۳ سال ازدواج کردم، خانواده همسرم در دوران عقد نگم که چقدر اذیت کردن حسادت به روابط منو شوهرم ، بی محلی ، حتی روز محضر حلقه هامونو نیاوردن از حسادت .. تا روز عروسیمون که بی دلیل مادر شوهرم و خاله های شوهرم به بهانه ی اینکه شاباش باید دست ما باشه همونجا وسط تالار عروسیمون خراب کردن همه چیو جمع کردن رفتن، علاوه بر فحش و عربده کشیشون ، و حتی سیلی که مادر شوهرم به خالم زد که تو چرا اومدی وسط!!خلاصه یکسال باهاشون کات بودیم، همسرمم که دید حق با ماست پشت من بود تا اینکه به وساطت عموی همسرم رفتیم آشتی کردیم ، حالا همسرم که اینقدر از دستشون شکار بود انقددددد باهاشون خوب شده که نگم براتون ، تا جایی که ازشون حمایت میکنه ، پس تکلیف آبرو و شب عروسی بر باد رفته ی من چی نیشه؟خب بگو مشکلتو عزیزم شاید بتونیم حرفی کمکی کاری بکنیم
گلم منتظر چی هستی دقیقا۳ سال ازدواج کردم، خانواده همسرم در دوران عقد نگم که چقدر اذیت کردن حسادت به روابط منو شوهرم ، بی محلی ، حتی روز محضر حلقه هامونو نیاوردن از حسادت .. تا روز عروسیمون که بی دلیل مادر شوهرم و خاله های شوهرم به بهانه ی اینکه شاباش باید دست ما باشه همونجا وسط تالار عروسیمون خراب کردن همه چیو جمع کردن رفتن، علاوه بر فحش و عربده کشیشون ، و حتی سیلی که مادر شوهرم به خالم زد که تو چرا اومدی وسط!!خلاصه یکسال باهاشون کات بودیم، همسرمم که دید حق با ماست پشت من بود تا اینکه به وساطت عموی همسرم رفتیم آشتی کردیم ، حالا همسرم که اینقدر از دستشون شکار بود انقددددد باهاشون خوب شده که نگم براتون ، تا جایی که ازشون حمایت میکنه ، پس تکلیف آبرو و شب عروسی بر باد رفته ی من چی نیشه؟
خب آخه قول داده بود که روابطمون رسمی باشه نه اینکه اینجوری فقط عذاب برای من باشه، من از ترسی که تنها نره و بهش خط ندن باهاش رفتم آشتی وگرنه قلبت نمیخواستمگلم منتظر چی هستی دقیقا
منتظری برای همیشه برای شما خانواده ای که عمری بوده حدف کنه
به قول خودت ۳ ساله هستی ولی اونا کل عمرش بودن
چیزی غیر از این هم قابل انتظار بود
اشتباه اول وقتی سر عقد حلقه نیاوردن چرا برخورد کردی
بعد از عروسی چرا برخوردی نکردی که بیان برای اشتی
حالا که وساطت کردن و و اشتی کردید و رفت امد شروع کردی یعنی گذشته رو فراموش کردی
منتظر چی هستی ؟؟؟؟
یا نباید اشتی می کردی
یا الان که تشتی کردی نباید پیگیر رفتار های همسرت باشی
کارهای همسرت دور از ذهن نیست گلم
اگر بدترین کارها رو کرده باشند اونا خانواده اش هستند
منم با هدی جون موافقمخب آخه قول داده بود که روابطمون رسمی باشه نه اینکه اینجوری فقط عذاب برای من باشه، من از ترسی که تنها نره و بهش خط ندن باهاش رفتم آشتی وگرنه قلبت نمیخواستم
اگر با تو قول دادهخب آخه قول داده بود که روابطمون رسمی باشه نه اینکه اینجوری فقط عذاب برای من باشه، من از ترسی که تنها نره و بهش خط ندن باهاش رفتم آشتی وگرنه قلبت نمیخواستم
نیاوردن حلقه رو پای حسادت نزار پای فراموش کردنشون بزار روز عقد شروع روابط شما بوده اگه حسادتی هم باشه بعدا پیش اومده۳ سال ازدواج کردم، خانواده همسرم در دوران عقد نگم که چقدر اذیت کردن حسادت به روابط منو شوهرم ، بی محلی ، حتی روز محضر حلقه هامونو نیاوردن از حسادت .. تا روز عروسیمون که بی دلیل مادر شوهرم و خاله های شوهرم به بهانه ی اینکه شاباش باید دست ما باشه همونجا وسط تالار عروسیمون خراب کردن همه چیو جمع کردن رفتن، علاوه بر فحش و عربده کشیشون ، و حتی سیلی که مادر شوهرم به خالم زد که تو چرا اومدی وسط!!خلاصه یکسال باهاشون کات بودیم، همسرمم که دید حق با ماست پشت من بود تا اینکه به وساطت عموی همسرم رفتیم آشتی کردیم ، حالا همسرم که اینقدر از دستشون شکار بود انقددددد باهاشون خوب شده که نگم براتون ، تا جایی که ازشون حمایت میکنه ، پس تکلیف آبرو و شب عروسی بر باد رفته ی من چی نیشه؟
برا منم کلا کادو های عقد و شاباش و هر چی دست مادر یا خاله شوهرم بود برامون هم مهم نبود اصلانیاوردن حلقه رو پای حسادت نزار پای فراموش کردنشون بزار روز عقد شروع روابط شما بوده اگه حسادتی هم باشه بعدا پیش اومده
درسته که خانواده عروس شاباش رو نگه میدارن ولی چه اشکالی داشت دست مادرشوهرت بود مادرشوهر منم هر چی شاباش داده بودن و کادوی عروسی دستش بود روز بعد از پاتختی اورد جلو شوهرم داد به ما
اتفاقا مادرم بخاطر من گفت بزار دست خانواده شوهرت باشه که بعدا حرف حدیثی هم پشتش نباشه
همه بچه ها دختر و پسر هم نداره خانواده خودشون رو قلبا دوست دارن حتی اگه باهاشون قهر باشن چه برسه به اینکه باهاشون آشتی کردن تو هم اگه بخشیدی دیگه حرف عروسی رو اصلا نباید پیش بکشی اگه نه پس چرا آشتی کردی؟
به اینم فکر کن که اگه ما بدترین خانواده رو هم داشته باشیم شاید خودمون اصلا از وجودشون خجالت بکشیم ولی یکی پشتشون بد حرف بزنه خونمون به جوش میاد ازشون دفاع می کنیم شوهرت هم بچه همون خانواده هست کاری نکن شوهرت رو ترغيب کنی به تو به چشم یه ادم بد و دشمن خانوادهاش نگاه کنه
درسته منم میخواستم بگم خانواده تو هم مقصر بودن چی میشد بخاطر تو میزاشتن دست خانواده داماد باشه اصلا خانواده شوهرش بد بودن خانواده خودش چرا بزرگواری نکردن یه پای خراب شدن عرویسشون هم خانواده خودش بودنبرا منم کلا کادو های عقد و شاباش و هر چی دست مادر یادخاله شوهرم بود برامون هم مهم نبود اصلا
بنظر من خانواده خود عروس هم مقصر بودن ک واکنش نشون دادن و دعوا شد عروسی بهم ریخت
اونا هم باید ب خاطر عروس کوتاه میومدن
ادم از خانواده خودش ک گوشت و خونش یکیه نمبتونه کینه داشته باشه بالاخره یروزی میبخشه حتی بزرگترین خطاهارو
دقیقا موافقمدرسته منم میخواستم بگم خانواده تو هم مقصر بودن چی میشد بخاطر تو میزاشتن دست خانواده داماد باشه اصلا خانواده شوهرش بد بودن خانواده خودش چرا بزرگواری نکردن یه پای خراب شدن عرویسشون هم خانواده خودش بودن
دقیقا منم به این اشاره کردم
دقیقا موافقم
بخاطر دختر خودشون ک عروس خانواده بود سکوت میکردن عروسی بخیر و خوشی میگذشت
ارزش داشت بخاطر یمقدار پول قشنگ ترین روز زندگی اینارو بهم زدن و خاطره بدی براشون گذاشتن و این همه کدورت
ببین عزیزم خب وقتی رفتید و آشتی کردید پس باید کدورت ها را بذاری کنار برای آرامش خودت۳ سال ازدواج کردم، خانواده همسرم در دوران عقد نگم که چقدر اذیت کردن حسادت به روابط منو شوهرم ، بی محلی ، حتی روز محضر حلقه هامونو نیاوردن از حسادت .. تا روز عروسیمون که بی دلیل مادر شوهرم و خاله های شوهرم به بهانه ی اینکه شاباش باید دست ما باشه همونجا وسط تالار عروسیمون خراب کردن همه چیو جمع کردن رفتن، علاوه بر فحش و عربده کشیشون ، و حتی سیلی که مادر شوهرم به خالم زد که تو چرا اومدی وسط!!خلاصه یکسال باهاشون کات بودیم، همسرمم که دید حق با ماست پشت من بود تا اینکه به وساطت عموی همسرم رفتیم آشتی کردیم ، حالا همسرم که اینقدر از دستشون شکار بود انقددددد باهاشون خوب شده که نگم براتون ، تا جایی که ازشون حمایت میکنه ، پس تکلیف آبرو و شب عروسی بر باد رفته ی من چی نیشه؟
عروسی منم کل شادباش هانیاوردن حلقه رو پای حسادت نزار پای فراموش کردنشون بزار روز عقد شروع روابط شما بوده اگه حسادتی هم باشه بعدا پیش اومده
درسته که خانواده عروس شاباش رو نگه میدارن ولی چه اشکالی داشت دست مادرشوهرت بود مادرشوهر منم هر چی شاباش داده بودن و کادوی عروسی دستش بود روز بعد از پاتختی اورد جلو شوهرم داد به ما
اتفاقا مادرم بخاطر من گفت بزار دست خانواده شوهرت باشه که بعدا حرف حدیثی هم پشتش نباشه
همه بچه ها دختر و پسر هم نداره خانواده خودشون رو قلبا دوست دارن حتی اگه باهاشون قهر باشن چه برسه به اینکه باهاشون آشتی کردن تو هم اگه بخشیدی دیگه حرف عروسی رو اصلا نباید پیش بکشی اگه نه پس چرا آشتی کردی؟
به اینم فکر کن که اگه ما بدترین خانواده رو هم داشته باشیم شاید خودمون اصلا از وجودشون خجالت بکشیم ولی یکی پشتشون بد حرف بزنه خونمون به جوش میاد ازشون دفاع می کنیم شوهرت هم بچه همون خانواده هست کاری نکن شوهرت رو ترغيب کنی به تو به چشم یه ادم بد و دشمن خانوادهاش نگاه کنه
درسته خیلی از خانواده ها بخاطر دخترشون میگن دست خانواده شوهر باشه البته هستن خانواده های شوهری هم که میگن بدین به دست خانواده عروسعروسی منم کل شادباش ها
دست خواهر شوهرم بود
هیچ اتفاقی نیافتاد
مادر و خاله هام اصلا مسئولیت قبول نکردن
گفتند چه کاری هست حرف و حدیث بالا می گیره
خواهر شوهر بنده خدا به زور قبول کرد می گفت زندایی خودت بگیر یا به خاله بزرگم می گفت شما بگیردرسته خیلی از خانواده ها بخاطر دخترشون میگن دست خانواده شوهر باشه البته هستن خانواده های شوهری هم که میگن بدین به دست خانواده عروس
در کل در عروسی اینا هر دو خانواده اشتباه کردن نه یکی