چه قدر بدم از این آدما میاد ...

[گری]

خوب یکی رو دوست داری به جا اینکه ادا بیای ،برو محترمانه بهش بگو ...

الان چه معنی میده میرونی طرفو از خودت ،بعد برای خودت یه کارایی میکنی که مثلا بگی دل سوخته ای و فلان !و اون آدم مظلومه تویی در حالیکه نیستی ...

از این مدل پسرا متنفرم ...

اوکی ،دیر به دیر چکت میکنم فقط برای‌اینکه بفهمم قصدت چیه !

 

[گری]

حتی گاهی فکر میکنم من رو بازی دادی و الان داری به خاطر وجود من پز میدی که آره کشته مرده دارم ،هر چند دیگه فکر کنم فهمیدی کشته مرده ات همه جا بلاکت کرده و مثل خودت رفتار داره میکنه چه بسا بدتر ...اگه تو یه جا بلاک کردی متوجه شدی که چند جا بلاکی که از خودت به عنوان بی خانمان یاد میکنی ...تا دیروز یه چی دیگه بودی !

 

[گری]

کشته مرده ات دیگه دنبالت نیست ،چند هقته ست بلکه اون تویی که منو میرونی و میای سر راهم ،حتی اگه اون روز تو ساختمون ابن سینا ،درست فردای بلاک دوستم بهم خبر نمیداد که تو اونجایی میخواستی از اون مسیر رد بشی !عجب رویی داری تو بشر ...

 

[گری]

باز خوبه این وسط من درک دارم ...

آره من درک داشتم و به جرم ناخواسته و اصلا هیچ جرمی لطف کردم ازت عذر خواهی کردم ولی اون آدم نفهم تو بودی ...چه قدر اشتباه درباره ات فکر میکردم ،چه قدر برگشتم و بهت گفتم انسانی تو انسان نبودی ،تو خود شیطانی ...

امیدوارم بالاخره یه روز دست از رنگ صورتی برداری تا من با خیال راحت بتونم مانتو و شومیزمو بپوشم ...حوصله ی اینکه شبیه تو بپوشم رو ندارم ...

ازت متنفرم

 

[گری]

هیچوقت نفهمیدم فلسفه ی کارتو از وقتی که با من آشنا شدی oهات دقیقا همون مدلیه که نام کاربری من داره ...این همه مدل هست برو یه جور دیگه بذار ...
اصلا برو با همون rو dهات خوش باش ...
حالم ازت به هم میخوره جناب ک
از اسمت متنفرم ...
متنفرم
متنفرم
حتی از فامیلی مثلا باکلاست

 

[گری]

حتی از حاطره هایی که باهات دارم تو تک تک جاهای دانشگاه هم متنفرم ...
هر جایی که میرم من و تو یه چیز مشترک داریم ،به خصوص قرار اولمون جلوی کتابخونه و اولین نگاه های بعدت به خصوص روی پله های رازی وقتی من راه میرفتم و من همزمان به تو نگاه میکردم و این نگاه ها لحظه ای رها نمیشد تا وقتی من مسیرمو عوض کردم

 

[گری]

من حتی از نگاه روز یکشنبه ای که گذشت و سه شنبه اتم متنفرم ...
کاش نبودی ...
اینقدر همه گفتن زندگیت مثل رمانه ...
دقیقا کجاش شبیه رمانه !
ته هر رمانی خوشبختی‌و رسیدن بود ،نه تنفر !
هر چند دنیا محل نشون دادنه ،میدونم که یه روز تجره اش‌میکنی ،آخرش من میفهمم و دلم خنک میشه ...

 

[گری]

چه قدر دلم میخواد یه روز جراتشو پیدا کنم و تو روش بگم ازت متنفرم
شاید حتی جلوی بقیه ...
ولی خوب از اونجایی که عده ای معدود میدونن بین ما چی هست ...نمیشه به همین راحتی گفت ...
اینو هم یه روزی اجرا میکنم ...

 

[گری]

خیلی خوب میشد ولی ...
آرومم ولی آروم تر میشدم ...
حتی روی اسمش روی جزوه مون برگه چسبوندم که اسمشم نبینم ،حوصله ی برخورد باهاش رو ندارم ...
باز خوبه فعلا دانشگاهیم ...میشه یه جوری فرار کرد این سه ترم آینده رو ،امیدوارم بعدا که وارد بیمارستان میشیم هیچوقت با هم نیفتیم ...
با اینکه یک در صده ولی اگه شانس منه ما به هم میخوریم ،درست مثل الان که کل زندگیمون به هم گره حورده ،درست مثل تایمایی که یا کلاسامون به هم گره خورده یا برداشته اونموقع که بینمون خوب بود