یکی از دوستای ویل قبلا به روانشناس ویل گفته بود یطوری برو تو مغزش مثلا ببین به چی فکر میکنه حالا این فصل روانشناسه اومد به رفیقش داروی بی حسی زد دستشو بست جلوی اون میخواست با سنگ فلز سر ویلو باز کنه مغزشو در بیاره😐😐 دارم از ماتریکس خارج میشم