تاپیک شعر سایت مادران

  • شروع کننده موضوع دخترلاکچری
  • تاریخ شروع
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
در من دیوانه ای جا مانده
که دست از دوست داشتنت بر نمی‌دارد!
با تو قدم می‌زند حرف می‌زند
می‌خندد شعر می‌خواند
قهوه می‌خورد
فقط نمی‌تواند در آغوش بگیردت ...
به گمانم همین بی آغوشی
او را خواهد کشت ...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
سلام ای عشق دیروزی،منم آن رفته از یادی
که روزی چشمهایم را،به دنیایی نمیدادی

سلام ای رفته از دستی،که میدانم نمی آیی
و میدانم برای من،امیدی رفته بر بادی

به خاطر داریَم آیا؟!به خاطر دارمت آری!
سلام ای باور پاکی،که از چشمم نیفتادی

قلم آبستنِ بغضی،که میپیچد به خود هرشب
و میزاید تو را با درد،شبیهِ حس ِ میلادی

اسیر عشق من بودی،زمانی لحظه ای.روزی
رهایت کردم و گفتم:پرستویم تو آزادی!

نوشتی:بی تو میمیرم،خرابت میشوم عمری
کنون فردای دیروز است،ببین حالا چه آبادی
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
تو از دلتنگی شب های آغوشم چه می دانی
از آواری که بی تومانده بر دوشم چه می دانی

از اینکه گفته بودی دوستم داری ،ولی رفتی
از آهنگ صدای مانده در گوشم چه می دانی

هنوزم ،بوی آغوش تو را پیراهنم دارد
از اندوهی که من هر روز می پوشم چه می دانی

ببین ! از عشق ناچارم ولی دلگیرم از دستت
از اینکه مثل سیر وسرکه می جوشم چه می دانی

جوابم را بده ،من یک تماس رفته از دستم
و رنج یک شماره ی فراموشم چه می دانی

از اینکه رفته ای و هرچه می کوشم نمی فهمم
چرا رفتی ! از احساسات مغشوشم چه می دانی
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest


هی نوشتم
که "تو را دوست ..."
ولی
بعد از این دار و ندارش با تـو ...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
رد" پایت" هنوز
به روی" قلبم"
جا مانده است
این را تمام
شعرهای" من" شهادت می دهند....
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
با من بگو که همرهِ من پیر می شوی
یا آنکه بینِ راه، ز من سیر می شوی؟ !

ای ماهِ دوردستِ من، ای ماهیِ گُریز!
کی در میانِ بِرکه به زنجیر می شوی؟!

چون چکه ای ز نور، درآیینه می چِکی
آنگاه مثلِ آینه تکثیر می شوی

رویای صادقی که سرانجام می رسی
یک خوابِ عاشقانه که تعبیر می شوی

چین می خورَد نگاهِ غم انگیزِ آینه
وقتی ز دستِ آینه دلگیر می شوی

می روید ازکویرِگلویم، گُلی کبود
وقتی شبیهِ بُغض، گلوگیر می شوی !

دست ازفریب وفاصله بردار، خوبِ من !
داری برای خوب شُدن دیر می شوی
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
?
کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است
چه بس خیال پریشان به چشم بی خواب است

به ساکنان سلامت خبر که خواهد برد
که باز کشتی ما در میان غرقاب است...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
به خواب هایم....
یه شب بخیر بدهکاری!!

به لب هایم
یک بوسه!!

به شانه هایم
یک آغوش!!

سرجمع حسابمان میشود
«بودنت»...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
امشب تمام روح من در اضطراب است
بخت سیاهم دائما در حال خواب است

امشب ز یک چشمم روان اشکی ز خون و
سهم نگاه دیگرم رود گلاب است

دارم تمام میشوم چون شمع روشن
پروانه اقبال من در پیچ و تاب است

از بس دچار آزمون و امتحانم
کل سوالات خدا خود یک کتاب است

تشویش دارم ذکری از قران بگویید
ذکری که بر این آتش دل همچو آب است

یاران به یک آمینتان محتاجم امشب
آمین به یمن مرگ من والله ثواب است...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest




شَب به شَب
واژه بـه واژه عِشـق وَرزیــدم تُـــو را



امـشب امــا
تــا سحـــــر دیـوانِ شِعـرت می ڪنم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
تُـــو را گـم
مـی ڪنم هـر روز و پیـدا می ڪنم
هــــر شـب


بدین سـان
خـــــواب ها را با تُــو زیبـا می ڪنم
هــــر شـب
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
شبها كه دلتنگت ميشوم
از اين شانه به آن شانه
فقط غَلت ميزنم ...
مثلِ يك ماهىِ جدا شده از دريا،
بايد ببينى جان دادنم را...
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
دل عشاق روا نیست که دلبر شکند
گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند

بر نمی‌دارم از این در سر خویش ای دربان
صد ره از سنگ جفای تو گرم سر شکند
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم
بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم

کاش می شد نروی یا که مرا هم ببری
تا که با چشم ترم این همه رسوا نشوم

سفرت زخم غریبی به دل من زده است
تا نیایی ز سفر من که مداوا نشوم

التماس همه دنیا بکنم برگردی
کاش می شد نروی غرق تمنا نشوم

دل من چشم به راه و نگران می پرسد:
چه شود گر نروی این همه تنها نشوم؟

ای عسل چشم خدا پشت و پناهت اما
بی تو ای کاش که من راهی فردا نشوم

‎‌‌‌‌
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
امشب اگر یاری کنی، ای دیده توفان می کنم
آتش به دل می افکنم، دریا به دامان می کنم

می جویمت، می جویمت، با آن که پیدا نیستی
می خواهمت، می خواهمت، هر چند پنهان می کنم

زندان صبرآموز را، در می گشایم ناگهان؛
پرهیز طاقت سوز را، یکسر به زندان می کنم

یا عقل تقوا پیشه را، از عشق می دوزم کفن
یا شاهد اندیشه را، از عقل عریان می کنم

بازآ که فرمان می برم، عشق تو با جان می خرم
آن را که می خواهی ز من، آن می کنم، آن می کنم
 
استارتر
استارتر

دخترلاکچری

Guest
ناز بودی ناز کردی من خریدارت شدم
آمدی با جان و دل سر گرم بازارت شدم

ای همه زیبایی ات در واژه ها جاری شده
شعربودی شعرگویان محو دیدارت شدم

خواستی با حلقه ی گیسو به دار آویزی ام
اختیاراز دست من رفت و گرفتارت شدم

دستها را حلقه کردی و نفهمیدم چرا
باهمه بدعهدی ات ناگه بدهکارت شدم

نازچشمانت مرا دیوانه خود کرده بود
وعده یک بوسه دادی و طلبکارت شدم

بی توشعرم رنگ غم دارد نمی فهمی مگر
از چه من رقصنده ی ساز پر آزارت شدم

باخم ابروی تو پشتم شکست ای بی وفا
یک نظر حتی نفهمیدی که تبدارت شدم

"عندلیبت"بودم و در بوستان پنهان شدی
با پرو بالی شکسته زار و بیمارت شدم
 

بالا