پاندا تپلی

Guest
صفحه های 14،15


برای مثال: درست در همان سالی که نیویورک دچار بحران مسکن شده بود، زنی باید هر طور شده برای خود آپارتمانی پیدا می‌کرد. تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسید دوستانش با تاسف به او گفتند: (( خیلی حیفه که مجبوری وسایلت را توی یک انباری جا بدی و بری مسافر خونه زندگی کنی آآ!)) اما او پاسخ داد: ((نمی خواد دلتون به حال من بسوزه! همیشه همه کارا واسه من جور میشه. اگه ندیدین من یک آپارتمان گیر بیارم!))


و سپس این جمله را تکرار کرد: (( پروردگارا، مرا به همان آپارتمانی که برای من مناسب است، برسان.)) او اطمینان داشت که هرگاه درخواست از کائنات شود بی شک اجابتی نیز در کار خواهد بود و از آنجا که به خوبی بل نوع کارکرد کائنات آشنایی داشت، هرگز برای رسیدن به خواسته هایش شرط و تردید را در نظر نمی گرفت و مطمن بود که اگر کسی به خداوند تکیه زند،هرگز درمانده نخواهد ماند.

می خواست تا چند پتوی نو بخرد که ناگهان افکار پلید به سراغش آمدند: (( اگر پتوها را خریدی و به آپارتمانت نرسیدی، چه؟ آن وقت پتو ها روی دستت می ماند!)) برای لحظه ای ترس به جانش رخنه کرد اما خیلی سریع خود را از زیر این تردیدها و ترس ها بیرون کشید و گفت: (( با خرید این پتوها، من در واقع همان گودال ها را می‌کنم!)) به این ترتیب ذهن خود را تنها برای رسیدن به آپارتمان دلخواهش متمرکز کرد و طوری عمل نمود که انگار از پیش آن آپارتمان را تنها برای او کنار گذاشته اند.

انگار که معجزه ای رخ داده باشد ،او به آپارتمانش رسید ،در حالی که بیشتر از ۲۰۰ نفر دیگر برای خرید آن آپارتمان ثبت نام کرده بودند.

خریدن آن پتو ها که نشان می‌داد تا چه حد از رسیدن ، به خواسته اطمینان دارد، سرانجام او را به آنچه می‌خواست، رساندند.

گمان نمی کنم نیازی باشد به شما بگویم که گودالهای کنده شده توسط آن سه پادشاه پر از آب شده بودند.

کسی که تاکنون به باور قلبی نرسیده است ، برایش مشکل است که معنویت را در زندگی اش وارد کرده و کارها را به باور قلبی بسپارد. افکار منفی که همیشه با ترس و تردید همراه هستند، بر روی ضمیر ناخودآگاه ما اثر می گذارند. ترس ها و دودلی ها، افکار منفی، تردیدها همگی ((لشکریان کثیف دشمن هستند)) که باید در ابتدا بر آنها چیره شویم.اکنون می‌توان به این توضیح رسید که چرا ((همیشه تاریک ترین ساعت، درست پیش از برآمدن طلوع آفتاب )) قرار دارند!

پیش از رسیدن به هر دستاورد بزرگی، ابتدا باید آزاردهنده ترین افکار له کرده و شکست دهیم.

وقتی جمله ای مثبت و پر از انرژی معنوی را تکرار می‌کنیم، در واقع تمام آن چهارچوب های کثیف و پوسیده ی ضمیر ناخودآگاهمان را به مبارزه دعوت کردیم. بدین ترتیب با ((افکار نادرست مان)) رو در رو می شویم تا بتوانیم خودمان را از شرشان خلاص کنیم.

یادتان باشد ، هرگاه بخواهید دست به تغییر بزرگی بزنید، تمام آن افکار پوسیده ی منفی قدیمی،شما را به مبارزه دعوت می‌کنند تا دوباره سر جای اول تان برگردید، آنها می‌خواهند بدانند که شما تا چه حد در تصمیم خود جدی هستید.

آدمی فقط زمانی می تواند به آنچه می خواهد برسد که خود را به راستی، بدون هیچ تردیدی ، چنان ببیند که انگار از پیش به خواسته اش رسیده است.


به پیروان دین یهود گفته شده بود می‌تواند تا تمام آن زمینی که به‌ چشم می‌بیند را مالک باشند. این حقیقت در مورد همگان صدق می کند. هرر انسانی مالک ان زمینی خواهد بود که در ذهن خود باور دارد که مال او است .تنها کاری که باید برای رسیدن به آرزوهایتان بکنید این است که هرگز چشم از نقطه ی مورد نظرتان بر ندارید، و یادتان باشد که همیشه درست پیش از رسیدن به نقطه مورد نظر موفقیتان ، تمام ناامیدی ها و شکست های ظاهری به سراغتان می آیند افکار منفی هرگز دلشان نمی خواهد که شکست بخورند!

 
آخرین ویرایش:

بالا