من دوران نامزدی خودمو نگم سرسنگینترم?
جاریم که نامزد بود خواهر شوهرم تو اتاق واسه اونا جا انداخت کنار هم جاریم اومد کولی بازی در آورد نه چرا جاها مونو اینجوری انداختی زشته من نمیتونم راحت نیستم تشک خودشو این ور اتاق تشک شوهرشم اون ور اتاق انداخت ولی همین که چراغا خاموش شد در به در دنبال دسمال کاغذی میگشت????من و خواهر شوهرمم به زور خندمونو نگه داشته بودیم???????
یبارم خواهرشوهر من و شوهرش خونمون بودن( ازدواج کردنا نامزد نبودن) بمن گفت شوهرم بره تو اتاق بخوابه ، خستس
گفتم اره حتما بره رو تخت ، ملافه کشیدم
ده دقیقه بعد گفت برم ی پتو ببرم
منم تو دلم گفتم شاید ب دلش نمچسبه پتویی ک رو تخت هست استفاده کنه یه گلبافت نو دادم
رفتن همانا و ده دقیقه دیگه با سر و صورت سرخ بیرون امدن همان
منو و شوهرمم هی بهم نگاه میکردیم?
فقط نمیدونم چرا دستمالاشونو عین ادم ننداختن سطل اشغال?انداختن پشت تخت