Dela
Guest
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش
ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد
کنم هر شب برای مهر او گریه که شاید بشنود دردم
ولی آهسته می گویم الهی بی خبر باشد
کنم هر شب تلاشی تا که نندیشم به او و عشق سوزانش
ولی آهسته می گویم الهی بی ثمر باشد
کنم هر شب دعایی تا که شب بگذرد و سوزم بمیرد
ولی آهسته می گویم الهی بی سحر باشد ...
شاعر؟
ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد
کنم هر شب برای مهر او گریه که شاید بشنود دردم
ولی آهسته می گویم الهی بی خبر باشد
کنم هر شب تلاشی تا که نندیشم به او و عشق سوزانش
ولی آهسته می گویم الهی بی ثمر باشد
کنم هر شب دعایی تا که شب بگذرد و سوزم بمیرد
ولی آهسته می گویم الهی بی سحر باشد ...
شاعر؟