زندگی پس از مرگ ?(پرسش و پاسخ)

  • شروع کننده موضوع fati_tork
  • تاریخ شروع
استارتر
استارتر

fati_tork

Guest
وای اره دیدم تو نت بیچاره خیلی هم خوشگل بود?خب بعدش؟
نری اینجا
نری انجا
نری همه جا?
بعدش دیگه صدا میشنیده تا حدی اما یلحظه میمیره ☹میگه تو اون لحظه که جون داشتم میدادم خیلی وحشتان بود انگار جسم بین زمین و آسمون داشت کوبیده میشید و هر یک از اعصای بدنم جایی میفتاد اکثرا جایی میفتاد که دوس داشتم سرم میفتاد تو ارایشگاه مورد علاقم ی پام ایستگاه اتوبوس که میرفتم دانشگاه خلاصه اینجوری که دیگه اخرش روحم از سینم خارج شد
 

Closed

Guest
بعدش دیگه صدا میشنیده تا حدی اما یلحظه میمیره ☹میگه تو اون لحظه که جون داشتم میدادم خیلی وحشتان بود انگار جسم بین زمین و آسمون داشت کوبیده میشید و هر یک از اعصای بدنم جایی میفتاد اکثرا جایی میفتاد که دوس داشتم سرم میفتاد تو ارایشگاه مورد علاقم ی پام ایستگاه اتوبوس که میرفتم دانشگاه خلاصه اینجوری که دیگه اخرش روحم از سینم خارج شد
چه وحشتناک?
 

MINISH

Guest
بعدش دیگه صدا میشنیده تا حدی اما یلحظه میمیره ☹میگه تو اون لحظه که جون داشتم میدادم خیلی وحشتان بود انگار جسم بین زمین و آسمون داشت کوبیده میشید و هر یک از اعصای بدنم جایی میفتاد اکثرا جایی میفتاد که دوس داشتم سرم میفتاد تو ارایشگاه مورد علاقم ی پام ایستگاه اتوبوس که میرفتم دانشگاه خلاصه اینجوری که دیگه اخرش روحم از سینم خارج شد
چه عجیببب
 
استارتر
استارتر

fati_tork

Guest
میگف بعدش حس کردم رفتم بالا از اونجا همه چی رو میدیدم جااب اونجاس که مثلا به یه راننده که نگا میکردم چند ساعت قبلشم میدیم حتی دیدم که داشتن دعوا میکردن که ماشین زد به من ی طرفم میدیدم که تو اون اوضاع ینفر داره از کیف م که رو دوچرخه بود دزدی میکنه و کسی حواسش نیس
 

MINISH

Guest
میگف بعدش حس کردم رفتم بالا از اونجا همه چی رو میدیدم جااب اونجاس که مثلا به یه راننده که نگا میکردم چند ساعت قبلشم میدیم حتی دیدم که داشتن دعوا میکردن که ماشین زد به من ی طرفم میدیدم که تو اون اوضاع ینفر داره از کیف م که رو دوچرخه بود دزدی میکنه و کسی حواسش نیس
خیلی ترسناکه ولیا ?
 
استارتر
استارتر

fati_tork

Guest
بعدش میگف وارد جای تونل مانندی شدم که ی نور بزرگ هم پیشم بود ازش پرسیدم تو خدایی گف نه و باهاش میرفتم که دیدم دارن اعمالمو نشون میدن میگف کع اونجا اصلا انگار زمان معنا نداش راستی یعنی این همه اتفاق تو زمین کلا چند دقیقه بود
 
استارتر
استارتر

fati_tork

Guest
میگف بچگیمو نشون دادن که با دوستم رفتیم ی مغازه پفک دزدیدیم و هر کدومشو که میخوردین انگار تمام اعضای بدنم میرفتن عقب و بهم میگفتن نخور میگف حتی توی بدنمم میدیدم
 

maria۰

Guest
بعدش دیگه صدا میشنیده تا حدی اما یلحظه میمیره ☹میگه تو اون لحظه که جون داشتم میدادم خیلی وحشتان بود انگار جسم بین زمین و آسمون داشت کوبیده میشید و هر یک از اعصای بدنم جایی میفتاد اکثرا جایی میفتاد که دوس داشتم سرم میفتاد تو ارایشگاه مورد علاقم ی پام ایستگاه اتوبوس که میرفتم دانشگاه خلاصه اینجوری که دیگه اخرش روحم از سینم خارج شد
واااااای
وقتی داشتم میخوندم
یه لحظه رید‌م به خودم
یه وسیله ای صدا داد از خونه
حالا من چطوررررر بخواااابم
 

Closed

Guest
میگف بچگیمو نشون دادن که با دوستم رفتیم ی مغازه پفک دزدیدیم و هر کدومشو که میخوردین انگار تمام اعضای بدنم میرفتن عقب و بهم میگفتن نخور میگف حتی توی بدنمم میدیدم
یا خدا?
 
استارتر
استارتر

fati_tork

Guest
هم میگف اعمال خوبمو نشون میدادن هم بدو اما بدا لیشتر بود یکیم از خوبا میگف داشتم ی بچرو میخندونم و کلی ادا دراوردم و کارم باعث شد پدر مادر اون بچه که تو ماشین بودن اشتی کنن
 
استارتر
استارتر

fati_tork

Guest
خلاصه میگف کلی نشون دادن اما اعمل بدم بیشتر بود و هر لحظه میگف حالم داش بدتر میشد میگف اونجا کاری به کارم نداشتنن خودم از خجالت و اینا هر لحظخ حالم بدتر میشد و گریه و شیون میکردم
 

MINISH

Guest
خلاصه میگف کلی نشون دادن اما اعمل بدم بیشتر بود و هر لحظه میگف حالم داش بدتر میشد میگف اونجا کاری به کارم نداشتنن خودم از خجالت و اینا هر لحظخ حالم بدتر میشد و گریه و شیون میکردم
ینی انقدر ترسناکه???
 

بالا