پاسخ به پرسش ها و مسائل حقوقی کاربران

  • شروع کننده موضوع مجله خبری
  • تاریخ شروع
وضعیت
این موضوع قفل شده است

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ماده 421 تا 430



ماده ۴۲۱ ـ هيچ‌كس غير از مجنيٌ‌عليه يا وليّ ‌او حق قصاص مرتكب را ندارد و اگر كسي بدون اذن آنان او را قصاص كند، مستحق قصاص است.

ماده ۴۲۲ ـ در هر حق قصاصي هر يك از صاحبان آن به‌طور مستقل حق قصاص دارند لكن هيچ يك از آنان در مقام استيفاي() نبايد حق ديگران را از بين ببرد و درصورتي‌كه بدون اذن و موافقت ديگر افرادِ خواهانِ قصاص، مبادرت به استيفاي قصاص كند، ضامن سهم ديه ديگران است.

ماده ۴۲۳ ـ در هر حق قصاصي اگر بعضي از صاحبان آن، خواهان ديه باشند يا از قصاص مرتكب گذشت كرده باشند‌، كسي كه خواهان قصاص است بايد نخست سهم ديه ديگران را درصورت گذشت آنان به مرتكب و درصورت درخواست ديه به خود آنان بپردازد.

ماده ۴۲۴ ـ در هر حق قصاصي اگر بعضي از صاحبان آن، غايب باشند و مدت غيبت آنان كوتاه باشد صدور حكم تا آمدن غايب به تعويق مي‌افتد و اگر غيبت طولاني باشد و يا اميدي به بازگشتن آنان نباشد مقام رهبري به عنوان ولي غايب به جاي آنان تصميم مي‌گيرد و چنانچه زمان بازگشت معلوم نباشد مقام رهبري براي آن‌ها پس از گذشت زمان كوتاه و قبل از طولاني شدن زمان غيبت اتخاذ تصميم مي‌نمايد، كساني كه حاضرند، مي‌توانند پس از تأمين سهم غايبان در دادگاه‌، قصاص كنند و اگر حاضران‌، گذشت كنند يا با او مصالحه نمايند، حق قصاص غايبان محفوظ است و اگر آنان پس از حاضر شدن‌، خواهان قصاص باشند‌، بايد نخست سهم ديه كساني را كه گذشت نموده‌اند يا با مرتكب مصالحه كرده‌اند به مرتكب بپردازند و سپس قصاص كنند.

ماده ۴۲۵ ـ اگر مرتكب عمداً جنايتي بر ديگري وارد كند و ديه جنايت وارد شده بر مجنيٌعليه بيش از ديه آن در مرتكب باشد مانند آنكه زن مسلماني مرد مسلماني را به قتل برساند صاحب حق قصاص نمي‌تواند افزون بر قصاص، تفاوت ديه را نيز مطالبه كند.

ماده ۴۲۶ ـ در موارد ثبوت حق قصاص، اگر ديه جنايت وارده بر مجنيٌعليه كمتر از ديه آن در مرتكب باشد، صاحب حق قصاص در صورتي مي‌تواند قصاص را اجراء كند كه نخست فاضل ديه را به او بپردازد و بدون پرداخت آن اجراي قصاص جايز نيست و درصورت مخالفت و اقدام به قصاص، افزون بر الزام به پرداخت فاضل ديه، به مجازات مقرّر در كتاب پنجم «تعزيرات»() محكوم مي‌شود.

ماده ۴۲۷ ـ درمواردي‌كه صاحب حق قصاص براي اجراي قصاص بايد بخشي از ديه را به ديگر صاحبان حق قصاص بپردازد‌، پرداخت آن بايد پيش از قصاص صورت گيرد و درصورت تخلفِ صاحبِ حقِ قصاص از اين امر‌، افزون بر پرداخت ديه مذكور، به مجازات مقرّر در كتاب پنجم «تعزيرات» محكوم مي‌شود.

ماده ۴۲۸ ـ درمواردي‌كه جنايت‌، نظم و امنيت عمومي ‌را بر هم زند يا احساسات عمومي ‌را جريحه‌دار كند و مصلحت در اجراي قصاص باشد لكن خواهان قصاص تمكن از پرداخت فاضل ديه يا سهم ديگر صاحبان حق‌ قصاص را نداشته باشد، با درخواست دادستان و تأييد رييس قوه قضاييه، مقدار مذكور از بيت‌المال پرداخت مي‌شود.

ماده ۴۲۹ ـ درمواردي‌كه محكوم به قصاص، در زندان است و صاحب حق قصاص، بدون عذر موجه يا به علت ناتواني در پرداخت فاضل ديه يا به جهت انتظار براي بلوغ يا افاقه وليّ‌دم يا مجنيٌ‌عليه، مرتكب را در وضعيت نامعين رها نمايد، با شكايت محكومٌ‌عليه از اين امر‌، دادگاه صادركننده حكم‌، مدت مناسبي را مشخص و به صاحب حق قصاص اعلام مي‌كند تا ظرف مهلت مقرّر نسبت به گذشت، مصالحه يا اجراي قصاص اقدام كند. درصورت عدم اقدام او در اين مدت‌، دادگاه مي‌تواند پس از تعيين تعزير براساس كتاب پنجم «تعزيرات» و گذشتن مدت زمان آن با أخذ وثيقه مناسب و تأييد رييس حوزه قضايي و رييس كل دادگستري استان تا تعيين تكليف از سوي صاحب حق قصاص، مرتكب را آزاد كند.

ماده ۴۳۰ ـ در موارد لزوم پرداخت فاضل ديه‌ اگر مقتول يا صاحب حق قصاص‌‌، طلبي از مرتكب داشته باشد‌، طلب مذكور با رضايت صاحب آن‌، هرچند بدون رضايت مرتكب، به عنوان فاضل ديه، قابل محاسبه است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 431 تا 440



ماده ۴۳۱ ـ فاضل ديه يا سهم پرداختي شركا از ديه جنايت‌، متعلق به قصاص‌شونده است و او مي‌تواند آن را به صاحب حق قصاص يا شركاي خود ببخشد و يا هر نوع تصرف مالكانه ديگري در آن انجام دهد لكن اگر آن را دريافت كرده باشد و قصاص صورت نگيرد، بايد آن را برگرداند.

ماده ۴۳۲ ـ هرگاه مجنيٌعليه پيش از استيفاي حقِ قصاص، فوت كند و تركه او براي اداي ديون او كافي نباشد، صاحب حق قصاص‌، بدون اداء يا تضمين آن ديون، حق استيفاي قصاص را دارد لكن حق گذشت مجاني، بدون اداء يا تضمين ديون را ندارد و اگر به هر علت، قصاص به ديه تبديل شود، بايد در اداي ديون مذكور صرف شود. اين حكم در مورد تركه مقتول نيز جاري است.

ماده ۴۳۳ ـ اگر مجنيٌعليه يا همه اولياي دم، پيش از قصاص يا در حين اجراي آن از قصاص مرتكب گذشت كنند، قصاص متوقف مي‌شود و آنان ضامن خساراتي كه در حين اجراي قصاص به مرتكب رسيده‌ است، نمي‌باشند و اگر برخي از آنان گذشت نمايند يا مصالحه كنند، خواهان قصاص بايد پيش از اجراي قصاص، سهم آن‌ها را حسب مورد به آنان يا مرتكب بپردازد.

ماده ۴۳۴ ـ هرگاه كسي فردي را كه مرتكب جنايت عمدي شده است فراري دهد‌، به تحويل وي الزام مي‌شود. اگر در موارد قتل و جنايت بر عضو كه منجر به قطع يا نقص عضو يا از بين رفتن يكي از منافع آن شده است، بازداشت فراري‌دهنده مؤثر در حضور مرتكب يا الزام فراري‌دهنده به احضار مرتكب باشد، دادگاه بايد با درخواست صاحب حق قصاص تا زمان دستگيري مرتكب، فراري‌دهنده را بازداشت كند. اگر مرتكب پيش از دستگيري بميرد يا دستگيري وي متعذّر شود يا صاحب حق قصاص رضايت دهد، فراري‌دهنده آزاد مي‌شود و صاحب حق قصاص در همه موارد قصاص نفس و عضو، مي‌تواند درصورت فوت مرتكب يا تعذّر دستگيري او، ديه را از اموال وي يا فراري‌دهنده بگيرد. فراري‌دهنده مي‌تواند پس از پرداخت ديه براي دريافت آن به مرتكب رجوع كند.

ماده ۴۳۵ ـ هرگاه در جنايت عمدي، به علت مرگ يا فرار، دسترسي به مرتكب ممكن نباشد با درخواست صاحب حق، ديه جنايت از اموال مرتكب پرداخت مي‌شود و درصورتي‌كه مرتكب مالي نداشته باشد در خصوص قتل عمد، وليّ‌دم مي‌تواند ديه را از عاقله بگيرد و در‌صورت نبود عاقله يا عدم دسترسي به آن‌ها يا عدم تمكن آن‌ها، ديه از بيت‌المال پرداخت مي‌شود و در غير قتل، ديه بر بيت‌المال خواهد بود. چنانچه پس از أخذ ديه، دسترسي به مرتكب جنايت اعم از قتل و غيرقتل، ممكن شود درصورتي‌كه أخذ ديه به جهت گذشت از قصاص نباشد، حق‌ قصاص حسب مورد براي وليّ‌دم يا مجني‌ٌعليه محفوظ است، لكن بايد قبل از قصاص، ديه گرفته شده را برگرداند.

فصل دوم ـ اجراي قصاص نفس

ماده ۴۳۶ ـ قصاص نفس فقط به شيوه‌هاي متعارف، كه كمترين آزار را به قاتل مي‌رساند، جايز است و مثله‌كردن او پس از قصاص، ممنوع و موجب ديه و تعزير مقرّر در كتاب پنجم «تعزيرات» است.

ماده ۴۳۷ ـ زن حامله، كه محكوم به قصاص نفس است، نبايد پيش از وضع حمل قصاص شود. اگر پس از وضع حمل نيز بيم تلف طفل باشد، تا زماني كه حيات طفل محفوظ بماند، قصاص به تأخير مي‌افتد.

ماده ۴۳۸ ـ اگر پس از اجراي قصاص نفس، قاتل زنده بماند، حق قصاص براي وليّ‌دم محفوظ است لكن اگر وي را به گونه‌اي كه جايز نيست، قصاص كرده باشد، درصورتي‌كه قاتل آسيب ببيند مشروط به شرايط قصاص عضو از جمله عدم خوف تلف وليّ‌دم، قاتل حق قصاص عضو او را دارد و حق قصاص نفس نيز براي وليّ‌دم باقي است ولي قبل از اجراي قصاص نفس، قاتل بايد حق خود را استيفاء، مصالحه يا گذشت كند لكن اگر وليّ‌دم نخواهد دوباره قصاص كند، قاتل حق قصاص او را ندارد. اگر قاتل براي فرار از قصاص نفس حاضر به گذشت، مصالحه و استيفاي حق خود نشود با شكايت وليّ‌دم از اين امر، دادگاه مدت مناسبي را مشخص و به قاتل اعلام مي‌كند تا ظرف مهلت مقرّر به گذشت، مصالحه يا مطالبه قصاص عضو اقدام كند. درصورت عدم اقدام او در اين مدت، وليّ‌دم به تعزير مقرّر در قانون محكوم مي‌شود و با مطالبه او قصاص نفس اجراء مي‌گردد و حق قصاص عضو براي ورثه جاني، محفوظ است.

فصل سوم ـ اجراي قصاص عضو

ماده ۴۳۹ ـ ابزار قطع و جرح در قصاص عضو بايد تيز، غيرآلوده و مناسب با اجراي قصاص باشد و ايذاء مرتكب، بيش از مقدار جنايت او ممنوع و موجب تعزير مقرّر در قانون است. اگر مرتكب، بيمار يا شرايط زمان و مكان به ‌گونه‌اي باشد كه در قصاص‌، بيم سرايت به نفس يا صدمه ديگر باشد‌، درصورت امكان‌، موانع رفع و قصاص اجراء مي‌شود. درغيراين‌صورت تا برطرف شدن بيم سرايت‌، قصاص به تأخير مي‌افتد.

ماده ۴۴۰ ـ قصاص عضو را مي‌توان فوراً اجراء كرد لكن اگر علم به سرايت وجود نداشته باشد و قصاص اجراء شود و پس از آن، جنايت سرايت كند و سرايت پديدآمده، عمدي محسوب شود، مرتكب حسب مورد، به قصاص نفس يا عضو محكوم مي‌شود لكن پيش از اجراي قصاص نفس وليّ‌دم بايد، ديه جنايتي را كه به عنوان قصاص عضو بر مرتكب وارد شده است به او بپردازد و اگر سرايت پديدآمده‌، غيرعمدي محسوب شود، مرتكب به ديه جنايتي كه به وسيله سرايت، پديدآمده است، محكوم مي‌شود و ديه مقداري كه قصاص شده است كسر نمي‌شود
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 441 تا 450


‌ماده ۴۴۱ ـ براي رعايت تساوي قصاص عضو با جنايت، بايد حدود جراحت كاملاً اندازه‌گيري شود و هر چيزي كه مانع از استيفاي قصاص يا موجب ازدياد آن باشد، برطرف گردد.

ماده ۴۴۲ ـ اگر مرتكب به سبب حركت يا غير آن، موجب شود كه قصاص بيش از جنايت انجام شود، قصاص‌كننده ضامن نيست و اگر قصاص‌كننده يا فرد ديگري موجب زياده باشد حسب مورد به قصاص يا ديه محكوم مي‌شود.

ماده ۴۴۳ ـ اگر زن حامله، محكوم به قصاص عضو باشد و در اجراي قصاص، پيش يا پس از وضع حمل، بيم تلف يا آسيب بر طفل باشد، قصاص تا زماني كه بيم مذكور برطرف شود به تأخير مي‌افتد.

ماده ۴۴۴ ـ قصاص كردن مرتكب در جنايت بر عضو، بدون بي‌هوش كردن وي يا بي‌حس كردن عضو او، حق مجنيٌ‌عليه است مگر اين‌كه جنايت درحال بي‌هوشي يا بي‌حسي عضو مجنيٌ‌عليه اتفاق افتاده باشد. ماده ۴۴۵ ـ مداوا و بي‌هوش كردن مرتكب و بي‌حس كردن عضو او پس از اجراي قصاص جايز است.

ماده ۴۴۶ ـ اگر شخصي همه يا مقداري از عضو ديگري را قطع كند و مجنيٌ‌عليه قسمت جدا شده را پيوند بزند، قصاص ساقط نمي‌شود. ماده ۴۴۷ ـ در كليه مواردي كه در اين كتاب به كتاب پنجم «تعزيرات» ارجاع داده شده است، در خصوص قتل عمدي مطابق ماده (۶۱۲) آن قانون و در ساير جنايات عمدي مطابق ماده (۶۱۴) و تبصره آن عمل مي‌شود.

كتاب چهارم ـ ديات بخش اول ـ مواد عمومي فصل اول ـ تعريف ديه و موارد آن

ماده ۴۴۸ ـ ديه مقدّر، مال معيني است كه در شرع مقدس به سبب جنايت غيرعمدي بر نفس، عضو يا منفعت، يا جنايت عمدي در مواردي‌كه به هر جهتي قصاص ندارد، مقرّر شده است.

ماده ۴۴۹ ـ اَرش، ديه غيرمقدّر است كه ميزان آن در شرع تعيين نشده است و دادگاه با لحاظ نوع و كيفيت جنايت و تأثير آن بر سلامت مجنيٌ‌عليه و ميزان خسارت وارده با در نظر گرفتن ديه مقدّر و با جلب نظر كارشناس ميزان آن را تعيين مي‌كند. مقرّرات ديه مقدّر در مورد اَرش نيز جريان دارد مگر اين‌كه در اين قانون ترتيب ديگري مقرّر شود.

ماده ۴۵۰ ـ در جنايت شبه‌عمدي، خطاي محض و جنايت عمدي كه قصاص در آن جايز يا ممكن نيست، درصورت درخواست مجنيٌ‌عليه يا وليّ‌دم ديه پرداخت مي‌شود مگر به نحو ديگري مصالحه شود.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 451 تا 460



ماده ۴۵۱ ـ درصورتي‌كه قاتل از ورثه مقتول باشد چنانچه قتل عمدي باشد از اموال و ديه مقتول و درصورتي‌كه خطاي محض يا شبه‌عمدي باشد از ديه وي ارث نمي‌برد. در موارد فقدان وارث ديگر، مقام رهبري وارث است.

فصل دوم ـ ضمان ديه

ماده ۴۵۲ ـ ديه، حسب مورد حق شخصي مجنيٌ‌عليه يا وليّ‌دم است و احكام و آثار مسؤوليت مدني يا ضمان را دارد. ذمّه مرتكب جز با پرداخت ديه، مصالحه، ابراء و تهاتر، بري نمي‌گردد. تبصره ـ ورثه مقتول به جز بستگان مادري به نسبت سهم‌الارث از ديه مقتول نيز ارث مي‌برند.

ماده ۴۵۳ ـ هرگاه دو يا چند نفر به ‌نحو اشتراك مرتكب جنايت موجب ديه گردند، حسب مورد هر يك از شركا يا عاقله آن‌ها به‌طور مساوي مكلّف به پرداخت ديه است. فصل سوم ـ راه‌هاي اثبات ديه ماده ۴۵۴ ـ ادله اثبات ديه، علاوه‌بر قسامه، همان ادله اثبات ديون و ضمان مالي است.

ماده ۴۵۵ ـ قتل عمدي موجب ديه، به شرح مقرّر در باب قصاص با قسم پنجاه مرد و قتل غيرعمدي با قسم بيست‌و‌پنج مرد، تنها درصورت حصول لوث و فقدان ادله ديگر غير از سوگند منكر، اثبات مي‌شود.

ماده ۴۵۶ ـ در جنايت بر اعضاء و منافع اعم از عمدي و غيرعمدي درصورت لوث و فقدان ادله ديگر غير از سوگند منكر، مجنيٌ‌عليه مي‌تواند با اقامه قسامه به شرح زير، جنايت مورد ادعاء را اثبات و ديه آن را مطالبه كند. لكن حق ‌قصاص با آن ثابت نمي‌شود.
الف ـ شش قسم در جنايتي كه ديه آن به مقدار ديه كامل است.
ب ـ پنج قسم در جنايتي كه ديه آن پنج‌ششم ديه كامل است.
پ ـ چهار قسم در جنايتي كه ديه آن دو‌سوم ديه كامل است.
ت ـ سه قسم در جنايتي كه ديه آن يك‌دوم ديه كامل است.
ث ـ دو قسم در جنايتي كه ديه آن يك‌سوم ديه كامل است.
ج ـ يك قسم در جنايتي كه ديه آن يك‌ششم ديه كامل يا كمتر از آن است.

تبصره۱ ـ در مورد هريك از بندهاي فوق درصورت نبودن نفرات لازم، مجنيٌ‌عليه، خواه مرد باشد خواه زن، مي‌تواند به همان اندازه قسم را تكرار كند.
تبصره۲ ـ در هر يك از موارد فوق چنانچه مقدار ديه، بيش از مقدار مقرّر در آن بند و كمتر از مقدار مقرّر در بند قبلي باشد، رعايت نصاب بيشتر لازم است.

ماده ۴۵۷ ـ اگر مدعي به ترتيب فوق، اقامه قسامه نكند، مي‌تواند از مدعي‌ٌعليه، مطالبه قسامه كند و دراين‌صورت مدعيٌ‌عليه با قسامه تبرئه مي‌شود.

ماده ۴۵۸ ـ مقرّرات سوگند در قسامه همان مقرّرات كتاب قصاص است.

ماده ۴۵۹ ـ هرگاه در اثر جنايت واقع‌شده مجنيٌ‌عليه يا وليّ او مدعي زوال يا نقصان منفعت عضو شود درصورت لوث و عدم دسترسي به كارشناس مورد وثوق و عدم امكان آزمايش و اختبار موجب علم، ادعاي مجنيٌ‌عليه يا وليّ او با قسامه به ترتيبي كه ذكر شد، اثبات مي‌شود.

ماده ۴۶۰ ـ در اختلاف ميان مرتكب و مجنيٌ‌عليه يا وليّ او نسبت به بازگشت تمام يا بخشي از منفعت زائل‌شده يا نقصان‌يافته، درصورت فقدان دليل اثباتي، قول مجنيٌ‌عليه يا وليّ او با سوگند مقدّم است و نوبت به اجراي قسامه نمي‌رسد
 

Nima

Guest
قانون مجازات مجازات اسلامی ، ماده 461 تا 470



ماده ۴۶۱ ـ هرگاه مجنيٌ‌عليه در ايامي كه كارشناس مورد وثوق براي بازگشت منفعت زائل‌شده تعيين نموده است فوت نمايد و مرتكب، مدعي بازگشت منفعت قبل از وفات بوده و اولياي ميّت، منكر آن باشند، درصورتي‌كه مرتكب نتواند ادعاي خود را ثابت كند، قول اولياء با سوگند مقدّم است و نوبت به اجراي قسامه نمي‌رسد و چنانچه تنها برخي از اولياء سوگند بخورند، ديه نسبت به سهم آنان ثابت مي‌شود.

فصل چهارم ـ مسؤول پرداخت ديه

ماده ۴۶۲ ـ ديه جنايت عمدي و شبه‌عمدي بر عهده خود مرتكب است.

ماده ۴۶۳ ـ در جنايت خطاي محض درصورتي‌كه جنايت با بيّنه يا قسامه يا علم قاضي ثابت شود، پرداخت ديه برعهده عاقله است و اگر با اقرار مرتكب يا نكول او از سوگند يا قسامه ثابت شد بر عهده خود او است.

تبصره ـ هرگاه پس از اقرار مرتكب به جنايت خطايي، عاقله اظهارات او را تصديق نمايد، عاقله مسؤول پرداخت ديه است.

ماده ۴۶۴ ـ در موارد ثبوت اصل جنايت با شهادت، علم قاضي يا قسامه، اگر مرتكب مدعي خطايي بودن آن گردد و عاقله خطاء بودن جنايت را انكار نمايد، قول عاقله با سوگند پذيرفته مي‌شود و ديه بر عهده مرتكب است و چنانچه عاقله از اتيان قسم نكول كند با قسم مدعي، عاقله مكلّف به پرداخت ديه است.

تبصره ـ درصورتي‌كه برخي از افراد عاقله سوگند ياد نمايند از پرداخت ديه معاف مي‌شوند و سهم آنها به‌وسيله مرتكب پرداخت مي‌گردد. ماده ۴۶۵ ـ عاقله، مكلّف به پرداخت ديه جنايت‌هايي كه شخص بر خود وارد مي‌سازد نيست.

ماده ۴۶۶ ـ عاقله، تنها مكلّف به پرداخت ديه خطاي محض است، ليكن ضامن اتلاف مالي كه به‌طور خطايي تلف شده است نمي‌باشد.

ماده ۴۶۷ ـ عاقله، مكلّف به پرداخت ديه جنايت‌هاي كمتر از موضحه نيست، هرچند مرتكب، نابالغ يا مجنون باشد. تبصره ـ هرگاه در اثر يك يا چند ضربه خطايي، صدمات متعدّدي بر يك يا چند عضو وارد آيد، ملاك رسيدن به ديه موضحه، ديه هر آسيب به‌طور جداگانه است و براي ضمان عاقله، رسيدن ديه مجموع آنها به ديه موضحه كافي نيست.

ماده ۴۶۸ ـ عاقله عبارت از پدر، پسر و بستگان ذكور نسبي پدري و مادري يا پدري به ترتيب طبقات ارث است. همه كساني كه در زمان فوت مي‌توانند ارث ببرند به‌صورت مساوي مكلّف به پرداخت ديه مي‌باشند.

ماده ۴۶۹ ـ عاقله در صورتي مسؤول است كه علاوه‌بر داشتن نسب مشروع، عاقل، بالغ و در مواعد پرداخت اقساط ديه، تمكن مالي داشته باشد.

ماده ۴۷۰ ـ درصورتي‌كه مرتكب، داراي عاقله نباشد، يا عاقله او به دليل عدم تمكن مالي نتواند ديه را در مهلت مقرّر بپردازد، ديه توسط مرتكب و درصورت عدم تمكن از بيت‌المال پرداخت مي‌شود. در اين مورد فرقي ميان ديه نفس و غير آن نيست.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 471 تا 480



ماده ۴۷۱ ـ هرگاه فرد ايراني از اقليّت‌هاي ديني شناخته شده در قانون اساسي كه در ايران زندگي مي‌كند، مرتكب جنايت خطاي محض گردد، شخصاً عهده‌دار پرداخت ديه است لكن درصورتي‌كه توان پرداخت ديه را نداشته باشد، به او مهلت مناسب داده مي‌شود و اگر با مهلت مناسب نيز قادر به پرداخت نباشد، معادل ديه توسط دولت پرداخت مي‌شود.

ماده ۴۷۲ ـ درمواردي‌كه اصل جنايت ثابت شود لكن نوع آن اثبات نشود ديه ثابت و پرداخت آن بر عهده مرتكب است.

ماده ۴۷۳ ـ هرگاه مأموري در اجراي وظايف قانوني، عملي را مطابق مقرّرات انجام دهد و همان عمل موجب فوت يا صدمه بدني كسي شود، ديه بر عهده بيت‌المال است. تبصره ـ هرگاه شخصي با علم به خطر يا از روي تقصير، وارد منطقه ممنوعه نظامي‌ و يا هر مكان ديگري كه ورود به آن ممنوع است، گردد و مطابق مقرّرات، هدف قرار گيرد، ضمان ثابت نيست و در صورتي‌كه از ممنوعه بودن مكان مزبور آگاهي نداشته باشد، ديه از بيت‌المال پرداخت مي‌شود.

ماده ۴۷۴ ـ در جنايت شبه‌عمدي درصورتي‌كه به‌دليل مرگ يا فرار به مرتكب دسترسي نباشد، ديه از مال او گرفته مي‌شود و درصورتي‌كه مال او كفايت نكند از بيت‌المال پرداخت مي‌شود.

ماده ۴۷۵ ـ در جنايت خطاي محض در مواردي كه پرداخت ديه بر عهده مرتكب است اگر به علت مرگ يا فرار، دسترسي به او ممكن نباشد ديه جنايت از اموال او پرداخت مي‌شود و درصورتي‌كه مرتكب مالي نداشته باشد ديه از بيت‌المال پرداخت مي‌شود.

ماده ۴۷۶ ـ درصورت فوت مرتكب درمواردي‌كه خود وي مسؤول پرداخت ديه مي‌باشد، ديه تابع احكام ساير ديون متوفي است.

ماده ۴۷۷ ـ در موارد علم اجمالي به ارتكاب جنايت، توسط يك نفر از دو يا چند نفر معين، درصورت وجود لوث بر برخي از اطراف علم اجمالي، طبق مواد قسامه در اين باب عمل مي‌شود و درصورت عدم وجود لوث، صاحب حق مي‌تواند از متهمان مطالبه سوگند كند كه اگر همگي سوگند ياد كنند در خصوص قتل ديه از بيت‌المال پرداخت مي‌شود و در غير قتل، ديه به نسبت مساوي از متهمان دريافت مي‌شود. تبصره ـ هرگاه منشأ علم اجمالي، اقرار متهمان باشد، حسب مورد اولياي‌دم يا مجنيٌ‌عليه مخيرند براي دريافت ديه به هر يك از متهمان مراجعه كنند و در اين امر تفاوتي بين جنايت عمدي و غيرعمدي و قتل و غيرقتل نيست.

ماده ۴۷۸ ـ هرگاه همه يا برخي از اطراف علم اجمالي، از اتيان سوگند يا اقامه قسامه امتناع كنند ديه به‌طور مساوي بر عهده امتناع‌كنندگان ثابت مي‌شود و درصورتي‌كه امتناع‌كننده يكي باشد به تنهايي عهده‌دار پرداخت ديه خواهد بود. در حكم فوق تفاوتي ميان قتل و غير آن نيست.

ماده ۴۷۹ ـ هرگاه كسي در اثر رفتار عده‌اي كشته يا مصدوم شود و جنايت، مستند به برخي از رفتارها باشد و مرتكب هر رفتار مشخص نباشد، همه آنها بايد ديه نفس يا ديه صدمات را به‌طور مساوي بپردازند.

ماده ۴۸۰ ـ در موارد تحقق لوث و امكان اثبات جنايت، عليه شخصي معين از اطراف علم اجمالي با قسامه، طبق مقرّرات قسامه عمل مي‌شود.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 481 تا 490



ماده ۴۸۱ ـ هرگاه مجنيٌ‌عليه يا اولياي‌دم ادعاء كنند كه مرتكب شخصي نامعين از دو يا چند نفر معين است، درصورت تحقق لوث، مدعي مي‌تواند اقامه قسامه نمايد. با اجراي قسامه بر مجرم بودن يكي از آنها، مرتكب به علم اجمالي مشخص مي‌شود و مفاد مواد فوق اجراء مي‌گردد.

ماده ۴۸۲ ـ در موارد علم اجمالي به انتساب جنايت به يكي از دو يا چند نفر و عدم امكان تعيين مرتكب، چنانچه جنايت، عمدي باشد قصاص ساقط و حكم به پرداخت ديه مي‌شود.

ماده ۴۸۳ ـ هرگاه كسي اقرار به جنايت موجب ديه كند سپس شخص ديگري اقرار كند كه مرتكب همان جنايت شده است و علم تفصيلي به كذب يكي از دو اقرار نباشد مدعي مخيّر است فقط از يكي از آن دو مطالبه ديه كند.

ماده ۴۸۴ ـ در موارد وقوع قتل و عدم شناسايي قاتل كه با تحقق لوث نوبت به قسامه مدعيٌ‌عليه برسد و او اقامه قسامه كند، ديه از بيت‌المال پرداخت مي‌شود و در غير موارد لوث چنانچه نوبت به سوگند متهم برسد و طبق مقرّرات بر عدم انجام قتل سوگند بخورد ديه از بيت‌المال پرداخت مي‌شود.

ماده ۴۸۵ ـ هرگاه محكوم به قصاص عضو يا تعزير يا حد ّ غيرمستوجب سلب حيات در اثر اجراي مجازات كشته شود يا صدمه‌اي بيش از مجازات مورد حكم به او وارد شود، چنانچه قتل يا صدمه، عمدي يا مستند به تقصير باشد، مجري حكم، حسب مورد به قصاص يا ديه محكوم مي‌شود. در غيراين‌صورت در مورد قصاص و حدّ، ضمان منتفي است و در تعزيرات، ديه از بيت‌المال پرداخت مي‌شود.
تبصره ـ چنانچه ورود آسيب اضافي مستند به محكوم‌ٌعليه باشد ضمان منتفي است.

ماده ۴۸۶ ـ هرگاه پس از اجراي حكم قصاص، حد يا تعزير كه موجب قتل، يا صدمه بدني شده است پرونده در دادگاه صالح طبق مقرّرات آيين دادرسي، رسيدگي مجدد شده و عدم صحت آن حكم ثابت شود، دادگاه رسيدگي‌كننده مجدد، حكم پرداخت ديه از بيت‌المال را صادر و پرونده را با ذكر مستندات، جهت رسيدگي به مرجع قضايي مربوط ارسال مي‌نمايد تا طبق مقرّرات رسيدگي شود. در صورت ثبوت عمد يا تقصير از طرف قاضي صادركننده حكم قطعي، وي ضامن است و به حكم مرجع مذكور، حسب مورد به قصاص يا تعزير مقرّر در كتاب پنجم «تعزيرات» و بازگرداندن ديه به بيت‌المال محكوم مي‌شود.

ماده ۴۸۷ ـ اگر شخصي به قتل برسد و قاتل شناخته نشود يا بر اثر ازدحام كشته شود ديه از بيت‌المال پرداخت مي‌گردد.

فصل پنجم ـ مهلت پرداخت ديه

ماده ۴۸۸ ـ مهلت پرداخت ديه، از زمان وقوع جنايت به ترتيب زير است مگر اين‌كه به نحو ديگري تراضي شده باشد:
الف ـ در عمد موجب ديه، ظرف يك سال قمري
ب ـ در شبه‌عمد، ظرف دو سال قمري
پ ـ در خطاي محض، ظرف سه سال قمري تبصره ـ هرگاه پرداخت‌كننده در بين مهلت‌هاي مقرّر نسبت به پرداخت تمام يا قسمتي از ديه اقدام نمايد، محكوم‌ٌله مكلّف به قبول آن است.

ماده ۴۸۹ ـ در جنايت خطاي محض، پرداخت‌كننده بايد ظرف هر سال، يك‌سوم ديه و در شبه‌عمدي، ظرف هر سال نصف ديه را بپردازد.

ماده ۴۹۰ ـ درصورتي‌كه پرداخت‌كننده بخواهد هر يك از انواع ديه را پرداخت نمايد و يا پرداخت ديه به‌صورت اقساطي باشد، معيار، قيمت زمان پرداخت است مگر آن‌كه بر يك مبلغ قطعي توافق شده باشد.
 

Nima

Guest
قانوم مجازات اسلانی ، ماده 491 تا 500


ماده ۴۹۱ ـ درمواردي‌كه بين مرتكب جنايت عمدي و اولياي‌دم يا مجنيٌ‌عليه بر گرفتن ديه توافق شود لكن مهلت پرداخت آن مشخص نگردد، ديه بايد ظرف يك سال از حين تراضي پرداخت گردد.

فصل ششم ـ موجبات ضمان

ماده ۴۹۲ ـ جنايت درصورتي موجب قصاص يا ديه است كه نتيجه حاصله مستند به رفتار مرتكب باشد اعم از آن‌كه به نحو مباشرت يا به تسبيب يا به اجتماع آنها انجام شود.

ماده ۴۹۳ ـ وجود فاصله زماني، ميان رفتار مرتكب و نتيجه ناشي از آن، مانع از تحقق جنايت نيست مانند فوت ناشي از انتقال عامل بيماري كشنده، كه حسب مورد موجب قصاص يا ديه است. حكم اين ماده و ماده (۴۹۲) اين قانون در مورد كليه جرايم جاري است.

ماده ۴۹۴ ـ مباشرت آن است كه جنايت مستقيماً توسط خود مرتكب واقع شود.

ماده ۴۹۵ ـ هرگاه پزشك در معالجاتي كه انجام مي‌دهد موجب تلف يا صدمه بدني گردد، ضامن ديه است مگر آن‌كه عمل او مطابق مقرّرات پزشكي و موازين فني باشد يا اين‌كه قبل از معالجه برائت گرفته باشد و مرتكب تقصيري هم نشود و چنانچه أخذ برائت از مريض به‌دليل نابالغ يا مجنون بودن او، معتبر نباشد و يا تحصيل برائت از او به‌دليل بيهوشي و مانند آن ممكن نگردد، برائت از ولي مريض تحصيل مي‌شود.

تبصره ۱ ـ درصورت عدم قصور يا تقصير پزشك در علم و عمل براي وي ضمان وجود ندارد هرچند برائت أخذ نكرده باشد.

تبصره ۲ ـ وليّ بيمار اعم از وليّ خاص است مانند پدر و وليّ عام كه مقام رهبري است. در موارد فقدان يا عدم دسترسي به وليّ خاص، رييس قوه قضاييه با استيذان از مقام رهبري و تفويض اختيار به دادستان‌هاي مربوطه به اعطاي برائت به طبيب اقدام مي‌نمايد.

ماده ۴۹۶ ـ پزشك در معالجاتي كه دستور انجام آن را به مريض يا پرستار و مانند آن صادر مي‌نمايد، درصورت تلف يا صدمه بدني ضامن است مگر آن‌كه مطابق ماده (۴۹۵) اين قانون عمل نمايد.

تبصره۱ ـ در موارد مزبور، هرگاه مريض يا پرستار بداند كه دستور اشتباه است و موجب صدمه و تلف مي‌شود و با وجود اين به دستور عمل كند، پزشك ضامن نيست بلكه صدمه و خسارت مستند به خود مريض يا پرستار است.
تبصره۲ ـ در قطع عضو يا جراحات ايجاد شده در معالجات پزشكي طبق ماده (۴۹۵) اين قانون عمل مي‌شود.

ماده ۴۹۷ ـ در موارد ضروري كه تحصيل برائت ممكن نباشد و پزشك براي نجات مريض، طبق مقرّرات اقدام به معالجه نمايد، كسي ضامن تلف يا صدمات وارده نيست.

ماده ۴۹۸ ـ هرگاه شيئي كه توسط انسان يا وسيله نقليه حمل مي‌گردد به نحوي از انحاء موجب جنايت گردد حمل‌كننده ضامن ديه است.

ماده ۴۹۹ ـ هرگاه كسي ديگري را بترساند و آن شخص در اثر ترس بي‌اختيار فرار كند يا بدون اختيار حركتي از او سر بزند كه موجب ايراد صدمه بر خودش يا ديگري گردد، ترساننده حسب تعاريف جنايات عمدي و غيرعمدي مسؤول است.

ماده ۵۰۰ ـ درمواردي‌كه جنايت يا هر نوع خسارت ديگر مستند به رفتار كسي نباشد، مانند اين‌كه در اثر علل قهري واقع شود، ضمان منتفي است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 501 تا 510



ماده ۵۰۱ ـ هرگاه كسي به روي شخصي سلاح بكشد يا حيواني مانند سگ را به سوي او برانگيزد يا هر كار ديگري كه موجب هراس او مي‌گردد مانند فرياد كشيدن يا انفجار صوتي انجام دهد و بر اثر اين ارعاب، شخص بميرد يا مصدوم گردد حسب مورد براساس تعاريف انواع جنايات به قصاص يا ديه محكوم مي‌شود.

ماده ۵۰۲ ـ هرگاه كسي خود را از جاي بلندي پرت كند و بر روي شخصي بيافتد و سبب جنايت شود براساس تعاريف انواع جنايت حسب مورد به قصاص يا ديه محكوم مي‌شود لكن اگر فعلي از او سر نزند و به علل قهري همچون طوفان و زلزله پرت شود و به ديگري بخورد و صدمه به او وارد كند، كسي ضامن نيست.

ماده ۵۰۳ ـ هرگاه كسي ديگري را به روي شخص ثالثي پرت كند و شخص ثالث يا شخص پرت‌‌شده بميرد يا مصدوم گردد درصورتي‌كه مشمول تعريف جنايت عمدي نگردد، جنايت شبه‌عمدي است.

ماده ۵۰۴ ـ هرگاه راننده‌اي كه با داشتن مهارت و سرعت مجاز و مطمئن و رعايت ساير مقرّرات در حال حركت است درحالي‌كه قادر به كنترل وسيله نباشد و به كسي‌كه حضورش در آن محل مجاز نيست، بدون تقصير برخورد نمايد، ضمان منتفي و درغيراين‌صورت راننده ضامن است.

تبصره ۱ ـ در موارد فوق هرگاه عدم رعايت برخي از مقرّرات رانندگي تأثيري در حادثه نداشته باشد به‌گونه‌اي كه تقصير مرتكب علت جنايت حاصله نباشد، راننده ضامن نيست.
تبصره ۲ ـ حكم مندرج در اين ماده در مورد وسايل و ابزارآلات ديگر نيز جاري است. ماده ۵۰۵ ـ هرگاه هنگام رانندگي به سبب حوادثي مانند واژگون شدن خودرو و يا برخورد آن با موانع، سرنشينان خودرو مصدوم يا تلف شوند درصورتي‌كه سبب حادثه، علل قهري همچون زلزله و سيل نبوده و مستند به راننده باشد، راننده ضامن ديه است. چنانچه وقوع حادثه مستند به شخص حقوقي يا حقيقي ديگري باشد آن شخص ضامن است.

ماده ۵۰۶ ـ تسبيب در جنايت آن است كه كسي سبب تلف شدن يا مصدوميت ديگري را فراهم كند و خود مستقيماً مرتكب جنايت نشود به‌طوري‌كه درصورت فقدان رفتار او جنايت حاصل نمي‌شد مانند آن‌كه چاهي بكند و كسي در آن بيفتد و آسيب ببيند.

ماده ۵۰۷ ـ هرگاه شخصي در معابر و اماكن عمومي يا ملك ديگري بدون اذن مالك، گودالي حفر كند يا چيز لغزنده‌اي در آن قرار دهد و يا هر عملي انجام دهد كه سبب آسيب ديگري گردد، ضامن ديه است مگر اين‌كه فرد آسيب‌ديده با علم به آن و امكان اجتناب، عمداً با آن برخورد نمايد.

ماده ۵۰۸ ـ هرگاه شخصي يكي از كارهاي مذكور در ماده (۵۰۷) اين قانون را در ملك خويش يا مكاني كه در تصرف و اختيار اوست، انجام دهد و سبب آسيب ديگري گردد، ضامن نيست مگر اين‌كه شخصي را كه آگاه به آن نيست به آنجا بخواند و به استناد آن، جنايتي به وي وارد گردد.

تبصره ۱ ـ هرگاه شخص آسيب‌ديده بدون اذن مالك يا با اذني كه قبل از انجام اعمال مذكور از مالك گرفته، وارد شود و صاحب ملك از ورود او اطلاع نداشته باشد، مالك ضامن نيست مگر اين‌كه صدمه يا تلف به علت اغواء، سهل‌انگاري در اطلاع دادن و مانند آن مستند به مالك باشد.
تبصره ۲ ـ هرگاه كسي در ملك ديگري و بدون اذن او، مرتكب يكي از كارهاي مذكور در ماده (۵۰۷) اين قانون گردد و شخص ثالثي كه بدون اذن وارد آن ملك شده است، آسيب ببيند، مرتكب عهده‌دار ديه است مگر اين‌كه بروز حادثه و صدمه مستند به خود مصدوم باشد كه در اين‌ صورت مرتكب ضامن نيست مانند اين‌كه مرتكب علامتي هشداردهنده بگذارد يا درب محل را قفل كند لكن مصدوم بدون توجه به علائم يا با شكستن درب وارد شود.

ماده ۵۰۹ ـ هرگاه كسي در معابر يا اماكن عمومي با رعايت مقرّرات قانوني و نكات ايمني عملي به مصلحت عابران انجام دهد و اتفاقاً موجب وقوع جنايت يا خسارت گردد، ضامن نيست.

ماده ۵۱۰ ـ هرگاه شخصي با انگيزه احسان و كمك به ديگري رفتاري را كه به جهت حفظ مال، جان، عرض يا ناموس او لازم است، انجام دهد و همان عمل موجب صدمه و يا خسارت شود درصورت رعايت مقرّرات قانوني و نكات ايمني، ضامن نيست.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 511 تا 520


ماده ۵۱۱ ـ كسي كه در ملك خود يا در مكان يا راهي كه توقف در آنجا مجاز است توقف كند يا وسيله نقليه خود يا هر شيء مجاز ديگري را در آنجا قرار دهد و شخصي با آنها برخورد كند و مصدوم گردد يا فوت كند ضامن نيست و چنانچه خسارتي بر او يا مالش وارد شود، برخوردكننده ضامن است.

ماده ۵۱۲ ـ هرگاه شخصي در محل‌هايي كه توقف در آنها مجاز نيست، توقف نمايد يا شيء و يا حيواني را در اين قبيل محل‌ها مستقر سازد يا چيز لغزنده‌اي در آن قرار دهد و ديگري بدون توجه به آنها در اثر برخورد يا لغزش مصدوم شود يا فوت كند يا خسارت مالي ببيند، شخص متوقف يا كسي كه آن شيء يا حيوان را مستقر نموده يا راه را لغزنده كرده است، ضامن ديه و ساير خسارات مي‌باشد مگر آن‌كه عابر با وسعت راه و محل عمداً با آن برخورد كند كه دراين‌صورت نه فقط خسارت به او تعلق نمي‌گيرد بلكه عهده‌دار خسارت وارده نيز مي‌شود.

ماده ۵۱۳ ـ هرگاه شخصي را كه شبانه و به‌طور مشكوكي از محل اقامتش فرا خوانده و بيرون برده‌اند، مفقود شود، دعوت‌كننده، ضامن ديه اوست مگر اين‌كه ثابت كند كه دعوت‌شده زنده است يا اگر فوت كرده به مرگ عادي يا علل قهري بوده كه ارتباطي به او نداشته است يا اگر كشته شده ديگري او را به قتل رسانده است. اين حكم در مورد كسي كه با حيله يا تهديد يا هر طريق ديگري، كسي را بربايد و آن شخص مفقود گردد نيز جاري است.

تبصره ـ هرگاه پس از دريافت ديه، مشخص شود كه شخص مفقود زنده است و يا قاتل شناسايي گردد، ديه مسترد مي‌گردد و چنانچه اثبات شود كه دعوت‌كننده شخص مفقود را عمداً كشته است قصاص ثابت مي‌شود.

ماده ۵۱۴ ـ هرگاه در اثر علل قهري مانند سيل و زلزله مانعي به‌وجود آيد و موجب آسيب گردد، هيچ‌كس ضامن نيست، گرچه شخص يا اشخاصي تمكن برطرف كردن آنها را داشته باشند و اگر سيل يا مانند آن، چيزي را به همراه آورد ولكن كسي آن را جايي نامناسب مانند جاي اول يا در جاي بدتري قرار دهد كه موجب آسيب شود، عهده‌دار ديه است و اگر آن را از جاي نامناسب بردارد و در جهت مصلحت عابران در جاي مناسب‌تري قرار دهد ضامن نيست.

تبصره ۱ ـ هرگاه مانع مزبور توسط شخصي به ‌وجود آمده باشد تغييردهنده وضعيت به حالت مناسب‌تر نيز ضامن نيست. تبصره ۲ ـ افراد يا دستگاه‌هايي كه مسؤوليت اصلاح يا رفع آثار اين‌گونه حوادث را بر عهده دارند، درصورت تقصير يا قصور قابل استناد در انجام وظيفه، ضامن مي‌باشند.

ماده ۵۱۵ ـ هرگاه قرار دادن كالا در خارج مغازه يا توقف اتومبيل در مقابل منزل و امثال آن عرف و عادت شده باشد، گذارنده كالا يا متوقف‌كننده اتومبيل درصورت عدم منع قانوني و عريض بودن معبر و عدم ايجاد مزاحمت براي عابران ضامن زيان‌هاي وارده نيست.

ماده ۵۱۶ ـ هرگاه كسي چيزي را در مكاني مانند ديوار يا بالكن ملك خود كه قرار دادن اشياء در آن جايز است، قرار دهد و در اثر حوادث پيش‌بيني نشده به معبر عام و يا ملك ديگري بيفتد و موجب صدمه يا خسارت شود ضمان منتفي است مگر آن‌كه آن را طوري گذاشته باشد كه نوعاً مستعد صدمه يا خسارت باشد.

ماده ۵۱۷ ـ اگر مالك يا كسي كه عهده‌دار احداث ملكي است بنايي را به نحو مجاز بسازد يا بالكن و مانند آن را با رعايت نكات ايمني و ضوابط فني كه در استحكام بنا لازم است در محل مجاز احداث كند و اتفاقاً موجب آسيب يا خسارت گردد، ضامن نيست.

تبصره ـ اگر عمل غيرمجاز به‌گونه‌اي باشد كه نتوان آن را به مالك مستند نمود مانند آن‌كه مستند به مهندسان ذي‌ربط ساختمان باشد ضمان از مالك منتفي و كسي كه عمل مذكور مستند به اوست ضامن است.

ماده ۵۱۸ ـ هرگاه شخصي بنا يا ديواري را بر پايه محكم و با رعايت مقرّراتي كه در استحكام بنا و ايمني لازم است احداث نمايد لكن به علت حوادث پيش‌بيني نشده، مانند زلزله يا سيل، سقوط كند و موجب آسيب گردد، ضامن نيست و چنانچه ديوار يا بنا را به سمت ملك خود احداث نمايد كه اگر سقوط كند طبعاً در ملك خود، سقوط مي‌كند لكن اتفاقاً به سمت ديگري سقوط نمايد و موجب آسيب گردد، ضامن نيست.

ماده ۵۱۹ ـ هرگاه ديوار يا بنايي كه بر پايه استوار و غيرمتمايل احداث شده است در معرض ريزش قرار گيرد يا متمايل به سقوط به سمت ملك ديگري يا معبر گردد اگر قبل از آن‌كه مالك تمكن اصلاح يا خراب كردن آن را پيدا كند ساقط شود و موجب آسيب گردد، ضمان منتفي است مشروط به آن‌كه به‌نحو مقتضي افراد در معرض آسيب را از وجود خطر آگاه كرده باشد. چنانچه مالك با وجود تمكن از اصلاح يا رفع يا آگاه‌سازي و جلوگيري از وقوع آسيب، سهل‌انگاري نمايد، ضامن است. تبصره ـ هرگاه ديوار يا بنايي كه ساقط شده متعلق به صغير يا مجنون باشد وليّ او ضامن است و اگر بناي مذكور از بناهاي عمومي ‌و دولتي باشد، متولي و مسؤول آن ضامن است.

ماده ۵۲۰ ـ هرگاه شخصي ديوار يا بناي ديگري را بدون اذن او متمايل به سقوط نمايد، عهده‌دار صدمه و خسارت ناشي از سقوط آن است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 521 تا 530

ماده ۵۲۱ ـ هرگاه شخصي در ملك خود يا مكان مجاز ديگري، آتشي روشن كند و بداند كه به جايي سرايت نمي‌كند و غالباً نيز سرايت نكند لكن اتفاقاً به جايي ديگر سرايت نمايد و موجب خسارت و صدمه گردد ضمان ثابت نيست و درغيراين‌صورت ضامن است.

ماده ۵۲۲ ـ متصرف هر حيواني كه از احتمال حمله آن آگاه است بايد آن را حفظ نمايد و اگر در اثر تقصير او، حيوان مزبور به ديگري صدمه وارد سازد، ضامن است. ولي اگر از احتمال حمله حيوان آگاه نبوده و عدم آگاهي ناشي از تقصير او نباشد، ضامن نيست.
تبصره ۱ ـ نگهداري حيواني كه شخص توانايي حفظ آن را ندارد، تقصير محسوب مي‌شود.
تبصره ۲ ـ نگهداري هر وسيله يا شيء خطرناكي كه ديگران را در معرض آسيب قرار دهد و شخص قادر به حفظ و جلوگيري از آسيب‌رساني آن نباشد، مشمول حكم تبصره (۱) اين ماده است.

ماده ۵۲۳ ـ هرگاه شخصي با اذن كسي كه حق اذن دارد، وارد منزل يا محلي كه در تصرف اوست، گردد و از ناحيه حيوان يا شيئي كه در آن مكان است صدمه و خسارت ببيند، اذن‌دهنده ضامن است، خواه آن شيء يا حيوان قبل از اذن در آن محل بوده يا بعداً در آن قرار گرفته باشد و خواه اذن‌دهنده نسبت ‌به آسيب‌رساني آن علم داشته باشد خواه نداشته باشد.

تبصره ـ درمواردي‌كه آسيب مستند به مصدوم باشد مانند آن‌كه واردشونده بداند حيوان مزبور خطرناك است و اذن‌دهنده از آن آگاه نيست و يا قادر به رفع خطر نمي‌باشد، ضمان منتفي است.

ماده ۵۲۴ ـ هرگاه كسي كه سوار حيوان است آن را در معابر عمومي يا ديگر محل‌هاي غيرمجاز متوقف نمايد در مورد تمام خسارت‌هايي كه آن حيوان وارد مي‌كند و مستند به فعل شخص مزبور مي‌باشد ضامن است و چنانچه مهار حيوان در دست ديگري باشد مهاركننده به ترتيب فوق ضامن است.

ماده ۵۲۵ ـ هرگاه شخصي عملي انجام دهد كه موجب تحريك يا وحشت حيوان گردد ضامن جنايت‌هايي است كه حيوان در اثر تحريك يا وحشت وارد مي‌كند مگر آن‌كه عمل مزبور مصداق دفاع مشروع باشد.

ماده ۵۲۶ ـ هرگاه دو يا چند عامل، برخي به مباشرت و بعضي به تسبيب در وقوع جنايتي، تأثير داشته باشند، عاملي كه جنايت مستند به اوست ضامن است و چنانچه جنايت مستند به تمام عوامل باشد به‌طور مساوي ضامن مي‌باشند مگر تأثير رفتار مرتكبان متفاوت باشد كه در‌اين‌صورت هر يك به ميزان تأثير رفتارشان مسؤول ‌هستند. درصورتي‌كه مباشر در جنايت بي‌اختيار، جاهل، صغير غيرمميز يا مجنون و مانند آنها باشد فقط سبب، ضامن است.

ماده ۵۲۷ ـ هرگاه دو نفر بر اثر برخورد بي‌واسطه با يكديگر كشته شوند يا آسيب ببينند، چنانچه ميزان تأثير آنها در برخورد، مساوي باشد در مورد جنايت شبه‌عمدي نصف ديه هركدام از مال ديگري و در مورد خطاي محض نصف ديه هر كدام به‌وسيله عاقله ديگري پرداخت مي‌شود و اگر تنها يكي از آنها كشته شود يا آسيب ببيند، حسب مورد عاقله يا خود مرتكب، نصف ديه را بايد به مجنيٌ‌عليه يا اولياي‌دم او بپردازند.

ماده ۵۲۸ ـ هرگاه در اثر برخورد دو وسيله نقليه زميني، آبي يا هوايي، راننده يا سرنشينان آنها كشته شوند يا آسيب ببينند درصورت انتساب برخورد به هر دو راننده، هريك مسؤول نصف ديه راننده مقابل و سرنشينان هر دو وسيله نقليه است و چنانچه سه وسيله نقليه با هم برخورد كنند هريك از رانندگان مسؤول يك‌سوم ديه راننده‌هاي مقابل و سرنشينان هر سه وسيله نقليه مي‌باشد و به‌ همين صورت در وسايل نقليه بيشتر، محاسبه مي‌شود و هرگاه يكي از طرفين مقصر باشد به‌گونه‌اي كه برخورد به او مستند شود، فقط او ضامن است.

ماده ۵۲۹ ـ در كليه مواردي كه تقصير موجب ضمان مدني يا كيفري است، دادگاه موظف است استناد نتيجه حاصله به تقصير مرتكب را احراز نمايد.

ماده ۵۳۰ ـ هرگاه برخورد بين دو يا چند نفر يا وسيله نقليه بر اثر عوامل قهري مانند سيل و طوفان به‌وجود آيد، ضمان منتفي است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 531 تا 540


ماده ۵۳۱ ـ در موارد برخورد هرگاه حادثه به يكي از طرفين مستند باشد مثل اين‌كه حركت يكي از طرفين به قدري ضعيف باشد كه اثري بر آن مترتب نگردد، تنها درباره طرفي كه حادثه مستند به او است، ضمان ثابت است.

ماده ۵۳۲ ـ در برخورد دو وسيله نقليه هرگاه رفتار هر دو يا يكي از آنها مشمول تعريف جنايات عمدي گردد حسب مورد به قصاص يا ديه حكم مي‌شود.

ماده ۵۳۳ ـ هرگاه دو يا چند نفر به نحو شركت سبب وقوع جنايت يا خسارتي بر ديگري گردند به‌طوري‌كه آن جنايت يا خسارت به هر دو يا همگي مستند باشد، به‌طور مساوي ضامن مي‌باشند.

ماده ۵۳۴ ـ هرگاه بر اثر ايجاد مانع يا سببي دو يا چند نفر يا وسيله نقليه با هم برخورد كنند و به‌علت برخورد آسيب ببينند و يا كشته شوند، مسبب ضامن است.

ماده ۵۳۵ ـ هرگاه دو يا چند نفر با انجام عمل غيرمجاز در وقوع جنايتي به نحو سبب و به‌صورت طولي دخالت داشته باشند كسي كه تأثير كار او در وقوع جنايت قبل از تأثير سبب يا اسباب ديگر باشد، ضامن است مانند آن‌كه يكي از آنان گودالي حفر كند و ديگري سنگي در كنار آن قرار دهد و عابري به سبب برخورد با سنگ به گودال بيفتد كه در‌اين‌صورت، كسي كه سنگ را گذاشته، ضامن است مگر آن‌كه همه قصد ارتكاب جنايت را داشته باشند كه در‌اين‌صورت شركت در جرم محسوب مي‌شود.

ماده ۵۳۶ ـ هرگاه در مورد ماده (۵۳۵) اين قانون عمل يكي از دو نفر غيرمجاز و عمل ديگري مجاز باشد مانند آن‌كه شخصي وسيله يا چيزي را در كنار معبر عمومي كه مجاز است، قرار دهد و ديگري كنار آن چاهي حفر كند كه مجاز نيست، شخصي كه عملش غيرمجاز بوده، ضامن است. اگر عمل شخصي پس از عمل نفر اول و با توجه به اين‌كه ايجاد آن سبب در كنار سبب اول موجب صدمه زدن به ديگران مي‌شود انجام گرفته باشد، نفر دوم ضامن است.

ماده ۵۳۷ ـ در كليه موارد مذكور در اين فصل هرگاه جنايت منحصراً مستند به عمد و يا تقصير مجنيٌ‌عليه باشد ضمان ثابت نيست. در مواردي‌كه اصل جنايت مستند به عمد يا تقصير مرتكب باشد لكن سرايت آن مستند به عمد يا تقصير مجنيٌ‌عليه باشد مرتكب نسبت به مورد سرايت ضامن نيست.

فصل هفتم ـ تداخل و تعدّد ديات

ماده ۵۳۸ ـ در تعدّد جنايات، اصل بر تعدّد ديات و عدم تداخل آنها است مگر مواردي كه در اين قانون خلاف آن مقرّر شده است.

ماده ۵۳۹ ـ هرگاه مجنيٌ‌عليه در اثر سرايت صدمه يا صدمات غيرعمدي فوت نمايد يا عضوي از اعضاي او قطع شود يا آسيب بزرگتري ببيند به ترتيب ذيل ديه تعيين مي‌شود: الف ـ در صورتي‌ كه صدمه وارده يكي باشد، تنها ديه نفس يا عضو يا آسيب بزرگ‌تر ثابت مي‌شود. ب ـ درصورت تعدّد صدمات چنانچه مرگ يا قطع عضو يا آسيب بيشتر، در اثر سرايت تمام صدمات باشد، تنها ديه نفس يا عضو يا آسيب بزرگتر ثابت مي‌شود و اگر مرگ يا قطع عضو يا آسيب بزرگتر در اثر سرايت برخي از صدمات باشد، ديه صدمات مسري در ديه نفس يا عضو يا آسيب بزرگتر تداخل مي‌كند و ديه صدمات غيرمسري، جداگانه محاسبه و مورد حكم واقع مي‌شود.

ماده ۵۴۰ ـ هرگاه صدمه وارده عمدي باشد و نوعاً كشنده يا موجب قطع عضو يا آسيب بيشتر نباشد لكن اتفاقاً سرايت كند، علاوه‌بر حق قصاص يا ديه، نسبت به جنايت عمدي كمتر، حسب مورد ديه جنايت بيشتر نيز بايد پرداخت شود مانند اين‌كه شخصي عمداً انگشت ديگري را قطع كند و اتفاقاً اين قطع سرايت كند و موجب فوت مجنيٌ‌عليه يا قطع دست او گردد، علاوه‌بر حق قصاص يا ديه انگشت، حسب مورد ديه نفس يا ديه دست مجنيٌ‌عليه نيز بايد پرداخت شود.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 541 تا 550

ماده ۵۴۱ ـ هرگاه در اثر يك ضربه يا هر رفتار ديگر، آسيب‌هاي متعدّد در اعضاي بدن به‌وجود آيد چنانچه هر يك از آنها در اعضاي مختلف باشد يا همه در يك عضو بوده ولي نوع هر آسيبي غير از نوع ديگري باشد و يا از يك نوع بوده ولكن در دو يا چند محل جداگانه از يك عضو باشد، هر آسيب ديه جداگانه دارد.

ماده ۵۴۲ ـ هرگاه در اثر رفتارهاي متعدّد، آسيب‌هاي متعدّد ايجاد شود هر آسيبي ديه جداگانه دارد.

ماده ۵۴۳ ـ درصورت وجود مجموع شرايط چهارگانه ذيل، ديه آسيب‌هاي متعدّد تداخل مي‌كند و تنها ديه يك آسيب ثابت مي‌شود:
الف ـ همه آسيب‌هاي ايجاد شده مانند شكستگي‌هاي متعدّد يا جراحات متعدّد از يك نوع باشد.
ب ـ همه آسيب‌ها در يك عضو باشد.
پ ـ آسيب‌ها متصل به هم يا به‌گونه‌اي نزديك به هم باشد كه عرفاً يك آسيب محسوب شود.
ت ـ مجموع آسيب‌ها با يك رفتار مرتكب به‌وجود آيد.

ماده ۵۴۴ ـ هرگاه در اثر يك يا چند رفتار، منافع متعدّد زائل يا ناقص شود مانند اين‌كه در اثر ضربه به سر، بينايي، شنوايي و عقل كسي از بين برود يا كم شود، هريك ديه جداگانه دارد.

ماده ۵۴۵ ـ هرگاه منفعتي قائم به عضوي باشد در جنايت بر آن عضو كه منجر به زوال يا اختلال منفعت گردد تنها ديه بيشتر ثابت مي‌شود ولي اگر منفعت قائم به آن عضو نبوده و ميان از بين رفتن عضو و زوال منفعت ملازمه نباشد، اگرچه وجود آن عضو در تقويت و تسهيل منفعت مؤثر باشد، مانند لاله گوش و بيني كه در تقويت شنوايي و بويايي مؤثرند و به سبب قطع لاله گوش يا بيني، شنوايي يا بويايي نيز زائل يا ناقص گردد، هركدام ديه جداگانه دارد.

ماده ۵۴۶ ـ چنانچه به سبب ايراد ضربه يا جراحت، صدمه بزرگتري به‌وجود آيد مانند اين‌كه با شكستن سر، عقل زائل شود، هرگاه آن جراحت علت و سبب زوال يا نقصان منفعت باشد اگر با يك ضربه يا جراحت واقع شده باشد ديه ضربه يا جراحت در ديه بيشتر تداخل مي‌كند و تنها ديه زوال يا نقصان منفعت كه بيشتر است پرداخت مي‌شود و چنانچه زوال منفعت يا نقصان آن با ضربه يا جراحت ديگري غير از ضربه‌اي كه جراحت را ايجاد كرده است، واقع شده باشد و يا ضربه يا جراحت وارده علت زوال يا نقصان منفعت به‌گونه‌اي كه لازم و ملزوم يكديگرند، نباشد و اتفاقاً با آن ضربه و جراحت، منفعت نيز زائل گردد يا نقصان يابد، ضربه يا جراحت و منفعت، هر كدام ديه جداگانه دارد.

ماده ۵۴۷ ـ هرگاه جراحت عميقي مانند منقّله و يا جائفه يك‌باره واقع شود، تنها ديه همان جراحت عميق پرداخت مي‌شود و اگر به‌تدريج واقع شود يعني ابتداء جراحت خفيف‌تر مانند موضحه و سپس جراحت شديدتر مانند منقّله ايجاد شود، چنانچه به سبب سرايت جراحت اول باشد تنها ديه جراحت شديدتر پرداخت مي‌شود و درصورتي‌كه به سبب ضربه ديگري باشد، خواه دو ضربه از يك نفر خواه از چند نفر باشد، هريك از دو جراحت، ديه جداگانه دارد.

ماده ۵۴۸ ـ در اعضاء و منافع، مقدار اَرش يك جنايت، بيش از ديه مقدّر براي آن عضو يا منفعت نيست و چنانچه به‌سبب آن جنايت، منفعت يا عضو ديگري از بين رود يا عيبي در آنها ايجاد شود، براي هر آسيب ديه جداگانه‌اي تعيين مي‌گردد.

بخش دوم ـ مقادير ديه فصل اول ـ ديه نفس

ماده ۵۴۹ ـ موارد ديه كامل همان است كه در مقرّرات شرع تعيين شده است و ميزان آن در ابتداي هر سال توسط رييس قوه قضاييه به تفصيل براساس نظر مقام رهبري تعيين و اعلام مي‌شود.

ماده ۵۵۰ ـ ديه قتل زن، نصف ديه مرد است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 551 تا 560



ماده ۵۵۱ ـ ديه خنثاي ملحق به مرد، ديه مرد و ديه خنثاي ملحق به زن، ديه زن و ديه خنثاي مشكل، نصف ديه مرد به‌علاوه نصف ديه زن است.

تبصره ـ در كليه جناياتي كه مجنيٌ‌عليه مرد نيست، معادل تفاوت ديه تا سقف ديه مرد از صندوق تأمين خسارت‌هاي بدني پرداخت مي‌شود.

ماده ۵۵۲ ـ شخص متولد از زنا درصورتي‌كه هر دو يا يكي از طرفين زنا مسلمان باشند، در احكام ديه مانند مسلمان است.

ماده ۵۵۳ ـ وارث ديه شخص متولد از زنا درصورتي‌كه فرزند و همسر نداشته باشد و زنا از هر دو طرف با رضايت صورت گرفته باشد، مقام رهبري است و چنانچه يكي از طرفين شبهه داشته يا اكراه شده باشد، همان طرف يا اقوام او، وارث ديه مي‌باشند.

ماده ۵۵۴ ـ براساس نظر حكومتي مقام رهبري، ديه جنايت بر اقليّت‌هاي ديني شناخته‌شده در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به اندازه ديه مسلمان تعيين مي‌گردد.

ماده ۵۵۵ ـ هرگاه رفتار مرتكب و فوت مجنيٌ‌عليه هر دو در ماه‌هاي حرام «محرم، رجب، ذي‌القعده و ذي‌الحجه» يا در محدوده حرم مكه، واقع شود خواه جنايت عمدي خواه غيرعمدي باشد، علاوه‌بر ديه نفس، يك‌سوم ديه نيز افزوده مي‌گردد. ساير مكان‌ها و زمان‌هاي مقدس و متبرّك مشمول حكم تغليظ ديه نيست.

تبصره ـ معيار شروع و پايان‌ ماه‌هاي حرام، مغرب شرعي است مانند ماه رجب كه از مغرب شرعي آخرين روز ماه جمادي‌الثاني، شروع و با مغرب شرعي آخرين روز ماه رجب به‌ پايان مي‌رسد.

ماده ۵۵۶ ـ در حكم تغليظ ديه فرقي ميان بالغ و غيربالغ، زن و مرد و مسلمان و غيرمسلمان نيست. سقط جنين نيز پس از پيدايش روح، مشمول حكم تغليظ است. تغليظ ديه، درمواردي‌كه عاقله يا بيت‌المال پرداخت‌كننده ديه باشد نيز جاري است. در قتل عمدي كه به علت عدم امكان قصاص يا عدم جواز آن ديه پرداخت مي‌شود نيز اين حكم جاري است.

ماده ۵۵۷ ـ تغليظ ديه مخصوص قتل نفس است و در جنايت بر اعضاء و منافع جاري نيست.

فصل دوم ـ قواعد عمومي‌ ديه اعضاء

ماده ۵۵۸ ـ در جنايت غيرعمدي بر اعضاء و جنايت عمدي كه قصاص ندارد يا قصاص در آن ممكن نيست يا بر ديه، مصالحه شده و مقدار آن مشخص نشده است به‌شرح مقرّر در اين قانون، ديه ثابت مي‌شود. ماده ۵۵۹ ـ هرگاه در اثر جنايت صدمه‌اي بر عضو يا منافع وارد آيد چنانچه براي آن جنايت در شرع ديه مقدّر يا نسبت معيني از آن به شرح مندرج در اين قانون مقرّر شده باشد مقدار مقرّر و چنانچه شرعاً مقدار خاصي براي آن تعيين نشده اَرش آن قابل ‌مطالبه است.

ماده ۵۶۰ ـ ديه زن و مرد در اعضاء و منافع تا كمتر از ثلث ديه كامل مرد يكسان است و چنانچه ثلث يا بيشتر شود ديه زن به نصف تقليل مي‌يابد.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 561 تا 570


ماده ۵۶۱ ـ هرگاه در اثر يك يا چند ضربه، آسيب‌هاي متعدّدي بر يك يا چند عضو وارد شود، ملاك رسيدن ديه به ثلث، ديه هر آسيب به‌طور جداگانه است مگر اين‌كه آسيب‌هاي وارده بر عضو، عرفاً يك آسيب و جنايت محسوب شود.

ماده ۵۶۲ ـ در موارد اَرش فرقي ميان زن و مرد نيست لكن ميزان اَرش جنايت وارده بر اعضاء و منافع زن نبايد بيش از ديه اعضاء و منافع او باشد، اگرچه مساوي با اَرش‌ همان جنايت در مرد باشد.

ماده ۵۶۳ ـ از بين بردن هر يك از اعضاي فرد و هر دو عضو از اعضاي زوج، ديه كامل و از بين ‌بردن هريك از اعضاي زوج، نصف ديه كامل دارد. خواه عضو مزبور از اعضاي داخلي بدن باشد خواه از اعضاي ظاهري مگر اين‌كه در قانون ترتيب ديگري مقرّر شده باشد.

ماده ۵۶۴ ـ فلج كردن عضو داراي ديه معين، دو‌سوم ديه آن عضو و از بين بردن عضو فلج، يك‌سوم ديه همان عضو را دارد. در فلج كردن نسبي عضو كه درصدي از كارايي آن از بين مي‌رود، با توجه به كارايي از دست رفته، اَرش تعيين مي‌گردد.

ماده ۵۶۵ ـ از بين بردن قسمتي از عضو يا منفعت داراي ديه مقدّر به همان نسبت ديه دارد به اين ‌ترتيب كه از بين بردن نصف آن به ‌ميزان نصف و از بين بردن يك‌سوم آن به ‌ميزان يك‌سوم داراي ديه است مگر اين‌كه در قانون ترتيب ديگري مقرّر شده باشد.

تبصره ۱ ـ درمواردي‌كه نسبت از بين رفته قابل تشخيص نباشد، اَرش تعيين مي‌شود.

تبصره ۲ ـ هرگاه جنايت، عضو را در وضعيتي قرار دهد كه به تشخيص كارشناس، مجنيٌ‌عليه ناگزير از قطع آن باشد ديه قطع عضو ثابت مي‌شود.

ماده ۵۶۶ ـ ديه اعضايي كه با پيوند و امثال آن در محل عضو از بين رفته، قرار گرفته است و مانند عضو اصلي داراي حيات مي‌شوند به ميزان ديه عضو اصلي است و اگر داراي حيات گردد ولي از جهت ديگري معيوب شود، ديه عضو معيوب را دارد. از بين بردن اعضاي مصنوعي، تنها موجب ضمان مالي است.

ماده ۵۶۷ ـ درمواردي‌كه رفتار مرتكب نه موجب آسيب و عيبي در بدن گردد و نه اثري از خود در بدن بر جاي بگذارد ضمان منتفي است لكن در موارد عمدي درصورت عدم تصالح، مرتكب به حبس يا شلاق تعزيري درجه هفت محكوم مي‌شود.

ماده ۵۶۸ ـ در شكستگي عضوي كه داراي ديه مقدّر است، چنانچه پس از جنايت به‌گونه‌اي اصلاح شود كه هيچ عيب و نقصي در آن باقي نماند، چهار بيست‌وپنجم ديه آن عضو ثابت است و چنانچه با عيب و نقص اصلاح شود يا براي آن عضو ديه مقدّري نباشد، اَرش ثابت است مگر در مواردي ‌كه در اين قانون خلاف آن مقرّر شده باشد.

ماده ۵۶۹ ـ ديه شكستن، ترك برداشتن و خرد شدن استخوان هر عضو داراي ديه مقدّر به شرح زير است:

الف ـ ديه شكستن استخوان هر عضو يك‌پنجم ديه آن عضو و اگر بدون عيب درمان شود چهار‌پنجم ديه شكستن آن است.
ب ـ ديه خرد شدن استخوان هر عضو يك‌سوم ديه آن عضو و اگر بدون عيب درمان شود چهار‌پنجم ديه خرد شدن آن استخوان است.
پ ـ ديه ترك برداشتن استخوان هر عضو چهارپنجم ديه شكستن آن عضو است.
ت ـ ديه جراحتي كه به استخوان نفوذ كند بدون آن‌كه موجب شكستگي آن گردد و نيز ديه موضحه آن، يك‌چهارم ديه شكستگي آن عضو است.

ماده ۵۷۰ ـ هرگاه يك استخوان از چند نقطه جداي از هم بشكند يا خرد شود يا ترك بخورد، درصورتي‌كه عرفاً جنايت‌هاي متعدّد محسوب گردد، هر يك ديه جداگانه دارد هرچند با يك ضربه به‌وجود آيد و مجموع ديه جنايت‌هاي مزبور از ديه عضو هم بيشتر باشد.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 571 تا 580


ماده ۵۷۱ ـ دررفتگي استخوان از مفصل، در صورتي‌كه موجب شلل يا ازكارافتادگي كامل عضو نگردد، موجب اَرش و درغيراين‌صورت موجب دو ‌سوم ديه همان عضو و درصورت درمان بدون عيب موجب چهار پنجم از دو سوم ديه آن عضو مي‌باشد.

ماده ۵۷۲ ـ هرگاه در اثر جنايتي تكه كوچكي از استخوان از آن جدا شود، ديه شكستگي ثابت است. ماده ۵۷۳ ـ هرگاه صدمه بر استخوان، موجب نقص عضو يا صدمه ديگري گردد، هر ‌يك ديه جداگانه‌اي دارد.

ماده ۵۷۴ ـ هرگاه بر اثر يك يا چند ضربه، علاوه‌بر دررفتگي مفصل، استخوان نيز بشكند يا ترك بخورد، دو جنايت محسوب مي‌شود و هريك ديه يا اَرش جداگانه دارد. اگر بر اثر ضربه‌اي، هم استخوان بشكند و هم جراحتي مانند موضحه يا نافذه و يا جائفه در بدن ايجاد شود نيز اين حكم جاري است.

ماده ۵۷۵ ـ پيوند خوردن عضو پس از جنايت تأثيري در ديه ندارد.

فصل سوم ـ ديه مقدّر اعضاء مبحث اول ـ ديه مو

ماده ۵۷۶ ـ كندن و يا از بين بردن تمام موي سر يا ريش مرد، درصورتي‌كه ديگر نرويد، ديه كامل دارد و اگر دوباره برويد، نسبت به موي سر، اَرش و نسبت به ريش يك‌سوم ديه كامل ثابت است. در اين حكم فرقي ميان موي كم‌پشت و پر‌پشت و كودك و بزرگسال نيست.

ماده ۵۷۷ ـ كندن و يا از بين بردن تمام موي سر زن، درصورتي‌كه ديگر نرويد، موجب ديه كامل زن و اگر دوباره برويد، موجب مهر‌المثل است. در اين حكم فرقي ميان موي كم‌پشت و پر‌پشت و كودك و بزرگسال نيست. تبصره ـ اگر مهر‌المثل بيش از ديه كامل زن باشد فقط به مقدار ديه كامل زن، پرداخت مي‌شود.

ماده ۵۷۸ ـ چنانچه قسمتي از موي سر مرد يا زن يا ريش مرد طوري از بين برود كه ديگر نرويد، بايد به نسبت، ديه پرداخت شود و اگر دوباره برويد، در موي سر مرد، اَرش و در ريش به نسبت از يك‌سوم ديه كامل و در موي سر زن به همان نسبت از مهر‌المثل، بايد ديه پرداخت شود.

ماده ۵۷۹ ـ كندن موي سر زن يا مرد يا ريش مرد، چنانچه با رضايت شخص يا درمواردي‌كه اذن شخص معتبر نيست، با رضايت ولي او باشد يا به جهت ضرورت‌هاي پزشكي لازم باشد، ديه يا اَرش ندارد.

ماده ۵۸۰ ـ تشخيص روييدن و نروييدن مو با كارشناس مورد وثوق است. چنانچه نظر كارشناس بر نروييدن باشد و ديه پرداخت شود، ولي پس از آن خلاف نظر او ثابت گردد، بايد مازاد بر اَرش يا يك‌سوم ديه و يا مهر‌المثل، حسب مورد به پرداخت‌كننده ديه، مسترد شود و اگر نظر كارشناس بر روييدن باشد و اَرش يا يك‌سوم ديه و يا مهر‌المثل، حسب مورد پرداخت شود ولي خلاف نظر او ثابت گردد، بايد مابه‌التفاوت آن پرداخت شود.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 581 تا 590


ماده ۵۸۱ ـ كندن و يا از بين بردن هر ‌يك از ابروها، اگر بدون رضايت شخص يا ولي او درمواردي‌كه اذن شخص معتبر نيست و يا بدون ضرورت تجويز‌كننده باشد يك‌چهارم ديه كامل دارد و اگر دوباره برويد، موجب اَرش است و اگر مقداري از آن برويد نسبت به مقداري كه روييده، اَرش و نسبت به مقداري كه نروييده، ديه با احتساب مقدار مساحت، تعيين مي‌شود.

ماده ۵۸۲ ـ اگر مقداري از موي سر، ريش و ابرو پيش از جنايت از بين رفته باشد، زايل كردن باقيمانده آنها، حكم از بين بردن قسمتي از مو را دارد.

ماده ۵۸۳ ـ هرگاه با از بين بردن عضو يا پوست و مانند آن، موي سر، ريش يا ابرو از بين برود، علاوه‌بر ديه مو يا ريش يا ابرو، حسب مورد ديه يا اَرش جنايت نيز پرداخت مي‌شود.

ماده ۵۸۴ ـ از بين بردن تمام يا قسمتي از موي پلك يا ساير موهاي بدن در‌صورت بروز عيب و نقص موجب اَرش است، خواه برويد خواه نرويد و چنانچه با از بين بردن عضو يا كندن پوست و مانند آن باشد، تنها ديه يا اَرش محل مو پرداخت مي‌شود.

ماده ۵۸۵ ـ هرگاه موي سر مرد يا زن يا ريش مرد كه از بين رفته است با عيب و نقص برويد مانند آن‌كه رنگ يا حالت طبيعي آن تغيير كند يا كم‌پشت برويد، اَرش ثابت است. مقدار اَرش مزبور در مورد ريش بايد بيشتر از يك‌سوم ديه كامل و در مورد موي سر مرد، بيشتر از اَرشي باشد كه در‌صورت رويش بدون عيب تعيين مي‌شود. در مورد موي سر زن نيز علاوه‌بر اَرش يا ثلث ديه يا مهرالمثل حسب مورد بايد اَرش ديگري براي عيب حاصله پرداخت شود.

ماده ۵۸۶ ـ ملاك مسؤوليت صدمه به مو، از بين بردن آن است و شيوه از بين بردن مانند كندن يا سوزاندن، تأثيري در حكم ندارد.

مبحث دوم ـ ديه چشم

ماده ۵۸۷ ـ درآوردن و يا از بين بردن دو چشم بينا ديه كامل و هر يك از آن‌ها نصف ديه دارد. چشم‌هايي كه بينايي دارند در اين حكم يكسانند هرچند ميزان بينايي آن‌ها متفاوت باشد يا از جهات ديگر مانند شب‌كوري و منحرف بودن با هم فرق داشته باشند. تبصره ـ هرگاه لكه دائمي موجود در چشم مانع بينايي قسمتي از چشم گردد، درصورتي‌كه تعيين مقدار آن ممكن باشد به همان نسبت از ديه كسر و درغيراين‌صورت، اَرش پرداخت مي‌شود.

ماده ۵۸۸ ـ درآوردن و يا از بين بردن چشم بيناي كسي كه فقط يك چشم بينا دارد و چشم ديگرش نابيناي مادرزادي و يا به علل غيرجنايي از بين رفته باشد موجب ديه كامل است لكن اگر چشم ديگرش را در اثر قصاص يا جنايتي كه استحقاق ديه آن را داشته است از دست داده باشد ديه چشم بينا، نصف ديه كامل مي‌باشد.

ماده ۵۸۹ ـ ديه درآوردن و يا از بين بردن هر چشمي‌كه بينايي ندارد يك‌ششم ديه كامل است.

ماده ۵۹۰ ـ ديه مجموع چهار پلك دو چشم، ديه كامل، ديه هر يك از پلك‌هاي بالا، يك‌ششم ديه كامل و ديه هر يك از پلك‌هاي پايين، يك‌چهارم ديه كامل است. تبصره ـ هرگاه كسي چشم و پلك را يك‌جا از بين ببرد، هر‌ يك ديه جداگانه دارد.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 591 تا 600



ماده ۵۹۱ ـ شكافتن هريك از پلك‌هاي بالا، موجب يك‌ششم ديه و شكافتن هر يك از پلك‌هاي پايين، موجب يك‌چهارم ديه است.

مبحث سوم ـ ديه بيني

ماده ۵۹۲ ـ قطع كردن و يا از بين بردن تمام بيني يا نرمه‌اي كه پايين استخوان بيني است ديه كامل دارد. از بين بردن تمام نرمه با تمام يا مقداري از استخوان بيني درصورتي‌كه در يك دفعه باشد، موجب ديه كامل است لكن اگر نرمه بيني در يك دفعه و تمام يا مقداري از استخوان بيني در دفعه ديگر از بين برود، براي نرمه ديه كامل و براي استخوان، اَرش تعيين مي‌شود. ماده

۵۹۳ ـ شكستن استخوان بيني درصورتي‌كه موجب فساد بيني و از بين رفتن آن شود، ديه كامل دارد و چنانچه بدون عيب و نقص اصلاح شود موجب يك‌دهم ديه كامل و اگر با عيب و نقص بهبود پيدا كند، موجب اَرش است. در كج‌شدن بيني يا شكستن استخوان بيني كه منجر به فساد آن نشود، اَرش ثابت مي‌شود.

ماده ۵۹۴ ـ از بين بردن هر يك از پره‌هاي بيني يا پرده ميان دو سوراخ، موجب يك‌سوم ديه كامل است.

ماده ۵۹۵ ـ فلج كردن بيني، موجب دو‌سوم ديه كامل و از بين بردن بيني فلج، موجب يك‌سوم ديه كامل است.

ماده ۵۹۶ ـ سوراخ كردن هر دو طرف بيني و پرده فاصل ميان آن، خواه با پارگي همراه باشد خواه نباشد، درصورتي‌كه باعث از بين رفتن بيني يا نوك آن نشود، موجب يك‌سوم ديه كامل است و اگر بهبود يابد، موجب يك‌پنجم ديه كامل است.

ماده ۵۹۷ ـ ديه سوراخ كردن يك طرف بيني درصورتي‌كه بهبود نيابد يك‌نهم ديه كامل و درصورتي‌كه بهبود يابد، يك‌بيستم ديه كامل است و ديه سوراخ كردن يك طرف بيني با پرده وسط آن درصورتي‌كه بهبود نيابد دو‌نهم ديه كامل و درصورتي‌كه بهبود يابد، يك‌پانزدهم ديه كامل است.

ماده ۵۹۸ ـ ديه پاره كردن بيني درصورتي‌كه سبب از بين رفتن بيني يا نوك آن نشود، يك‌سوم ديه كامل و اگر بهبود يابد يك‌دهم ديه كامل است.

ماده ۵۹۹ ـ ديه از بين بردن نوك بيني كه محل چكيدن خون است، نصف ديه كامل مي‌باشد. مبحث چهارم ـ ديه لاله گوش

ماده ۶۰۰ ـ از بين بردن دو لاله گوش، ديه كامل و از بين بردن هر يك از آن‌ها نصف ديه كامل دارد. تبصره ـ از بين بردن نرمه هر گوش، موجب يك‌ششم ديه كامل است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 601 تا 610


ماده ۶۰۱ ـ پاره كردن لاله يك گوش، موجب يك‌ششم ديه كامل و پاره كردن نرمه يك گوش، موجب يك‌نهم ديه كامل است و در هر دو مورد درصورت بهبودي كامل، اَرش ثابت است.

ماده ۶۰۲ ـ فلج كردن لاله هر گوش، دو‌سوم ديه آن و بريدن لاله گوش فلج‌شده، يك‌سوم ديه آن را دارد.

ماده ۶۰۳ ـ هرگاه لاله گوش به نحوي قطع شود كه استخوان زير آن ظاهر گردد علاوه‌‌بر ديه لاله گوش، ديه موضحه نيز بايد پرداخت شود.

ماده ۶۰۴ ـ گوش شنوا و ناشنوا يا معيوبي كه لاله آن سالم و داراي حس و حيات كامل باشد در احكام اين فصل يكسان هستند.

ماده ۶۰۵ ـ پاره كردن پرده گوش، موجب اَرش است و اگر در اثر آن حس شنوايي نيز از بين برود يا نقصان پيدا كند، ديه آن نيز بايد پرداخت شود. ماده ۶۰۶ ـ هرگاه آسيب رساندن به گوش به حس شنوايي سرايت كند يا موجب سرايت به استخوان و شكستگي آن شود هر كدام ديه جدا‌گانه‌اي دارد.

مبحث پنجم ـ ديه لب

ماده ۶۰۷ ـ از بين بردن دو لب، ديه كامل و هر يك، نصف ديه كامل دارد و ديه از بين بردن مقداري از لب به نسبت تمام لب محاسبه مي‌شود. تبصره ـ حدود لب بالا از نظر عرض، مقداري است كه لثه را مي‌پوشاند و به دو روزنه و ديواره بيني متصل و طول آن همان طول دهان است و حدود لب پايين از نظر عرض، مقداري است كه لثه را مي‌پوشاند و طول آن همان طول دهان است. حاشيه گونه‌ها جزء ‌لب‌ها محسوب نمي‌شود.

ماده ۶۰۸ ـ جنايتي كه باعث جمع شدن يك يا دو لب و يا قسمتي از آن گردد موجب اَرش است خواه موجب نمايان شدن دندان‌ها بشود خواه نشود.

ماده ۶۰۹ ـ جنايتي كه موجب سست و فلج شدن هر يك از لب‌ها گردد به‌گونه‌اي كه با خنده و مانند آن از دندان‌ها كنار نرود، موجب دو‌سوم ديه يك لب و از بين بردن هر يك از لب‌هاي سست و فلج شده موجب يك‌سوم ديه آن است.

ماده ۶۱۰ ـ شكافتن هر دو لب به‌نحوي كه باعث نمايان شدن دندان‌ها شود، يك‌سوم ديه كامل و درصورت بهبودي بدون عيب، يك‌پنجم ديه كامل دارد. شكافتن يك لب موجب يك‌ششم ديه كامل و درصورت بهبودي بدون عيب، موجب يك‌دهم ديه كامل است. تبصره ـ جراحات وارده بر لب هرگاه باعث نمايان شدن دندان‌ها نگردد درصورتي‌كه از مصاديق حارصه، داميه و متلاحمه باشد، حكم جراحات مذكور را دارد.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 611 تا 620




مبحث ششم ـ ديه زبان

ماده ۶۱۱ ـ قطع و يا از بين بردن تمام زبان گويا موجب ديه كامل است و ديه از بين بردن قسمتي از آن به نسبت گويايي از بين رفته است كه با تقسيم تمام ديه به حروف محاسبه مي‌شود.

تبصره ۱‌ـ ديه از بين بردن اداء هر حرف با توجه به حروف زبان تكلم مجنيٌ‌عليه تعيين مي‌شود مانند اين‌كه از بين بردن قدرت اداء يك حرف شخص فارسي زبان، يك سي‌ودوم ديه كامل است.

تبصره ۲ ـ شخصي كه داراي لكنت زبان است و يا به كندي يا تندي سخن مي‌گويد يا برخي از حروف را نمي‌تواند تلفظ كند، گويا محسوب مي‌شود.

ماده ۶۱۲ ـ قطع و از بين بردن تمام زبان لال موجب يك‌سوم ديه كامل است و از بين بردن مقداري از آن، موجب همان مقدار ديه به نسبت مساحت تمام زبان است. تبصره ـ لال اعم از مادرزادي و عارضي است لكن كسي كه به واسطه عارضه‌اي به‌طور موقت قادر به سخن گفتن نيست، گويا محسوب مي‌شود.

ماده ۶۱۳ ـ هرگاه شخصي مقداري از زبان كسي را قطع كند و موجب از بين رفتن قدرت اداي تعدادي از حروف گردد و شخص ديگري مقداري ديگر از زبان او را قطع كند و موجب از بين رفتن قدرت اداي تعداد ديگري از حروف شود، هر شخص به نسبت تعداد حروفي كه قدرت اداي آن‌ها را از بين برده است، ضامن مي‌باشد.

ماده ۶۱۴ ـ قطع و از بين بردن تمام زبان كودكي كه زمان سخن گفتن او فرا نرسيده، موجب ديه كامل است لكن اگر بعداً معلوم شود كه لال بوده است، مازاد بر يك‌سوم ديه مسترد مي‌شود.

ماده ۶۱۵ ـ هرگاه قسمتي از زبان كودكي كه زمان سخن گفتن او فرا نرسيده است، قطع شود به ميزان نسبت مساحت قطع شده، ديه پرداخت مي‌شود، لكن اگر بعداً معلوم شود كه كودك لال بوده است، دو‌سوم آن مسترد مي‌گردد و چنانچه معلوم شود كه گويا بوده است، درصورتي‌كه ديه حروف از بين رفته از ديه نسبت گويايي از بين رفته بيشتر باشد، مابه‌التفاوت آن بايد پرداخت شود.

مبحث هفتم ـ ديه دندان

ماده ۶۱۶ ـ از بين بردن تمام دندان‌هاي دائم بيست‌وهشت‌گانه ديه كامل دارد كه به‌ترتيب زير توزيع مي‌شود:

الف ـ دندان‌هاي جلو كه عبارتند از: پيش، چهارتايي و نيش كه از هر كدام دو عدد در بالا و دو عدد در پايين مي‌رويد و جمعاً دوازده عدد است، هر كدام يك‌بيستم ديه كامل دارد. ب ـ دندان‌هاي عقب كه در چهار سمت پاياني از بالا و پايين در هر كدام يك ضاحك و سه ضرس قرار دارد و جمعاً شانزده عدد است، هر كدام يك‌چهلم ديه كامل دارد.

ماده ۶۱۷ ـ دندان‌هاي اضافي به هر نام كه باشد و به هر نحو كه روييده باشد، اگر در كندن آن‌ها نقصي حاصل شود، اَرش ثابت مي‌گردد و اگر هيچگونه نقصي حاصل نشود اَرش نيز ندارد.

تبصره ۱ ـ هرگاه در كندن دندان زائد نقصي حاصل نشود لكن جراحتي به‌وجود آيد، براي جراحت مزبور، اَرش ثابت است.
تبصره ۲ ـ هرگاه در مورد اين‌كه دندان كنده شده اصلي است يا زائد، ترديد وجود داشته باشد و با رجوع به كاَرشناس، زائد يا اصلي بودن آن مشخص نشود، اقل‌الامرين از ديه دندان اصلي و اَرش دندان زائد پرداخت مي‌شود.

ماده ۶۱۸ ـ هرگاه دندان‌هاي اصلي دائمي‌ از بيست‌وهشت عدد كمتر باشد، به همان نسبت از ديه كامل كاهش مي‌يابد خواه خلقتاً كمتر باشد يا در اثر عارضه‌اي كم شده باشد.

ماده ۶۱۹ ـ در ميزان ديه تفاوتي ميان دندان‌هايي كه رنگ‌هاي گوناگون دارند، وجود ندارد و اگر دنداني در اثر جنايت، سياه شود و نيفتد ديه آن دو‌سوم ديه همان دندان است و ديه دنداني كه قبلاً سياه شده است، يك‌سوم ديه همان دندان است. تبصره ـ در تغيير رنگ دندان، بدون آنكه سياه شود يا منفعت آن از بين برود، اَرش ثابت است و اگر پس از آن شخصي دندان مزبور را بكند، بايد ديه كامل همان دندان را بدهد.

ماده ۶۲۰ ـ ايجاد ترك يا لق كردن دندان، هرگاه در حكم از بين بردن آن باشد، موجب ديه همان دندان و درغيراين‌صورت موجب اَرش است.
 

وضعیت
این موضوع قفل شده است
بالا