پاندا تپلی

Guest
صفحه های 44 ، 45


اگر کسی که به خوبی از قوانین معنوی آگاه است ، به آنها عمل نکند ، در عوض عذاب بیشتری خواهد دید.

آغاز خردمندی از قانون ترس از خداوند شروع می شود ، چنانچه بجای واژه (( خداوند)) از ((قانون)) استفاده کنیم بسیاری از دستورات مربوط به کائنات برای مان روشن می شود.

خداوند ((قانون)) می گوید:
((انتقام از آن من است ، و من سزای هر کسی را خواهم داد.)) این قانون کائنات است که انتقام میگیرد ، نه خداوند، خداوند انسان را کامل آفریده و روح خود را در آن دمیده و به او قدرت و سروری همه مخلوقات را داده است.

این همان قانونی است ، که در ذهن الهی ما هم حک شده است و منتظر است تا ما آن را دریابیم. انسان همان موجودی خواهد بود که خود را به آن شکل می‌بیند و تنها دارای شأن و مقامی خواهد بود که برای خودش قائل است.

از قدیم گفته اند که : (( هیچ پدیده‌ای رخ نخواهد داد مگر آنکه کسی ناظر بر آن باشد.))

ابتدا انسان شکست یا موفقیت خود را می‌بیند و غم و یا شادی خود را تصویر سازی می کند و سپس آنها را در زندگی واقعی خود می چشد. همین مورد را می توان برای مادری که از بیماری کودک خود می ترسید و یا زنی که همسرش را در بلندای قله موفقیت می‌دید نیز به کار برد.

مسیح می گوید:
(( شما حقیقت را در خواهید یافت و همان حقیقت به شما آزادگی عطا می‌کند.))

پس می‌توان دید که رهایی از هر شرایط ناخوشایند از طریق دانش میسر است ، و البته از طریق شناخت قوانین معنوی.

قدرت از تبعیت نشأت می گیرد ، به این معنی که وقتی انسان از قانون کائنات پیروی کند قانون کائنات نیز از او اطاعت می نماید. قانون الکتریسته تنها زمانی به خدمت انسان در آمد که انسان از قوانین مربوط به آن پیروی نمود چنانچه از سر نادانی به آن دست بزنیم ،الکتریسیته آدمی را میکشد .قوانین مربوط به ذهن ما نیز چنین اند .

برای مثال خانمی که که شخصیت قدرتمندی داشت ، دلش می‌خواست خانه‌ای که متعلق به یکی از آشنایانش بود را به دست آورد و برای همین هم اغلب در ذهن خود تصویر سازی می‌کرد که دارد در آن خانه زندگی می کند. همان موقع بود که صاحب آن خانه از دنیا رفت و توانست آن را تصاحب کند. سالها بعد که با قوانین معنوی آشنا شد از من پرسید : یعنی من باعث شدم که او بیچاره بمیرد؟ به او گفتم: بله تو چنان مقتدرانه اون خونه رو میخواستی که هر مانعی باید سر راهت برداشته می‌شد
اما تو هم دین خودت را به کارما پرداخت کردی ، تو هم شوهرت که خیلی دوستش داشتی را از دست دادی. و این خونه هم این همه ساله که خونه تنهایی تو شده و داری با لباس سیاه توش قدم میزنی.

گرچه اگر مالک قبلی خانه و شوهر این خانم نیز
با دیدی مثبت حقیقت را دریافته بودند ، هرگز تحت تاثیر افکار او قرار نمی گرفتند. اما هر دو تحن تاثیر قانون کار ما بودند .آن خانم با وجود این که از ته دل می‌خواست آن خانه را تصاحب کند اما باید می گفت: (( که ای قادر مطلق ، خانه ای را به من ارزانی دار که تو برایم می خواهی ، خانه ای که به همین اندازه دلنشین باشد ، خانه ای که تو حق من می دانی.))


بدین ترتیب او راضی به رضای خداوند می‌شد و برای همه آنها خیر و برکت به همراه می‌آورد. آنچه که خداوند برای ما می خواهد ، تنها مصلحتی است که برای ما وجود دارد.



 
آخرین ویرایش:

بالا