پاندا تپلی
Guest
صفحه های 48 ، 49 ، 50
گفتم: (( پس باید قانون بخشندگی را به کار بگیریم ؛ تا این شرایط رو از بین ببریم.))
دین مسیحیت نیز بر اساس همین قانون برپا شده است تا ما را از پیامدهای قانون کارما بر حذر دارد. در هر انسانی فرشته ای هست که ، همواره نجات بخش است و میتواند هر شرایط بغرنجی را دوباره به صورت هماهنگ با نجات انسان درآورد.
سپس گفتم : ((ای قادر مطلق ، اکنون ما قانون بخشندگی را فرا می خوانیم ؛ و تو را سپاس میگویم که این زن تحت لطف و بخشندگی تو قرار دارد ؛ نه تنها تحت تاثیر یک قانون. اگر این ۲۰ دلاری به راستی حق الهی اوست ، هرگز آن را از دست نخواهد داد و این مبلغ به او باز خواهد گشت.))
گفتم: (( حالا برگرد به بانک و بدون هیچ ترسی بهشون بگو که این ۲۰ دلاری را به اشتباه به تو داده اند.))
همین کار را کرد ، در کمال شگفتی دید که مسئولین بانک با احترام هرچه تمام تر از او عذرخواهی کرده و یک اسکناس دیگر به او تحویل دادند.
آگاهی از قانون بخشندگی میتواند قدرتی را در اختیار آدمی قرار دهد تا اشتباهات خود را جبران نماید .انسان نمی تواند به زور ظاهرسازی ، آن کسی بشود که در واقع نیست ؛ اگر آدمی میخواهد ثروتمند شود ؛ ابتدا باید ضمیر خودآگاه خود را بسوی ثروت سوق دهد.
برای مثال زنی پیش من آمد و از من خواست برای او دعا کنم تا ثروتمند شود. او چندان به ظاهر خانه اش اهمیت نمیداد ، و خانهای به هم ریخته و شلخته داشت. به او گفتم : ((اگه میخوای ثروتمند بشی اول باید به سر و وضع خونت برسی. همه آدمهای پولدار سر و وضع منظم و شسته رفته ای دارند. این اولین گام واسه هماهنگ کردن قانون کائناته )) و سپس اضافه کردم: (( تا وقتی توی جاسوزنی ات ، کبریت سوخته میندازی ؛ از ثروتمند شدن خبری نیست!.))
او به خوبی منظور من را از این شوخی فهمید و بلافاصله با دقت زیادی شروع به نظم بخشیدن به سر و وضع خانه اش کرد. لوازم خانه را مرتب نموده و کشاب های کمدش را به طور منظم سرجایشان قرارداد. فرش ها را نیز تمیز و مرتب کرد و خیلی زود موفقیت های مالی را جذب زندگیاش نمود. یکی از بستگانش یک هدیه با ارزش به او داد. او نیز دائماً حواسش به نشانه ها و هدایت های کائنات بود. او داشت انتظار رونق و فراوانی را میکشید ، در حالی که مطمئن بود که خداوند سهم او را کنار گذاشته است.
بسیاری از مردم نمیدانند که در حقیقت هدیه دادن ، نیز نوعی سرمایهگذاری است؛ و اگر از روی خساست بطور دائمی مال اندوزی کنند ، خود را به طرف فقر هل خواهند داد.
افرادی هستند که همیشه ، در خانههایشان باز است و بذل و بخشش می کنند. اما همچنان غنی اند و مالی بیشتری را جذب میکنند. و کسانی هم هستند که دائم مال اندوزی می کنند و دست آخر باز هم در فقر به سر میبرند.
برای مثال مردی را می شناختم که مایل بود ؛ تا یک پالتو پوست بخرد و به همراه همسرش فروشگاه های زیادی رفت. اما هیچ یک به دلش ننشست. او می گفت که همه آنها از نظر او جنسهای افتضاحی هستند . سرانجام یکی از فروشندگان ، پالتویی را به او نشان داد و ادعا کرد که هزار دلار قیمت آن است.اما از آنجا که آخر فصل فروش پالتو است؛ اما مدیر فروشگاه از آنها خواسته بود تا تنها 500 دلار آن را به فروش بگذارتد.
تمام پول او حدود ۷۰۰ دلار بود و منطق حکم می کرد که : ((دیگه هر چی داری که نباید بره بالای این یک دونه پالتو!)) اما او آدمی بود که به حس ششم خود خیلی تکیه میکرد و کمتر به سراغ دلایل منطقی می رفت ؛ به همسرش گفت: (( اگر اینو بخرم بعدشم کلی پول در میارم)) و همسرش نیز با کمی بی میلی پذیرفت.
تنها در طی یک ماه ،او یک دستمزد ۱۰ هزار دلاری گرفت . آن پالتو اثر خود را گذاشته بود. و آنچنان حس ثروتمندی در او ایجاد کرد بود که خیلی سریع به موفقیت مالی دست یافت. اگر آن پالتو را نخرید بود ؛ بی شک چنین دستمزدی را هم دریافت نمیکرد. پس در واقع آن ، پایه یک سرمایهگذاری بود که سود هنگفتی برایش به بار آورد.
اگر آدمی راهنمایی های کائنات را برای مصرف کردن یا بخشندگی کنار بگذارد ؛ همان پول را در راه ناخوشایندی خرج خواهد کرد و یا از دست خواهد داد.
خانمی برایم تعریف کرد که: (( در روز جشن شکرگزاری به خانواده اش گفته بود که چندان پولی برای یک شام مفصل ندارد ؛ البته پول داشت اما میخواست کمی پسانداز نماید.
چند روز بعد، دزدی خانه آنها را مورد لطف قرار داده و دقیقاً همان مقدار پول پس انداز شده را از کشوی میز کارش کش رفته بود.
این قانون همیشه از کسانی پشتیبانی می کند که بی باکانه اما خردمندانه خرج میکنند.
برای مثال یکی از شاگردانم به همراه خواهرزاده کوچکش برای خرید رفته بودند. یک اسباببازی چشمآن بچه را گرفت و دست بردار نبود. شاگرد من هم به او گفته بود که پول خرید آن اسباب بازی را ندارد . که ناگهان متوجه شده بود که با چنین حرفی در واقع دارد فقر و تنگدستی را در زندگی فرا میخواند. او به یاد نداشت که خداوند پشتیبان اوست. بنابراین بلافاصله آن اسباببازی را برای آن بچه خرید و وقتی داشت به خانه برمیگشت دقیقا همان مقدار پول را در خیابان یافت .
گفتم: (( پس باید قانون بخشندگی را به کار بگیریم ؛ تا این شرایط رو از بین ببریم.))
دین مسیحیت نیز بر اساس همین قانون برپا شده است تا ما را از پیامدهای قانون کارما بر حذر دارد. در هر انسانی فرشته ای هست که ، همواره نجات بخش است و میتواند هر شرایط بغرنجی را دوباره به صورت هماهنگ با نجات انسان درآورد.
سپس گفتم : ((ای قادر مطلق ، اکنون ما قانون بخشندگی را فرا می خوانیم ؛ و تو را سپاس میگویم که این زن تحت لطف و بخشندگی تو قرار دارد ؛ نه تنها تحت تاثیر یک قانون. اگر این ۲۰ دلاری به راستی حق الهی اوست ، هرگز آن را از دست نخواهد داد و این مبلغ به او باز خواهد گشت.))
گفتم: (( حالا برگرد به بانک و بدون هیچ ترسی بهشون بگو که این ۲۰ دلاری را به اشتباه به تو داده اند.))
همین کار را کرد ، در کمال شگفتی دید که مسئولین بانک با احترام هرچه تمام تر از او عذرخواهی کرده و یک اسکناس دیگر به او تحویل دادند.
آگاهی از قانون بخشندگی میتواند قدرتی را در اختیار آدمی قرار دهد تا اشتباهات خود را جبران نماید .انسان نمی تواند به زور ظاهرسازی ، آن کسی بشود که در واقع نیست ؛ اگر آدمی میخواهد ثروتمند شود ؛ ابتدا باید ضمیر خودآگاه خود را بسوی ثروت سوق دهد.
برای مثال زنی پیش من آمد و از من خواست برای او دعا کنم تا ثروتمند شود. او چندان به ظاهر خانه اش اهمیت نمیداد ، و خانهای به هم ریخته و شلخته داشت. به او گفتم : ((اگه میخوای ثروتمند بشی اول باید به سر و وضع خونت برسی. همه آدمهای پولدار سر و وضع منظم و شسته رفته ای دارند. این اولین گام واسه هماهنگ کردن قانون کائناته )) و سپس اضافه کردم: (( تا وقتی توی جاسوزنی ات ، کبریت سوخته میندازی ؛ از ثروتمند شدن خبری نیست!.))
او به خوبی منظور من را از این شوخی فهمید و بلافاصله با دقت زیادی شروع به نظم بخشیدن به سر و وضع خانه اش کرد. لوازم خانه را مرتب نموده و کشاب های کمدش را به طور منظم سرجایشان قرارداد. فرش ها را نیز تمیز و مرتب کرد و خیلی زود موفقیت های مالی را جذب زندگیاش نمود. یکی از بستگانش یک هدیه با ارزش به او داد. او نیز دائماً حواسش به نشانه ها و هدایت های کائنات بود. او داشت انتظار رونق و فراوانی را میکشید ، در حالی که مطمئن بود که خداوند سهم او را کنار گذاشته است.
بسیاری از مردم نمیدانند که در حقیقت هدیه دادن ، نیز نوعی سرمایهگذاری است؛ و اگر از روی خساست بطور دائمی مال اندوزی کنند ، خود را به طرف فقر هل خواهند داد.
افرادی هستند که همیشه ، در خانههایشان باز است و بذل و بخشش می کنند. اما همچنان غنی اند و مالی بیشتری را جذب میکنند. و کسانی هم هستند که دائم مال اندوزی می کنند و دست آخر باز هم در فقر به سر میبرند.
برای مثال مردی را می شناختم که مایل بود ؛ تا یک پالتو پوست بخرد و به همراه همسرش فروشگاه های زیادی رفت. اما هیچ یک به دلش ننشست. او می گفت که همه آنها از نظر او جنسهای افتضاحی هستند . سرانجام یکی از فروشندگان ، پالتویی را به او نشان داد و ادعا کرد که هزار دلار قیمت آن است.اما از آنجا که آخر فصل فروش پالتو است؛ اما مدیر فروشگاه از آنها خواسته بود تا تنها 500 دلار آن را به فروش بگذارتد.
تمام پول او حدود ۷۰۰ دلار بود و منطق حکم می کرد که : ((دیگه هر چی داری که نباید بره بالای این یک دونه پالتو!)) اما او آدمی بود که به حس ششم خود خیلی تکیه میکرد و کمتر به سراغ دلایل منطقی می رفت ؛ به همسرش گفت: (( اگر اینو بخرم بعدشم کلی پول در میارم)) و همسرش نیز با کمی بی میلی پذیرفت.
تنها در طی یک ماه ،او یک دستمزد ۱۰ هزار دلاری گرفت . آن پالتو اثر خود را گذاشته بود. و آنچنان حس ثروتمندی در او ایجاد کرد بود که خیلی سریع به موفقیت مالی دست یافت. اگر آن پالتو را نخرید بود ؛ بی شک چنین دستمزدی را هم دریافت نمیکرد. پس در واقع آن ، پایه یک سرمایهگذاری بود که سود هنگفتی برایش به بار آورد.
اگر آدمی راهنمایی های کائنات را برای مصرف کردن یا بخشندگی کنار بگذارد ؛ همان پول را در راه ناخوشایندی خرج خواهد کرد و یا از دست خواهد داد.
خانمی برایم تعریف کرد که: (( در روز جشن شکرگزاری به خانواده اش گفته بود که چندان پولی برای یک شام مفصل ندارد ؛ البته پول داشت اما میخواست کمی پسانداز نماید.
چند روز بعد، دزدی خانه آنها را مورد لطف قرار داده و دقیقاً همان مقدار پول پس انداز شده را از کشوی میز کارش کش رفته بود.
این قانون همیشه از کسانی پشتیبانی می کند که بی باکانه اما خردمندانه خرج میکنند.
برای مثال یکی از شاگردانم به همراه خواهرزاده کوچکش برای خرید رفته بودند. یک اسباببازی چشمآن بچه را گرفت و دست بردار نبود. شاگرد من هم به او گفته بود که پول خرید آن اسباب بازی را ندارد . که ناگهان متوجه شده بود که با چنین حرفی در واقع دارد فقر و تنگدستی را در زندگی فرا میخواند. او به یاد نداشت که خداوند پشتیبان اوست. بنابراین بلافاصله آن اسباببازی را برای آن بچه خرید و وقتی داشت به خانه برمیگشت دقیقا همان مقدار پول را در خیابان یافت .
فهرست کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین? ?
?کتاب اول: چهار اثر از فلورانس اسکاول شین صفحه های 1 و 2 23 فبریه 2021 5 اسفند 1399...
madaran.net
? اندیشه سبز ?
توجه توجه!!! با اومدن توی این تاپیک باید همه ی انرژی های منفیتو رها کنی. تویی که الان اومدی توی تاپیک .تویی که می خوای با ما همراه بشی پس باید از امروز همه ی ناراحتی ,غم ها و سختی ها رو رها کنی و خوش بینی و شادی رو جایگذین کنی. ?از امروز می خوایم کتابی دیگه ای از زندگی رو ورق بزنیم.می...
madaran.net