پاندا تپلی

Guest

صفحه های 55 ، 56


خانمی را می شناختم که بار رنجش را در دلش داشت.او از این عبارت استفاده کرد: (( این بار رنجش را به کائنات می سپارم و خودم را از آن رها می سازم تا سرشار از عشق ، هماهنگی درونی و شادابی باشم.))
ضمیر ناخودآگاه او باعث شد تاضمیر ابر هشیار اش ، با آن نیروی بیکران ای که در اختیار دارد از عشق لبریز شده و کل زندگی او را از این رو به آن رو کند .رنجش خاطر از دیگران برای سال‌های زیادی روح او را خورده بود .(( ضمیر ناخودآگاه))

هر عبارت تاکیدی را باید بارها تکرار نمود ، گاهی حتی باید ساعت ها پشت سر هم نیز به تکرار ادامه داد. می توانید در دلتان تکرار کنید یا با صدای بلند بگویید ا
ما باید با اراده محکم آن را بیان نمایید.

اغلب بیان عبارات ترکیبی را با کوک کردن ساز های موسیقی مقایسه می‌کنند. ما نیز باید با استفاده از قدرت کلام، ضمیر ناخودآگاه خود را کوک کرده و تنظیم نماییم.

به تجربه دریافتم که وقتی آدمی ،
بار قلبی خود را به کائنات یا خداوند می سپارد ،بلافاصله تمامی جوانب مسائل خود را به روشنی می بیند.البته غیر ممکن است بتوان دید روشنی نسبت به مسائل داشت اگر دیدگاه های نفسانی و کثیف خود را دور نریخته باشیم ! تردیدها و ترس ها به ما خیانت کرده و نقش سم را برای ضمیر ناخودآگاه ما بازی می‌کنند و بعد ضربه خود را به جسم و تصورات ما می زنند و تمام بیماری‌ها ، افسردگی ها و بلایا را به سمت ما هل می دهند.

با تکرار مداوم این عبارت می‌توان به روشنی بینی رسیده و احساس رهایی و آزادی نمود:
((من این بار را به کائنات خدا می سپارم تا خودش آن را برایم حل و فصل نماید ، و خودم احساس رهایی خواهم نمود.)) با بیان همین جمله ، آدمی بلافاصله تمام آن خواسته مثبتش را دریافت می‌کند ،چه سلامتی باشد چه نیکبخت و یا وفور نعمت.

یک بار یکی از شاگردان از من خواست تا ((تاریکی پیش از سحر را برای او توضیح دهم. در فصول پیشین به این حقیقت اشاره داشتم که
درست پیش از رسیدن به موفقیت های بزرگ ، انسان احساس می‌کند که همه چیز دارد خراب می‌شود و ابرهای تیره او را فرا می گیرند. بدین ترتیب تمام تردیدها و ترس ها ضمیر ناخودآگاه ما را تسخیر می کنند. این احساسات قدیمی و پوسته ضمیر ناخودآگاه ما ، خود را از اعماق ذهنمان بیرون آورده و نمایان می شود.

در چنین شرایطی که
آدمی باید به خود نهیب بزند و خدا را سپاس گوید که او را نجات داده است ، حتی اگر اینطور به نظر برسد که کاملاً در محاصره دشمن قرار دارد (شرایطی که در آن فقر ، تنگ دستی و بیماری و بلا هست.)) شاگرد دوباره پرسید: (( یعنی تا کی باید وسط تاریکی بمونیم؟ )) گفتم:(( تا وقتی بتوان در وسط همان تاریکی به روشنی همه چیز را دید. ))و همچنین اضافه کردم ،(( و این سپردن بار است که باعث می‌شود همه چیز را واضح ببینیم .))

برای آنکه بتوانیم بر ضمیر ناخودآگاهمان اثر بگذاریم ، ضرورت دارد تا دائم به باور قلبی خود را رجوع کنیم. در تمام فصول پیشین این کتاب تلاش کرده ام تا بر این نکته تاکید کنم: (( یک باور قلبی بدون عمل، مرده است .))


 

بالا