پایان تولد های دهه ۷۰ و ۸۰

[_roham_]

چطوری خوبی؟ منو یادته؟

 

[Choi mary]

مادر بزرگم برای تولد داداشم پلاک طلا خرید براش، نازک و کوچولو، بعد تو جعبه بزرگ کادو پیچ، دیدم چقدر سبک، تا باز کردیم دیدیم جعبه دیگه، ۳ تا باز کردیم به پلاک رسیدیم،

چه خلاق از مادربزرگا انتظار نمیره

 

[لیییییییلا]

وای یادش بخیر

یادش بخیر در عین سادگی اما خاطرات عالی

 

[لیییییییلا]

چطوری خوبی؟ منو یادته؟

من با همین کاربری یادمه شما رو ، باهات برخورد داشتم صحبت کردم، اما خیلی نه،

 

[_roham_]

من با همین کاربری یادمه شما رو ، باهات برخورد داشتم صحبت کردم، اما خیلی نه،

کاربری قبلیم dj_dinoo بود با هم دوست بودیم : )

 

[لیییییییلا]

چه خلاق از مادربزرگا انتظار نمیره

آره بابام موقع باز کردن کادو لبخند کوچیکی زد

 

[Choi mary]

وای لیلا ببین چی پیدا کردم اینا رو یادت میاد دقیقا این مدلش رو مامان منم داشت روی جهیزیه اش بود چقدر هم مد بود

 

[Choi mary]

آره بابام موقع باز کردن کادو لبخند کوچیکی زد

کار بابات بود یعنی؟

 

[مانا،]

وای لیلا ببین چی پیدا کردم اینا رو یادت میاد دقیقا این مدلش رو مامان منم داشت روی جهیزیه اش بود چقدر هم مد بود مشاهده پیوست 338251

واااای خدا این و ما داشتیم
کاش الان بود میخریدم

 

[لیییییییلا]

کاربری قبلیم dj_dinoo بود با هم دوست بودیم : )

یادم میاد یه چیزی اما کامل نه ، معذرت می‌خوام ببخشید واقعا

 

[لیییییییلا]

وای لیلا ببین چی پیدا کردم اینا رو یادت میاد دقیقا این مدلش رو مامان منم داشت روی جهیزیه اش بود چقدر هم مد بود مشاهده پیوست 338251

مادر بزرگم داره اینو سالم سالم

 

[Choi mary]

وای لیلا ببین چی پیدا کردم اینا رو یادت میاد دقیقا این مدلش رو مامان منم داشت روی جهیزیه اش بود چقدر هم مد بود مشاهده پیوست 338251

برای ما درش شکست بعد در مادربزرگ اینا رو آوردیم برای اونا هم بدنه اش شکسته بود

 

[لیییییییلا]

کار بابات بود یعنی؟

نه ، بابام کادو رو اینطور دید حالت تعجب لبخند زد

 

[Choi mary]

واااای خدا این و ما داشتیم
کاش الان بود میخریدم

اتفاقا توی سایت کمدا می فروشند از اینا بگرد شاید دقیقا لنگه اش رو پیدا کردی

 

[لیییییییلا]

واااای خدا این و ما داشتیم
کاش الان بود میخریدم

مادر بزرگم آنقدر چیز نوستالژی داره از ساعت تا جای چایی ، قدیمی

 

[Choi mary]

نه ، بابام کادو رو اینطور دید حالت تعجب لبخند زد

اهان

 

[مانا،]

مادر بزرگم آنقدر چیز نوستالژی داره از ساعت تا جای چایی ، قدیمی

وااای چه خوب
عمم
همشونو تو ویترین داره

 

[مانا،]

اتفاقا توی سایت کمدا می فروشند از اینا بگرد شاید دقیقا لنگه اش رو پیدا کردی

مرسی عزیزدلم

 

[Aynaz _]

البته ناگفته نماند سینی دوم نوشابه بود توش
مشاهده پیوست 338225

به خصوص مولودی ها مراسم ها واسه امام حسین ، وسطاشم کیک پخش میکردن ، شکلات هایی که پرتاب میکردن

 

[Aynaz _]

چراااااا کیکی، یا ساندویچ کالباس، بندری،
یا سنگین بوده براشون هزینه، یا با عرض معذرت خسیس بودن

اون موقع افراد با در امد کم میتونستن اینارو بدن حالا چب