیا تو هم...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
چشم هایم بسته بود و بوسه ای دزدید و رفت
بذر عشق و نیستی در سینه ام پاشید و رفت

دل پریشــان کرد و آرام و قرارم را گرفت
با لب شیرین خود بر روی من خندید و رفت

بر سرش اسپند چرخاندم که ماند پیش دل
باز ترفندی زد و از پیش من چرخید و رفت

خواستم از دل بپرسم چیست این بازی دل
با زرنگی یک غزل از مولوی پرسید و رفت

گفتمش دیوانه ام کردی بمان نزد دلم
چشم گریان مرا در انتظارش دید و رفت..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest


هرشٖب به‌یاد توفقط مستانه هق‌هق میکنم
رویایِ آغـوشِ تـو را مستِ شقایق میکنم

با لَمس نبضِ دستِ تو قلبم دوباره می‌تَپد!
تا که خیالت می‌رود.. می‌میرم‌ و دِق میکنم

آخر همین شب‌گریه‌ها روزی به دادم میرسد
یکبارِ دیگر من تو را تسخیر و عاشق میکنم

زُل می‌زنم بر ساعتم.. خوابیده بعد رفتنت
این ساعتِ غم دیده را شادِ دقایق میکنم

در امتدادِ نورِ تو ... تا پُشت شب‌ها میروم
با تو سلامِ تازه ای بر صبحِ صادق میکنم

عقلم به دل خندیده وُ گفته مگر دیوانه‌ای؟
روزی به همراهِ دلم.. خنده به منطق میکنم

می‌آیی‌و این گونه‌ها خیسِ‌حضورت میشوند
سر می‌نَهم بر دامنت سُجده به خالق میکنم..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
درد دلم باید از این هم بیشتر باشد!
سهمم اگر از خاطرت چشمان تر باشد

آری تو می رفتی و من هر بار می گفتم
شاید که اصراری دوباره بی ضرر باشد

یادت می آید هر که پندم داد غرّیدم
اصلا چه بهتر عکسهایش دردسر باشد

جایی که او باشد برایم، مرگ چیزی نیست
این راه باید بیش از اینها پر خطر باشد

آری خطر کردم و حالا مانده ام تنها
تا کی نگاهم بر کلید و قفل در باشد ؟

من خسته ام از بس دعا خواندم، نیا بگذار
کل مفاتیح الجنان هم بی اثر باشد

هر شب کسی در گوش من خوانده مدارا کن
دیگر نمی خواهم کسی صاحب نظر باشد

جنگیده ام با هر که اسمت را قسم داده
آدم نباید اینهمه دنبال شر باشد..

هر لحظه با دنیای بی تو سخت درگیرم
می ترسم از اینکه کنارت یک نفر باشد!

باید بمیرم از خودم از زندگی سیرم
این قصّه باید یک کم امشب مختصر باشد؛

این را بگویم می روم، لعنت به هر کس که
با تو به جای من از امشب همسفر باشد...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
گاه گاهی عشق از نوع مجازی لازم است
مهر ورزیدن برای دل نوازی لازم است

مهر اگر داغ است و پیشانیت میسوزد، نترس
در مسلمانی کمی هم صحنه سازی لازم است

تا فراهم سازی بستر برای اختلاس
کشف و استحصال میدانهای گازی لازم است

بعد لذّت بردن از مستی الکل در ****
خواندن یک فاتحه بر روح «رازی» لازم است

زندگی در حال جریان است، پیری میرسد
گاه گاهی بچّگی، دیوانه بازی لازم است

در همایشها اگر باید سخنرانی کنی
پای منقل اندکی خود را بسازی لازم است

قصد آجر کردن نان کسی را کرده اید؟
بعد از تهمت زدن پرونده سازی لازم است..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
بغلت گريه‌ی خاموش چه حالي دارد
غزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد!

من كه يك عمر شكار توام ای كاش شبی
كبك من باشی و من قوش، چه حالی دارد!

غمزه‌ی چشم دل آشوب تو كم چيزی نيست
ناز ابروی تو هم روش، چه حالی دارد!

دل ديوانه‌ی زنجيری من می گويد
حبس در حلقه‌ ی گيسوش چه حالی دارد!

عسلستان غريبی ست گل روش ولی
عسل از شانه‌ی كندوش چه حالی دارد!

طالع شورم اگر پرده بگرداند، آه
چنگ در تار سر موش چه حالی دارد!

تار لطفی، غزل سايه-شب از نيمه گذشت
سر من بر سر زانوش چه حالی دارد!
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
کاش می شد باردیگر حلقه بر در میزدی
با صدای پای خود آهنگ محشر میزدی

بیخبر رفتی و هرشب دل سراغ از تو گرفت
گفتمش ای بی وفا، با عشق خنجر میزدی

کاش آن روزی که درطوفان عشقت دل شکست
ساحلم بودی و در چشمم تو لنگر میزدی

مـن دلـم را آشیـانه کرده بودم، بی ثمر
در کنـار جـاده ی تنهـایی ام پـر میزدی

کاش روزی را کـه شعرم رفتنت را تیتر زد
صفحه ی تقویم را یک رنگ دیگر میزدی

فصـل مـرگم را خبـر می دادی و در انتها
می نوشتی زندگی تعطیل و بر در میزدی

زخـم هـای کهنـه ام دارد مـداوا میشود
کاش بودی بر دلم یک زخم دیگر میزدی..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
خوشحالم از اینکه... به من افتاد... نگاهت
از این که شدم یوسف و ، ماندم ته چاهت

عاشق ، همه ی مردم شهرند به چشمی ،
جز من... که کنم حال ، به آهنگ سه گاهت

معشوقه ی شان ، می رود و ، راز... نگویند
هرچند ... بگویند: خدا ، پشت و پناهت

تو در بری اما... ، همه ی راز... تو هستی
کی می روی آخر... که شوم چشم به راهت

گاهی شده ام... متحد حضرت شیطان،
این جنگ درونیست ، بگیرم... به پناهت

صد بیت نوشتم، به تن خاکی نا پاک ،
بگذار بگیرد... بدنم ، بوی پگاهت..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
من تو را در تپش قلب خودم يافته ام
روح احساس تو را در نفسم يافته ام

تو همان موج غريبى كه به درياى دلم
متلاطم تر از امواج خزر يافته ام

تو همان خلوت دنجى كه در آغوشت من
رامش و لطف و صفاى ابدى يافته ام

من دراين غربت خودخواسته خواهم پوسيد
درد تو با همه دورى كه به جان يافته ام

تو همان حس خوش سكر شرابى كه ترا
بعد يك عمر غريبى ، به وطن يافته ام

بربودى دل و دين اين هنر توست ولى
من كه دل در گرو مهر خودت يافته ام..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
قسم بنام قشنگت که عمر زود می گذرد
که درد و غصه و غم هرچه بود می گذرد

بـه آيـه آيه ی قـرآن قسم بـه گنـدم زار
زمـان قحطـی و فصـل رکـود می گذرد

صدای پـای زمان را به گوش، می شنوم
کـه از کـوير دلـم ، همچو رود می گذرد

بدا به حال من و خوش بـه حال آنهايی
کـه عمرشان بـه گفت و شنود می گذرد

بيـا کـه قصه ی من بـا حضور لبخندت
به خوبی و خوشی و ، با سرود می گذرد

نترس قلب من از مهر ديگران خالی ست
بـه جز تـو از دل من ابر و دود می گذرد

بيا که با تو سفر، هر چه سخت هم باشد
قسم بـه نـام قشنگت کـه زود می گذرد..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
رفت و چشمم را برایش خانه ڪردم برنگشت
بس دعاها از دل دیوانه ڪردم برنگشت

شب شنیدم زاهدے مے گفت او افسانه بود
در وفایش خویش را افسانه ڪردم برنگشت

زلف هایم را ڪه روزے مے ربود از او قرار
تا سحرگاهان برایش شانه ڪردم برنگشت

تا در آن غربت نسوزد از غم بے همدمے
تارو پودم را بر او پروانه ڪردم برنگشت

این من مسجدنشین عاشق سجاده را
مدتے هم ساڪن میخانه ڪردم برنگشت

تا بداند در ره او با ڪسانم ڪار نیست
خویش را بادیگران بیگانه ڪردم برنگشت

عاقبت هم درامید این ڪه برمے گردد او
عالمے را از غمش دیوانه ڪردم برنگشت..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
خــــدا مـرا به فراق ِ تو مبتلا نکند
من و ندیدن ِ روی ِ تو را...خدا نکند

بریز طعم ِ حضورت به اشتیاق ِ دلم
چرا که دفع ِ بلایی بـــه صد بلا نکند

نشسته تـــا بزنم دست و پا به گردابت
مرا به زورق ِ کس جز تو ناخدا نکند

هزارویک شبی ست که بیدار ِعشق ِ بیتابم
و راز ِ مانده به دل را که برملا نکند

نشسته ام بـــه هوای ِ وزیدن ِ نفست
نسیم جـــــز تو مرا رام ِ کهربا نکند

رواق ِ منظر ِ نازت شدم به محرابت
مرا ز ِ عشق ِ نماز ِ شبت جدا نکند

شدم چومست به دستان ِسایۀ سَروَت
کسی بــــــه خلوت ِ "دل من" اقتدا نکند..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
‍ دستور بده جان به فدایت کنم ای دوست
قربان تـو و مهر و وفایت کنم ای دوست


نـزدیکتـراز مـن ، بـه منـی از رگِ گـردن
هرگز نتوانم که رهایت کنم ای دوست


گر جان طلبی چون و چرا نیست به کارم
با قیمت جــان دفع بلایت کنم ای دوست


محبــوب منـی دار و نـدارم شـده ای تو
از عمق وجودم که صدایت کنم ای دوست


ای کاش کـه از جــانب ِتــو ظلـم نبیـنم
درمان نتوانم به جفایت کنم ای دوست


من عاشـقِ دلخستــه ی تـو سنگ ِصبــورم
دلتنگم و هر لحظه هوایت کنم ای دوست
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
گرچه دُشوار است امّا بی صدایی بِهتر است!
بی خیالت!...دوری از عشقِ کَذایی بهتر است!

من اگر لیلا شَوَم...مجنون صدایَم می زنند!
حق بده!...هَر تُهمتی از بی حیایی بهتر است!

می رَوَم تعبیرِ اصحابی شَوَم....در بینِ کَهف
می رَوَم...در رفتن از عصرِ جدایی بهتر است.

تا دهان وا می کُنم،محکوم می گردد دلم
زندگی در گوشه ای خلوت،خدایی بهتر است.

حالِ بی منظورِ اشعارم کمی برگشته است
هیس!ساکت!عاشقی با بی صدایی بهتر است..




 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
زد هوایت بر سرم، سرتاسرم را باد برد
تا قلم در دست غم شد ، جوهرم را باد برد

خط کشیدم بر نمای کهنه ی گلبوسه ات
یادگار بوسه ات بر دفترم را باد برد

اشک را در دامن سرخ شقایق ریختم
با نگاهی آتشین چشم ترم را باد برد

موج می زد بر سرم هر جمعه عشق دیدنت
ساحلی ایمن شدی تا، پیکرم را باد برد

غنچه هایم را کشیدی تا که از نو بشکفم
تا لب از لب وا کنم، آن نوبرم را باد برد

برگ ماند و ساقه ای خشکیده در دریای غم
با نگاهت سایه ی غم گسترم را باد برد..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
با اینکه تو را سیر ندیدم ، به سلامت
از باغ لبت هیچ نچیدم ،به سلامت

تنها تر از این هستم و تنها ترم از آن
ناگه به تو دلخسته رسیدم به سلامت

غمگین تر ازاین گشتم و غم بار ترم کرد
آن‌دم که به وصلت نرسیدم به سلامت

آهسته برو تا که بسوزم برِ این شمع
با اینکه دل از تو نبریدم ، به سلامت

من با غزلی همدم و تو ، با کس و ناکس
رفتی و من از عشق بریدم به سلامت

عاشق نشدی مثل کبوتر شدم این بار
یک لحظه ز بامت نپریدم به سلامت

در دل غزلی گفتم و با خویش نگفتی
یک شاعر باران زده دیدم به سلامت

این شهر پر از شاعر تنهاست ولی من
عرفان تر از این عشق ندیدم به سلامت

غم گشته چو بغضی و دلم خون شده اما
از عشق تو کنجی نخزیدم به سلامت

برگرد ببین کیست که میسوزد از این عشق
یا نامه بده گوی رسیدم به سلامت
‌ ‎‌‌‌
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
بعدِ بوسیدنت ای عشق چه بی تاب شدم
پیشِ چشمانِ تو از شَرم و حیا آب شدم

چشم بستم که نبینم رخِ زیبای تو را
آنچنان رفته ام از دست که نایاب شدم

آمدی دل ببری از من و تنهایی من
خوابِ چشمانِ مرا بردی و بد خواب شدم

فکر می کردم از احساسِ دلم باخبری
من در این دهکده از عشقِ تو ارباب شدم

مدتی هست که بیداری شب باب شده
بی تو هر لحظه در این میکده سیراب شدم

شده دلبسته ی من هر که مرا میبیند
پدر عشق بسوزد که چنین ناب شدم

مثلِ دریایی و هر کس ز لبَت می گوید
در خیالات خودم ماندم و مرداب شدم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
در حسرت اینم که کنارم بِنِشینی
با چشم خریدار مرا خوب ببینی

آنقدر به من خیره شوی تا بپذیرم...
میلی به مَنَت هست و هوایی تر از اینی

یک سینه عطش فوت کنی گوشه ی لبهام
هَی شوق بر انگیزی و هَی بوسه بچینی

آنقدر به هم عشق بورزیم که فردا...
کافر شده باشیم، نه ایمان و نه دینی!

اقرار کنم پیش تو خوشحال ترینم
اقرار کنی پیش من آرام ترینی

ای کاش بیایی و دلِ سر به هوا را
زنجیر کنی باز به یک عشقِ زمینی..
 

بالا