انشاله بیخطربری وبیایی
ولی بنویس تو ی مانتو این همه برگه
انشاله که هیچی نشه
من تا دبیرستان
نمیزاشتم دخترم تقلب ببره
تودبیرستان میگفت مامان ببین چقدر جوابا زیاده
دعاش میکردم میگفت فقط برای قوت قلبم میبرم ازش استفاده نمیکنم
اومدی به من زود خبربده
دخترمن سرتقلب یه کتکی خورد الانم یادشه
اونم چی از روی دوستش نوشته بود میگم خودت بلدی میگه اون اونجوری نوشته فکرکردم اون درسته
منم خیلی مخالف بودم وهستم ولی ولی دیگه