پاندا تپلی

Guest
صفحه های 35 ، 36


مثال دیگر :روزی مشتاقانه منتظر یک تلفن مهم بودم . از آنجا که میترسیدم او ممکن است هر لحظه با من تماس بگیرد ، بنابراین به تلفن دیگری پاسخ نمی دادم و خودم هم به کسی تلفن نمی‌کردم تا یک وقت با تماس او تداخل پیدا نکند . من داشتم مقاومت میکردم !


در واقع به جای آنکه با خودم بگویم : (( کارهای خیر الهی هرگز با هم تداخل پیدا نمی کنند و او به موقع با من تماس خواهد گرفت .)) و به جای آن که تمام امور را به دست خدا بسپارم ، تلاش کردم تا خودم کنترل همه چیز را به دست بگیرم ؛ در واقع وارد جنگی شده بودم که می‌خواستم خودم در آن به پیروزی برسم ، نه اینکه خدا مرا به مقصد برساند . بنابراین با اعصابی افتضاح و دلواپسی دلهره آوری منتظر نشستم. حدود یک ساعت گذشت و او با من تماس نگرفت.به طور ناخودآگاه ، گوشی را دم گوشم گرفتم و دیدم که قطع است و در تمام این مدت کسی اصلا نمی توانسته با من تماس بگیرد زیرا از مخابرات قطع بوده است ! من با نگرانی هایم و این که باور داشت ممکن است تداخل ایجاد شود ، باعث شده بودم که تلفن تمام مدت عملا قطع باشد . به محض آن که فهمیدم که چه بدبختی بر سر خودم آوار کرده اما، شروع به غسل تمعید آن موقعیت کرده و آن را موفقیت گذاشتم. تاکید گفتم : ((امکان ندارد که اگر این تماس را خدا برای من خواسته باشد ، آن را از دست بدهم زیرا من همیشه در سایه رحمت الهی قرار داردم و نه فقط تحت لقای یک قانون.))

یکی از دوستانم تلاش کرد تا به سرعت نزدیکترین تلفن را یافته و به مخابرات زنگ بزند .

وارد فروشگاه مواد غذایی شد و صاحب آنجا هم مشتریانش را معطل گذاشت تا خودش به مخابرات زنگ بزند . تلفن من بلافاصله وصل شد و تنها پس از دو دقیقه یک تماس فوق‌العاده مهم دیگر داشتم و یک ساعت بعد از آن نیز همان تلفن مهمی که منتظرش به من شد.


((کشتی ها زمانی به ساحل می‌رسند که دریا آرام شده باشد.))

زمانی که در مقابل شرایطی خاص مقاومت می‌کنیم ، آن شرایط نیز با ما سر جنگ خواهد داشت . اگر از آن فرار کنیم ، آن شرایط ما را دنبال خواهد کرد و به هر جا که برویم، او نیز یقه ما را رها نخواهد نمود.

برای مثال روزی همین جمله را برای خانمی بیان کردم . او پاسخ داد : (( جدی جدی همینجوری ها ! من تو خونه خودمون راحت نبودم .مامانم همیشه هی ازم ایراد می‌گرفت و به من گیر می داد. منم ازش خوشم نمیومد . به خاطر همین زود شوهر کردم که از دستش خلاص شم !اما انگار با مامان خودم ازدواج کرده بودم ! آخه شوهرم هم عین مامانم میمونه! اونم همش بهم گیر میده! چه بدبختی گیر کردما !)) پس به سرعت از مبارزه دست بکش .

یعنی باید به سرعت با شرایط مخالف همراه شد زیرا همیشه خیر در آن است .

نباید دچار دلخوری شویم ، بدین ترتیب از سنگینی آن کاسته خواهد شد . ((هیچ کدام از اینها مرا به لرزه در نمی آورد )). این جمله تاکیدی ، نتایج شگفت انگیزی به دنبال دارد.

هر نوع به هم ریختگی در شرایط بیرونی، از به هم ریختگی در درون انسان نشأت می گیرد .

چنانچه انسان در مقابل این به هم ریختگی های احساسی مقاومت نکند، آنها برای همیشه از سر راه او کنار می‌روند .

پس همیشه کنترل آنچه برای ما رخ می دهد ، به دست خودمان است .


مردم به من می‌گویند: (( کاری کنین شوهرم عوض شه ، یا داداشم !)) و من هم پاسخ می دهنم : (( خیر ، من کاری می کنم که خود شما عوض بشین ! وقتی شما عوض بشین ، اونوقت شوهر داداشتون هم عوض میشه . ))

 

بالا