نامزدا بیاین بگین در چه حالین؟

  • شروع کننده موضوع بهار
  • تاریخ شروع

آیلا

Guest
من دوران نامزدی خودمو نگم سرسنگینترم?
جاریم که نامزد بود خواهر شوهرم تو اتاق واسه اونا جا انداخت کنار هم جاریم اومد کولی بازی در آورد نه چرا جاها مونو اینجوری انداختی زشته من نمیتونم راحت نیستم تشک خودشو این ور اتاق تشک شوهرشم اون ور اتاق انداخت ولی همین که چراغا خاموش شد در به در دنبال دسمال کاغذی میگشت????من و خواهر شوهرمم به زور خندمونو نگه داشته بودیم???????
 

مااماان_ساامیاار

Guest
من دوران نامزدی خودمو نگم سرسنگینترم?
جاریم که نامزد بود خواهر شوهرم تو اتاق واسه اونا جا انداخت کنار هم جاریم اومد کولی بازی در آورد نه چرا جاها مونو اینجوری انداختی زشته من نمیتونم راحت نیستم تشک خودشو این ور اتاق تشک شوهرشم اون ور اتاق انداخت ولی همین که چراغا خاموش شد در به در دنبال دسمال کاغذی میگشت????من و خواهر شوهرمم به زور خندمونو نگه داشته بودیم???????
یبارم خواهرشوهر من و شوهرش خونمون بودن( ازدواج کردنا نامزد نبودن) بمن گفت شوهرم بره تو اتاق بخوابه ، خستس
گفتم اره حتما بره رو تخت ، ملافه کشیدم
ده دقیقه بعد گفت برم ی پتو ببرم
منم تو دلم گفتم شاید ب دلش نمچسبه پتویی ک رو تخت هست استفاده کنه یه گلبافت نو دادم
رفتن همانا و ده دقیقه دیگه با سر و صورت سرخ بیرون امدن همان

منو و شوهرمم هی بهم نگاه میکردیم?

فقط نمیدونم چرا دستمالاشونو عین ادم ننداختن سطل اشغال?انداختن پشت تخت
 

آناhita

Guest
پس معطل چی هستی
ادما بهد ازدواج بدتر میشن بهتر نمیشن
چقدر ناراحت شدم برات
آخه دوستش دارم هنوز نمیدونم معطل اینم عوض شه
??‍♀️ ولی از یه طرف تحمل کتک خوردنو ندارم اگه عم طلاق بگیرم خانوادم میگن مایه ننگی اینجا نیا جایی نیست برم
 

مااماان_ساامیاار

Guest
آخه دوستش دارم هنوز نمیدونم معطل اینم عوض شه
??‍♀️ ولی از یه طرف تحمل کتک خوردنو ندارم اگه عم طلاق بگیرم خانوادم میگن مایه ننگی اینجا نیا جایی نیست برم
دوس داشتن کافی نیست

خونوادت چرا قبول نمیکنن?
 

آیلا

Guest
یبارم خواهرشوهر من و شوهرش خونمون بودن( ازدواج کردنا نامزد نبودن) بمن گفت شوهرم بره تو اتاق بخوابه ، خستس
گفتم اره حتما بره رو تخت ، ملافه کشیدم
ده دقیقه بعد گفت برم ی پتو ببرم
منم تو دلم گفتم شاید ب دلش نمچسبه پتویی ک رو تخت هست استفاده کنه یه گلبافت نو دادم
رفتن همانا و ده دقیقه دیگه با سر و صورت سرخ بیرون امدن همان

منو و شوهرمم هی بهم نگاه میکردیم?

فقط نمیدونم چرا دستمالاشونو عین ادم ننداختن سطل اشغال?انداختن پشت تخت
شما با این خواهر شوهر پیر نمیشی ?
واقعا چرا دستمال و مثل بچه ها انداختن پشت تخت???????
 
استارتر
استارتر

بهار

Guest
واقعا خیلی از کارهاشو درک نمیکنم
بخدا ۹۰ درصد دعواهای ما اول زندگی بخاطر کارای این خانوم بود

سامیار بدنیا اومده بود مامانم اوند پیشم
این یهو اومد گفت کمک کنم مامانم خوشحال شد من تو دلم گفتم بدبخت شدم
من رو تخت دراز کشیده بودم بچه هم کنارم.. شوهرم تا میومد یکم کنارم ببینه چطورم و چی میخوام
اینم میومد اونور تخت دراز میکشید?
???
کنجکاوم عکستو ببینم عزیزم
 

آیلا

Guest
واقعا خیلی از کارهاشو درک نمیکنم
بخدا ۹۰ درصد دعواهای ما اول زندگی بخاطر کارای این خانوم بود

سامیار بدنیا اومده بود مامانم اوند پیشم
این یهو اومد گفت کمک کنم مامانم خوشحال شد من تو دلم گفتم بدبخت شدم
من رو تخت دراز کشیده بودم بچه هم کنارم.. شوهرم تا میومد یکم کنارم ببینه چطورم و چی میخوام
اینم میومد اونور تخت دراز میکشید?
بعضیا فقط سنشون بالا میره مغزشون بزرگ نمیشه تو دوران بچیگی قفل میکنن کمم نیستن درکت میکنم دورو بریای ماهم هستن که پیر شدن ولی مثل بچه های پنج ساله ده ساله رفتار میکنن
 

بالا