تاپیک شعر سایت مادران

  • شروع کننده موضوع دخترلاکچری
  • تاریخ شروع
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
دوستت دارم عزیزم ، دلبر زیبای من
آشنای هرشب من ، عاشق شیدای من

من به شوق دیدن تو آمدم قدری بمان
باز هم با رفتنت مشکن دل تنهای من

داده ام در هجر تو عقل و شدم دیوانه ات
بعد تو تنهایی و خلوت شده ماوای من

در ره عشق تو دیگر گشته ام بیمار دل
از غمت زخمی نشسته بردل و سیمای من

هر نفس از یاد تو در سینه غوغا میکنم
ای نشسته در دل من ، چشم تو رویای من

درامید وصل تو چون شمع می سوزم شبی
می شود شب تا سحر اشک غمت هم پای من

با همین نا مهربانی عاشقت هستم ولی
رفته ای و دل بریدی از من و دنیای من
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم

من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم

عشق یعنی که تو از آن کسی باشی و من
عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !

چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم...

عشق تو از ته دل عمر مرا نفرین کرد...
بی تو یک روز نیامد که دعایت نکنم !

بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم

بی تو با خاطره ات هم سر دعوا دارم...
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم !
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
میان ساحل و دریای این رویا زمینگیرم
نبار ای آسمان از آب و باران چشم و دل سیرم

ندارم اشتیاقی بهر بازی های غم ، وقتی :
که یا بازیچهٔ دست تو یا دستان تقدیرم

چنان یک خواب شیرین روز و شب در حال تکراری
نفهمیدم نهایت بعد رویا چیست تعبیرم

بزن دل را ... اگر هم طاقت جنگیدنم باشد
نبرد اینگونه خواهد شد: "سپر هستی و شمشیرم"

نمی دانم چه سِرِّی نزد غم های تو پنهان است
که می سوزم در آتش ها ولی آتش نمی گیرم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
دل رفت ؛ ولی بار دگر در به در آمد!!
عاشق نشدی ؛ قصه ما هم به سر آمد..

دیدار تو غم بود و نبودت ؛ غم دیگر!!
این درد نرفتست که درد دگر آمد....

خودکار به لب برده ای از عمق تفکر
خودکار به لب رفت ولی نیشکر آمد!!

با چشم ترم هر غزلم را به تو دادم....
هر بیت ترم در نظرت بی اثر آمد!!

صد میوه نوبر به تو بخشیدم و امروز
جای ثمرم بر کمرم ؛ این تبر آمد!!

با دیدن رخساره یکتا ی تو دل رفت
دل رفت ولی بار دگر ؛ در به در آمد!
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
چشم مےبندم خودم را لحظہ‌اے گم مےڪنم
دست و آغوش «تو» را عالے تجسّم مےڪنم

با «تو» من تصویرِ زیباےِ شب و آیینہ‌ام
در منے هر روز با عشقم تڪلّم مےڪنم

در تمام شهر حرف اُفتاده، من دیوانہ‌ام
با خیالت چون خوشم تنها تبسّم مےڪنم

انحصارے مےشوم ،شڪ مےڪنم، غر مےزنم
یا حسادت مےڪنم گاهے ترحّم مےڪنم

راستے حقِّ مرا در عاشقے معلوم ڪن
من ڪہ خود را سوژه‌ےِ اشعارِ مردم مےڪنم

باز ڪردم چشم را حالا ببین رسوا منم
من ڪہ آغوشِ «تو» را عالے تجسّم مےڪنم..

 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
در پشت غزلهای من ای یار کسی نیست………
خوابند همه خفته بیدار کسی نیست!!!

در خانه تاریکتر از زندگی من ………
جز سایه تنهائی و دیوار کسی نیست!!!

آن ** که به دنیای غزل بدرقه مان کرد…………
رفته است وبا رفتنش انگار کسی نیست!!!!

گر آمدن و رفتن او حادثه بوده است………
پس منتظر لحظه دیدار کسی نیست!!!

ما جزو غزلهای غریبانه خویشیم ………
ما را نفسی در پی تکرار کسی نیست!!!

هنگام سفر دست خداوند سپردیم………
جز او که در این کوچه و بازار کسی نیست!!!

رفتی و پس از رفتنت ای یار در این شهر………
انگار کسی هست وانگار کسی نیست!!!..

 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
من به عاشق بودنم.. دنیا به عاقل بودنش
من به آسان بودنم.. دنیا به مشکل بودنش

دوست می‌دارم خدا را.. جنس عصیان من است!
دوست می‌دارد نمازم را.. به باطل بودنش!!!

قصه‌ام بر عکس آدمهاست، حالم را بپرس
از مسیحایی که جانم داده قاتل بودنش!!

مانده بود از من خودم را، رفته بود از من قرار
رفتنش سخت است اما در مقابل.. بودنش…

در تب تنهایی و غم سنگ می‌شد کاش دل
عاقبت خود را به کشتن داده با دل بودنش

 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
این خصلت عشق است که دیوانه کند دل
او شمع سرشت است چو پروانه کند دل

در، عالم عشق است که مستیست تعقّل
مست از می عشق است که فرزانه کند دل

مستی نه به آنست که هوشت برد از سر
خاصیّت عشق است که مستانه کند دل

ساقی که به حقست می ازجان به تونوشد
از لطف و کرم قابل خمخانه کند دل

در کعبه و بت خانه مجو خالق خود را
در خود نگر آنجا که خدا خانه کند

 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
:
من تو را در چالشی از عشق دعوت میکنم
حس نا آرام خود را با تو قسمت میکنم

شرم اگر چه مهلت حرفم نداده بارها
با غزل اینبار در گفتن جسارت میکنم

هر چه دارم جزهمین دفترچه ی شعرو قلم
در کناری میگذارم با تو خلوت میکنم

واژه ها گر در حضورت رنگ خود را باختند
با کلامی ساده در عشقم سماجت میکنم

رشوه خواهم داد خورشیدطلایی را به زور
تا نبیندصورتت را چون حسادت میکنم

یا تو میمانی پس از امشب کنارم سالها
یا نمیمانی و من با غصه عادت میکنم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
از تبار خستگانم حال و روزم خوب نیست
بیقرارت میشوم در قلب تو آشوب نیست؟

تا به کی صبر و صبوری تا چه وقتی انتظآر؟
من دلی اشفته دارم نام من ایوب نیست

رفتی و قلب مرا با خود به یغما برده ای
هیچ کس دیگر خریدار من معیوب نیست

رو به تو کردم خدایا مستجابم می کنی؟
خوب می دانی جواب عاشقان سرکوب نیست

استجابت از در و دیوار عرشت می چکد
غیر از این باشد برای عرش تو مطلوب نیست...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
هرکسی عشقی به دل بنوشته دارد من تورا
عالمی درپیش خود پیوسته دارد من تورا

دردرون سینه دریایی پراز امواج عشق
بین دریا !قایق بشکسته دارد من تورا

هرکسی نالان زهجران وفراق درد یار
در وجودش یک‌غم سربسته داردمن تو را

هرکسی دل بسته بر یک تاق ابرو ، زلف کج
یک دل آواره و سرگشته دارد من تو را

هرکسی اوج خیالش شوروشوقی در وصال
همچو تو یک الگوی برجسته دارد من تورا

هرکسی پروانه ای برگرد شمعی گشته است
اشتیاق پیله ی پروانه دارد من تورا


 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
ای کاش! کسی بود که غمخوار دلم بود
مانند غزل های خودم، یارِ دلم بود

عاشق شده بودم دلم از درد، نمیرد
آری سخن عشق، پرستارِ دلم بود

هرجا نفسم تنگ شد آمد غزلی نو
غم بود ولی قافیه، غمخوار دلم بود

بازار وفا بود و حراجی محبت
یک رهگذرِ مست، خریدار دلم بود

یک بوسه فقط، مطلع دل میشد و آنجا
سمفونیِ هر شعر، دگر کار دلم بود

خال و خط و ابرو و لبش رنگ خدا داشت
من بنده ی او بودم و دادار دلم بود

رفته است از این کوچه ی بن بست همانکه
همسایه ی دیوار به دیوار دلم بود
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
خسته ام، شکسته ام، دنیا چه کردی با دلم
دل مگر کافی نبود، ویرانه کردی منزلم
می خورم هرلحظه هر دم لطمه از شب های تو
می ستانی از وجودم ذره های آخِرم
خورد شد در زیر حجم طعنه های دیگران
جسم بی روح و دل خون و تن غم پرورم
کاش همچو کودکی پر بودم از شادی خوشی
قهر بودم با غمو ، غصه جدا بود از برم
چشم بسته می پریدم می رسیدم آسمان
می دویدم سمت مادر می گرفتم در برم
آه،،، ای ایام خوب کودکی یادت بخیر
کو،،،کجایی تا ببینی که، چه بی بال و پرم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest

در مَسیرِ تو اگر رنج تحمل کردم...
هُرمِ آتش به‌زغال‍َم زده‌و گل کردم...

نَفَسم،گیرِ نَفَسگیرتَرین حادثه شد
در هیاهوی خطر تَرکِ قَراول کردم...

دلم از حالتِ چشمانِ تو الهام گرفت
مثلِ پِلکی که‌از آئینه تَنازل کردم...

سَرِ سجاده‌ی عشقِ‌تو نِشستم‌تا صبح
به دو رکعت غَزل ناب تَوسل کردم...

شبِ‌شعر من دیوانه به دیوان آمیخت
در حواشیِ قَضا رو به تَفأل كردم...

"چار تکبیر زدم یکسره‌بر هر چه‌که هست"
در هوای تو، به تَقدیر تَوکل کردم...

آه...ای‌کاش تو را در قَدَرم بگذارند
خسته‌ام بس‌که در این راه تَعلُل کردم...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
برای سقف دلتنگی نه خورشیدی نه بارانی
خبردارم که یک گوشه زمن دوری وبیماری

درون کنج تنهایی خزیدی گونه ات تر شد
بمیرم از چه رنجیدی چه زخمی شد چنین کاری؟!

به من گفتی به روزی ای تمام هستی ام آیا
نباشم اشک می ریزی تو هم مثل منی آری؟!

و رفتی ونمی دانی که حالم بدشد وبدتر
تو ماهم بودی وحالا چرا تیره چراتاری؟!

چه جالب هرکجا بودی دلم در جستجویت بود
درون پیله ات آیااز احوالم خبر داری؟!
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
ای گُل به چه نازی که گُل از پیش نبودی
چون من ز اَزل آب و گِلی بیش نبودی

دل خوش ز شباویز به گلزار دلاویز
گرگ از رَمه می برد و به تشویش نبودی

کردی حذر از هر دل درمانده و آگاه
از دردی که بر تو رسد از خویش نبودی

در هر گذری بود روان سیل غم افسوس!
هان!باخبر از عاشق دلریش نبودی

گفتی زغمش غم زده درویشم و دل ریش
دردا همه کس بودی و درویش نبودی

از تن به در آور دگر آن خرقه ی تزویر
این جامه برازنده ی هر میش نبودی

ای(لاله) به یاد آر در این گوشه ی عزلت
در هر عملی عاقبت اندیش نبودی!
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
دل هوای روی ماه یار دارد جمعه‌ها
دل هوای دیدن دل‌دار دارد جمعه‌ها

صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان
یار با ما وعده‌ی دیدار دارد جمعه‌ها

چشم‌های منتظر با اشک‌های عاشقی
هر نگاهش حرف‌ها بسیار دارد جمعه‌ها

آفتابا امر کن تا ابرها پنهان شوند
آسمان بر تابش‌ات اصرار دارد جمعه‌ها

بی‌تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا
بی‌تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه‌ها

دلخوشم با جمله‌ای سرشار ازعشق و امید
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه‌ها
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
تو هم با من چنان نامهربان بودی که آدم‌ها!
رها کردی مرا در بین این غمها، جهنم‌ها!

صدایت کردم اما چشمهایت را به من بستی
جهان تاریک شد در من، فراوان شد محرم‌ها!

و من با بادها از یاد شبهای جهان رفتم
و از من هیچ جا یادی نشد حتی به ماتم‌ها!

منی که چشمهایم ابرها را منتشر می‌کرد
تمام خویش را پیچیده‌ام در قطره، شبنم‌ها!

مگر تو با چراغ روشنت از کوه برگردی
مرا پیدا کنی در جادهء تاریک ِ مبهم‌ها

مرا که در هراس با دو باران گم شدم در مِه
به سمت شهر باز آری دوباره بین آدم‌ها!
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
گلشن چه کنم بی تو که گلخن به از آن است
در آتش سوزنده نشیمن به از آن است

از خرمن گل،بی گل روی تو چه حاصل
آتش بر این سوخته خرمن به از آن است

ای گوهر وصل تو گرانمایه تر از عمر
عمری است مرا بی تو که مردن به از آن است

جانان مرا ای فلک از من چه کنی دور؟
گر دور کنی جان من از تن به از آن است

زهدی که سر از جیب ریا بر زند ای شیخ
در معصیت آلایش دامن به از آن است
 

بالا