تاپیک شعر سایت مادران

  • شروع کننده موضوع دخترلاکچری
  • تاریخ شروع
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
غزل بردار، لب تر کن، بنوش از شربت شعرم
دلت را مبتلاتر کن به بغض غربت شعرم

هوا را بی نفس طی کن، نگاهت را به من بسپار
و دستت را کمی بگذار، روی تربت شعرم

بخوان در زیر لب آهسته بیت آشنایی را
که لبهایت شود شورآفرین ِ خلوت شعرم

نه غمگینم نه خوشحالم، نه دلگیرم نه دلشادم
فقط شرمنده ام از اشک هایت بابت شعرم

سلامت می کنم ای عشق! ای عاشق کُش مغرور
به من بد پیله کردی گرچه بوده عادت شعرم

زمان تنگ ست و دل تنگ ست و آهوی غزل سرمست
گریزی نیست از چنگش، نشو ناراحت شعرم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
می نویسـم عاشقم ، تو برگی از فصلِ بهاری
می نویسی فارغی،دیگربه من حسی نداری

می نویسم دوستت دارم ،تویی محبوب نازم
ناگهان !سر را به روی شانه هایم می گذاری

از تو گفتن ،خصلت و پیشینه من شُد عزیزم
آه ! محبوبم ! چـــرا اینگونه از من می نگاری ؟

عاقبت آغوشِ گرمت تکیه گاهم می شود تا
گرمی لبخند را ،بر روی لبـهایم بِـکاری…

همچو یک باغِ زمستان دیــده دیواری ندارم
پیش چشمت باغبانم این غـزل باشد قراری

سطرِ آخـــر جای نامت می گذارم نقطه اما !
می نویسم عاشقم،تا دستهایم را فشاری
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
منتظرماندم بپایت یاردلدارم کجاست
من که خوابت دیده‌ام،این شرح‌و گفتارم کجاست

آنقدرچشم انتظارم،در بلندی های شهر
تاببینم روی ماهت،چشم اغیارم کجاست

درنبودت گریه‌ها کردم،دگر سویی نماند
رویِ نورانی، شفابر حال بیمارم کجاست

هرسحر،این دل برایت بی قراری میکند
روی ِآرامش ندیدم،درشب تارم کجاست

من هواداری، بمستی‌هایِ گلها دیده‌ام
ما که سرگردانِ این مردانِ پیکارم کجاست

اشتیاقِ دیدنت ،آتش به جانم میکشد
من که خاکستر شدم،دیگرپرستارم کجاست

عمرمن آخرشدو این رویِ زیبایت ندید
عاقبت غلطانِ اشکم،چشم خونبارم کجاست

ای خدادرانتظارم،لحظه‌هادر روزوسال
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
بیا دستی بده دستم ،که من مست غزل هستم.
غزالم در کنارم باش که من محتاج تو هستم

اگرآیین تو باشد مسیحی، زاده عیسی.
کنم ترک مسلمانی منم در دین تو هستم

همه با سنگ بدنامی زدن بر صورت و دستم
توبودی مریم عذرا من اما دل به تو بستم

زگلزارت گلی چیدم چه شبهایی که بدمستم
گل نازم بیادم باش به مستی باتو پیوستم

غزلهایم فدای تو همه اشعار سربستم
خودت دانی معانی را، به مردی باتو پیوستم

بیاموز آنچه میدانی اگر مست و اگر پستم
صنم استاد من هستی ،منم شاگرد تو هستم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
‌ای‌گریزان‌ازنگاهم ‌خواب را بردی کجا؟
باغِبــان دل نگشتی، آب را بردی کجا؟

آفـتاب آسِمـانم بودی و پنهـان شدی
رفتہ ای امـا بگو مهتاب را بردی کجا؟

جان‌ فدای غنچۂ‌لبهات کردم تاشکفت
بی وفـا آن نوگلِ شاداب را بردی کجا؟

من رعیت بودم و دربندگیسوهای تو
نازنینــم،حضــرت ارباب را بردی کجا؟

ابروانت‌قبلہ‌گاه و خال‌لب‌محراب بود
قبلہ‌ام‌ازدست‌شدمحراب را بردی کجا؟

قلبِ زرینی میانِ سینہ‌ی من می تپید
این طلای خالص‌ ونایاب را بردی کجا؟

صفر نَہ،باتو تمام‌لحظہ‌هایم عشق بود
لحظہ‌های تا همیشہ ناب را بردی کجا؟

من‌سپردم دست‌تو تا باغ‌ِمینایَش کنی
باغِبـــان دل نگشتی، آب را بردی کجا؟
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
ساک ِ من ! بستــــه نشو باز مرا جا نگذار
کفش را جفــــــت نکن، روی ِ دلم پا نگذار

در سرم سوت کشــان میرسد از راه قطار
ایستگاه ِ دل ِ من را تک و تنهـــــــــا نگذار

یا بگو صندلی ات خالی از اینجـــــــــا برود
یا ببر خاطـــــــــره را پشت ِ سرت جا نگذار

کوپه تابوت ِ سیاهی ست که از مرگ پر است
داغ ِ خود را به دل ِ خستــــــه ی ِ دنیا نگذار

ریل ها خط ِ بریلنــــــــــــد که از حرف پرند
کور خاندند محلی به الفبـــــــــــــــا نگذار

رفتنت تلخ ترین قسمت ِ این سریال است
نقش ِ دلتنگی ِ من را تو به اجـــــــرا نگذار

من که می دانم این بغض فقط یک شوخی ست
جان ِ خود اینهمه هی سر به سر ِ ما نگذار

بغلـــــــــــــم کن که به آغاز ِ جهان برگردم
دستهایی که پرانتــــــــــز شده را وا نگذار

سفر ِ چلچله هایی که نرفتند بخیـــــــــــر !
آسمان را پس از این محو ِ تماشـــــــــا نگذار

خش خش ِ پاره ی ِ هر برگ ِ بلیتت خوش باد
عشق، پاییــــــــز ِ قشنگی ست بر آن پا نگذار
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
منتظرماندم بپایت یاردلدارم کجاست
من که خوابت دیده‌ام،این شرح‌و گفتارم کجاست

آنقدرچشم انتظارم،در بلندی های شهر
تاببینم روی ماهت،چشم اغیارم کجاست

درنبودت گریه‌ها کردم،دگر سویی نماند
رویِ نورانی، شفابر حال بیمارم کجاست

هرسحر،این دل برایت بی قراری میکند
روی ِآرامش ندیدم،درشب تارم کجاست

من هواداری، بمستی‌هایِ گلها دیده‌ام
ما که سرگردانِ این مردانِ پیکارم کجاست

اشتیاقِ دیدنت ،آتش به جانم میکشد
من که خاکستر شدم،دیگرپرستارم کجاست

عمرمن آخرشدو این رویِ زیبایت ندید
عاقبت غلطانِ اشکم،چشم خونبارم کجاست

ای خدادرانتظارم،لحظه‌هادر روزوسال
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
می نویسـم عاشقم ، تو برگی از فصلِ بهاری
می نویسی فارغی،دیگربه من حسی نداری

می نویسم دوستت دارم ،تویی محبوب نازم
ناگهان !سر را به روی شانه هایم می گذاری

از تو گفتن ،خصلت و پیشینه من شُد عزیزم
آه ! محبوبم ! چـــرا اینگونه از من می نگاری ؟

عاقبت آغوشِ گرمت تکیه گاهم می شود تا
گرمی لبخند را ،بر روی لبـهایم بِـکاری…

همچو یک باغِ زمستان دیــده دیواری ندارم
پیش چشمت باغبانم این غـزل باشد قراری

سطرِ آخـــر جای نامت می گذارم نقطه اما !
می نویسم عاشقم،تا دستهایم را فشاری
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
می نویسـم عاشقم ، تو برگی از فصلِ بهاری
می نویسی فارغی،دیگربه من حسی نداری

می نویسم دوستت دارم ،تویی محبوب نازم
ناگهان !سر را به روی شانه هایم می گذاری

از تو گفتن ،خصلت و پیشینه من شُد عزیزم
آه ! محبوبم ! چـــرا اینگونه از من می نگاری ؟

عاقبت آغوشِ گرمت تکیه گاهم می شود تا
گرمی لبخند را ،بر روی لبـهایم بِـکاری…

همچو یک باغِ زمستان دیــده دیواری ندارم
پیش چشمت باغبانم این غـزل باشد قراری

سطرِ آخـــر جای نامت می گذارم نقطه اما !
می نویسم عاشقم،تا دستهایم را فشاری
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
گل صِدایَت می‌زنَم، گُلزار می‌ریزَد به‌هَم
بر تنَت پیراهَنِ گُلدار می‌ریزَد به‌هَم

چشم بَرهم می‌زَنی درجا پریشان می‌شَوم
ساختارِ خِلقتم انگار می‌ریزَد به‌هم

آه ای چشمانِ زیبایِ تو سَهلِ مُمتنع
ماه هم در لحظه‌ی دیدار می‌ریزَد به‌هم

بر درِ چاقوفروشی‌ها که ابرو کَج کنی
مُطمئناً قیمتِ بازار می‌ریزَد به‌هَم

آنقَدَر خوبی که در هِنگامِ اجرای قِصاص
اِقتِدارِ چوبه‌هایِ دار می‌ریزَد به‌هم

"بوی زُلفِ یار آمد، یارم اینک می‌رسَد"*
زیرِ خاک از بوی تو عَطّار می‌ریزَد به‌هم

وقتِ رفتن پُشتِ سر آهِسته‌تر در را ببَند
از غَمَت تنها نه من، دیوار می‌ریزَد به‌هَم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت
مرغ جان را نیز چون پروانه بال و پر بسوخت

عشقش آتش بود کردم مجمرش از دل چو عود
آتش سوزنده بر هم عود و هم مجمر بسوخت

زآتش رویش چو یک اخگر به صحرا اوفتاد
هر دو عالم همچو خاشاکی از آن اخگر بسوخت

خواستم تا پیش جانان پیشکش جان آورم
پیش دستی کرد عشق و جانم اندر بر بسوخت

نیست از خشک و ترم در دست جز خاکستری
کاتش غیرت درآمد خشک و تر یکسر بسوخت

دادم آن خاکستر آخر بر سر کویش به باد
برق استغنا بجست از غیب و خاکستر بسوخت

گفتم اکنون ذره‌ای دیگر بمانم گفت باش
ذرهٔ دیگر چه باشد ذره‌ای دیگر بسوخت

چون رسید این جایگه عطار نه هست و نه نیست
کفر و ایمانش نماند و مؤمن و کافر بسوخت
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
من به گلهاي بياباني حسودي مي كنم
چشم را ازمن بگرداني حسودي مي كنم

پا كه بگذاري قدم برداري و راهي شوي
بر زمين خشك و باراني حسودي مي كنم

با تو هر كس مي نشيند لحظه اي در گفتگو
ساده يا مشكوك و طولاني حسودي مي كنم

هركه را تو دوست داري من تنم تب مي كند
هركه باشد، هركه ميداني حسودي مي كنم

شعر تو باشد اگرجز من براي سنگ و خار
من به اوهم چون كه مي خواني حسودي مي كنم

واي بر من در سرت انديشه و روياي چيست؟
من به اين افكار پنهاني حسودی مي كنم

هر شعور و منطقي را منطقم پس مي زند
در كمال جهل و ناداني حسودي مي كنم

باز مي گويي نترسم آخرين مقصد منم
من ولي آنجا كه الاني حسودي مي كنم

هر كه دمخور با تو باشد هر كه لمست مي كند
يا كه مي بيند به آساني حسودي مي كنم

آب اينجا تازه تازه بوي غربت مي دهد
من به ماهيهاي ايراني حسودي مي کنم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
دیشب غزلم بوی تو می داد...ولی حیف
یکباره دلم یادِ تو افتاد...ولی حیف

دور از تو قلم زهره ی گفتار ندارد
هر روز در اندیشه ی فریاد...ولی حیف

می خواست کمی عشق بنوشد دلِ عاشق
شاید شود از رنج و غم آزاد...ولی حیف

اندوه تو را دارم و دائم نگرانم
گفتم همه را می برم از یاد...ولی حیف

دلخوش به همان وعده ی اسفندِ تو بودم
حالا که رسیده است به مرداد...ولی حیف

"گیتار و غزل" "عشق و جنون" عهد ببستند...
یک عمر شوم شاعرِ دلشاد...ولی حیف...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
ببخش قلب عزیزم ، که پر پرت کردم
لباس حسرت و غم را ، به پیکرت کردم

ببخش گر تو شکستی ، که من بمانم باز
به بی وفایی یارم ، که باورت کردم


ببخش ، زهر جدایی ، چشاندمت با قهر
ببین چه خاک غریبی که بر سرت کردم

ببخش ای دل آواره ، ای دل تنها
که مبتلا به نفسهای آخَرت کردم


به این امید که شاید ، به خنده ای برسی
تو را به گریه نشاندم ، و بدترت کردم

ببخش ای دل غمگین ، گناه من این بود
که با خیالِ پریدن ، کبوترت کردم..
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
تو باغی و من برگ ستمدیده ی ِ پاییز
من آدمکی قَحط زَده گوشه ی ِ جالیز

من طالبِ سیب هستم وتو میوه ی ممنوع
دیوانه ی لبهای تو ام، وسوسه انگیز

از عطر حضورت به سَر و روی من اَفشان
تآخر شود این راه پر از هِجر و غم انگیز

ای قبله گه عِشق مرا هم به وُضو خوان
تا سجده کُنم سویِ تو ای دختر پاییز

بر مَن نگهی کُن‌ ولی از روی ِ خریدار
ارزانی تو این دل ِ ، از عشق تو لبریز

تو شاخ ِ نبات قُمی و زیره یِ کرمان....
پایان شَبم باش تو ای صبح دلاویز
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
من که مجنونت شدم ذکرم فقط رؤیا شده
مضطرب بر حال من دیگر خود دنیا شده

حق بده چشمت اگر مست و خرابم میکند
چون **** کهنه با چشمان تو معنا شده

خیره بر چشمت شدن دارد خطر فهمیده ام
غرق در چشمان تو حتی خود دریا شده

آرزو دارم شود آغوش تو زندان من
به عجب بندی در آمال دلم بر پا شده

آخرش دل را به دریا میزنم میبوسمت
این چنین رسوا ! برنده! کی؟کجا پیدا شده
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
ڪاش میشد ڪه تو را مثل طلا آب ڪنم
بتراشم بدنت را اثرے ناب ڪنم

قابے از چوب منبت بزنم دور تنت
نقش اندام تو را داخل آن قاب ڪنم

بگذارم به سرت تاج طلا ڪوب شده
و به گیسوے تو یک شاپره قلاب ڪنم

بڪشم طاق عقیقے به خم ابرویت
تا ڪه ابروے تو را جلوه محراب ڪنم

نورے از پرتو خورشید به چشمت بزنم
برق چشمان تو را تابش مهتاب ڪنم

هر چه شیرینے دنیاست بهم آمیزم
شهد لبهاے تو را طعم شڪر ساب ڪنم

و به بالاے لبت خال سیاهے بزنم
تا ڪه این منظره را ڪامل و جذاب ڪنم

بعد از آن، در رخ تو محو تماشا بشوم
با خیال نفست چشم خودم خواب ڪنم

مثل بت، زیر قدمهاے تو من سجده زنم
بت پرستے ز تو را بین همه باب ڪنم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
ﺟﺮﻡ ﻣﻦ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﯿﺪﺍﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻭﺍﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻧﻤﺎﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﺟﺮﻡ ﻣﻦ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﮐﻠﺒﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﯾﺶ
ﺯﺍﻫﺪ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﺁﺧﺮ ﺍﯼ ﺍﺧﺘﺮ ﺗﺎﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺳﭙﻬﺮ
ﺟﺮﻡ ﻣﻦ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﺍﯼ ﺯﻣﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﺁﻣﺪﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﮔﻠﯿﻢ ﺩﻝ ﻣﻦ
ﺟﺮﻡ ﻣﻦ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻧﻮﺍﺯﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻮﺭﺟﻮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺳﺮﻣﺴﺘﯽ
ﺳﺎﻏﺮﯼ ﻧﻮﺵ ﮐﻪ ﺳﺎﻗﯽ ﺷﺮﺍﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
بوی یاسی از مشامم دلربایی میکند
نیمه شب باز این دل مارا هوایی میکند

شور شعری تازه و مستانه در جانم به پا
کنج خلوت، دفتر شعرم صدایی میکند

با مسیحایی دمش گویی دمیده بر قلم
ای عجب یک گل به این وادی،خدایی میکند

مرغ عشقم تا سحر شب زنده دار است امشبی
در غزل خوانی ی ما او، همنوایی میکند

مرحبا داند چه خوش ایین عاشق پیشگی
نی چو آن یاری که با ما بی وفایی میکند

این بهاران موسم وصل است وحیف،آن یار ما
دم به دم در خلوتش میل جدایی میکند
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
ناخوش شده ام دردتو افتاده به جانم
بایـد چه بگـویم بـه پرستـار جوانم؟

باید چه بگویم تو بگو، ها؟ چه بگویم
وقتـی کـه نـدارد خبـر از درد نهـانم؟

تب کرده ام امـا نـه بـه تعبیر طبیبان
آن تب کـه گل انداخته بر گونه جانم

بیمــاری مـن عـامـل بیـگانـه ندارد
عشق تو به هم ریخته اعصاب و روانم

آخر چـه کنـد بـا دل من علم پزشکی
وقتی که بـه دیدار تـو بسته ضربانم؟
 

بالا