متن کامل شعر شتک زده است به خورشید

  • شروع کننده موضوع مجله خبری
  • تاریخ شروع
وضعیت
این موضوع قفل شده است

مجله خبری

Guest
متن شعر زیبای شتک زده است به خورشید از حسین منزوی شاعر ایرانی
***
شتک زده‌است به خورشید، خون‌ِ بسیاران‌
بر آسمان که شنیده‌است از زمین باران‌؟


هرآنچه هست‌، به جز کُند و بند، خواهد سوخت‌
ز آتشی که گرفته است در گرفتاران‌


ز شعر و زمزمه‌، شوری چنان نمی‌شنوند
که رطل‌های گران‌تر کشند میخواران‌


دریده شد گلوی نی‌ زنان عشق‌ نواز
به نیزه‌ ها که بریدندشان ز نیزاران‌


زُباله‌ های بلا می‌ برند جوی به جوی‌
مگو که آینه جاری‌ اند جوباران‌


نسیم نیست‌، نه‌! بیم است‌، بیم‌ِ دار شدن‌
که لرزه می‌ فکند بر تن سپیداران‌


سراب امن و امان است این‌، نه امن و امان‌
که ره زده‌ است فریبش به باورِ یاران‌


کجا به سنگرس دیو و سنگبارانش‌
در آبگینه حصاری شوند هشیاران‌؟


چو چاه‌ِ ریخته آوار می‌شوم بر خویش‌
که شب رسیده و ویران‌ ترند بیماران‌


زبان به رقص درآورده چندش‌ آور و سرخ‌
پُر است چنبرِ کابوس‌ هایم از ماران‌


برای من سخن از «من‌» مگو به دلجویی‌
مگیر آینه در پیش خویش بیزاران‌


اگرچه عشق‌ِ تو باری است بردنی‌، اما
به غبطه می‌نگرم در صف سبکباران‌​
 

وضعیت
این موضوع قفل شده است
بالا