من پیش دبستانی که بودم مهدکودک پسرا و دخترا قاطی آن دیگه همیشه با این محمد ابراهیمه دوست بودم که یک سالم بزرگ تر بود کلا میگفتن دوستت کیه میگفتم محمد ابراهیم وقتی قراربود برای مدرسه که کلاس اول بودم ثبت نام کنم رفتیم واس مصاحبه
اینا هرکار میکردم نه من صحبت میکردم نه کاری میکردم ناراحت بودم بعد یکی ازم پرسید چی شده یادم نیست کی بود من گفتم من میخوام برم مدرسه محمد ابراهیم همه تعجب کرده بودن خلاصه دیگه از اون موقع تا الان همیشه با هم بودیم الان دوست صمیمیه