فتانه
Guest
ما تو آپارتمانیم این همسایه کناریمون یخورده بیشعورن صبح ساعت ۷ صبح با صدای عباس بگو ?? خوردم از خواب پریدیم نصفمون شل شد مثل دوتا سگ و گربه میفتن به جون هم هرکی زودتر بیاد خونه وسایل های اون یکی و جمع میکنه میزاره کنار آسانسور ایناش به کنار ساعت ۱ شب عباس نشسته بود تو پله ها قلیون میکشید خانومش از خونه پرتش کرده بود بیرون ما چند بار به زبون خوش گفتیم آدم نشدن الان واسشون نامه نوشتم میخوام بزنم به شیشه آسانسور بابام نوشته قراره من پاک نویس کنم قشنگه اینو واسش بنویسم یا نه