پاسخ به پرسش ها و مسائل حقوقی کاربران

  • شروع کننده موضوع مجله خبری
  • تاریخ شروع
وضعیت
این موضوع قفل شده است

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 621 تا 630


ماده ۶۲۱ ـ كندن دندان لق يا ترك‌خورده كه منفعت آن باقي است، موجب ديه همان دندان و در غير اين ‌صورت موجب اَرش است.

ماده ۶۲۲ ـ شكستن آن مقدار از دندان كه نمايان است با بقاي ريشه، ديه همان دندان را دارد و اگر كسي بعد از شكستن مقدار مزبور ريشه را بكند، خواه مرتكب كسي باشد كه مقدار نمايان دندان را شكسته است يا ديگري، اَرش تعيين مي‌شود.

تبصره ۱ ـ شكستن مقداري از قسمت نمايان دندان به همان نسبت ديه دارد.
تبصره ۲ ـ هرگاه قسمتي از دندان كنده شده در اثر جنايت يا عارضه‌اي قبلاً از بين رفته باشد به همان نسبت از ديه دندان كاهش مي‌يابد.

ماده ۶۲۳ ـ در كندن دندان شيري يك‌صدم ديه كامل ثابت است مگر اينكه كندن آن موجب گردد دندان دائمي نرويد كه در ‌اين‌صورت بايد ديه كامل دندان دائمي پرداخت شود. تبصره ـ شكستن، معيوب كردن و شكافتن دندان شيري موجب اَرش است.

ماده ۶۲۴ ـ با كنده شدن دندان دائمي ‌ديه همان دندان ثابت مي‌شود، اگرچه دوباره در محل آن، دندان ديگري برويد و مانند سابق شود و چنانچه شخصي دندان روييده شده را دوباره بكند، بايد ديه كامل همان دندان را بپردازد.

ماده ۶۲۵ ـ هرگاه به جاي دندان كنده شده دندان ديگري يا همان دندان قرار گيرد و مانند دندان اصلي داراي حس و حيات شود، كندن آن، ديه همان دندان را دارد لكن اگر داراي حس و حيات نباشد، كندن آن موجب ضمان مالي است.

مبحث هشتم ـ ديه گردن

ماده ۶۲۶ ـ كج شدن و خميدگي گردن در اثر شكستگي درصورت عدم بهبودي و باقي ماندن اين حالت موجب ديه كامل و درصورت بهبودي و زوال حالت خميدگي و كج شدگي موجب اَرش است.

ماده ۶۲۷ ـ شكستگي گردن بدون كج شدن و خميدگي آن موجب اَرش است.

ماده ۶۲۸ ـ جنايت بر گردن كه مانع فرو بردن يا جويدن غذا و يا نقص آن و يا مانع حركت گردن شود موجب اَرش است.

مبحث نهم ـ ديه فك

ماده ۶۲۹ ـ قطع كردن و يا از بين بردن دو استخوان چپ و راست فك كه محل رويش دندان‌هاي پايين است، ديه كامل، هر كدام از آن‌ها نصف ديه كامل و مقداري از آن‌ها به همان نسبت ديه دارد.

ماده ۶۳۰ ـ ديه فك، مستقل از ديه دندان و ساير اعضاء است و اگر با فك، دندان يا غير آن از بين برود يا آسيب ببيند هر كدام ديه يا اَرش جداگانه دارد.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 631 تا 640


ماده ۶۳۱ ـ جنايتي كه موجب كندي حركت فك شود، اَرش دارد و چنانچه مانع جويدن يا موجب نقص آن شود، اَرش آن نيز افزوده مي‌شود.

ماده ۶۳۲ ـ از بين بردن تمام يا قسمتي از فك بالا، موجب اَرش است.

ماده ۶۳۳ ـ شكستگي استخوان فك پايين مشمول حكم شكستگي استخوان و شكستگي استخوان فك بالا مشمول حكم شكستگي استخوان‌هاي سر و صورت است.

ماده ۶۳۴ ـ فلج كردن فك پايين، دو‌ سوم ديه كامل و قطع فك فلج، يك‌سوم ديه كامل دارد.

مبحث دهم ـ ديه دست و پا

ماده ۶۳۵ ـ قطع كردن و يا از بين بردن هر ‌يك از دست‌ها از مفصل مچ به‌شرط آن‌كه داراي انگشتان كامل باشد، موجب نصف ديه كامل است خواه مجنيٌ‌عليه داراي دو دست و خواه به هر علت داراي يك دست باشد.

ماده ۶۳۶ ـ قطع تمام انگشتان يك دست از انتهاي انگشتان يا تا مچ، موجب نصف ديه كامل است.

ماده ۶۳۷ ـ قطع كردن و يا از بين بردن كف دستي كه به هر علت داراي انگشت نمي‌باشد، موجب اَرش است.

تبصره ـ در قطع كردن و يا از بين بردن كف دستي كه كمتر از پنج انگشت دارد، علاوه ‌بر ديه آن انگشتان، نسبتي از اَرش كف دست نيز ثابت است، بدين ترتيب كه اگر مچ دست داراي يك انگشت باشد، علاوه‌‌بر ديه يك انگشت، چهار‌پنجم اَرش كف دست و اگر داراي دو انگشت باشد، علاوه‌‌بر ديه دو انگشت، سه‌پنجم اَرش كف دست و اگر داراي سه انگشت باشد، علاوه‌‌بر ديه سه انگشت، دو‌پنجم اَرش كف دست و اگر داراي چهار انگشت باشد، علاوه‌‌بر ديه چهار انگشت، يك‌پنجم اَرش كف دست نيز پرداخت مي‌شود.

ماده ۶۳۸ ـ قطع دست داراي ساعد از آرنج، خواه داراي كف باشد خواه نباشد نصف ديه كامل دارد و قطع دست داراي بازو از شانه، خواه داراي آرنج باشد خواه نباشد، نصف ديه كامل دارد.

ماده ۶۳۹ ـ دستي كه داراي انگشتان است اگر بالاتر از مفصل مچ و نيز دستي كه داراي ساعد است اگر بالاتر از آرنج قطع گردد علاوه‌‌بر نصف ديه كامل، موجب اَرش مقدار زائدي كه قطع شده نيز مي‌باشد.

ماده ۶۴۰ ـ قطع دست اصلي كسي كه از مچ يا آرنج يا شانه داراي دو دست است، موجب نصف ديه كامل و قطع دست زائد موجب اَرش است. تشخيص دست اصلي و زائد بر‌ عهده كارشناس مورد وثوق است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 641 تا 650

ماده ۶۴۱ ـ ديه هر ‌يك از انگشتان اصلي دست، يك‌دهم ديه كامل است.

ماده ۶۴۲ ـ بريدن يا از بين بردن هر بند انگشت غير شست، موجب يك‌سوم ديه آن انگشت و هر بند انگشت شست، موجب نصف ديه شست است.

ماده ۶۴۳ ـ ديه انگشت زائد، يك‌سوم ديه انگشت اصلي و ديه بند‌هاي انگشت زائد، يك‌سوم ديه همان بند اصلي و ديه بند زائد انگشت اصلي يك‌سوم ديه بند اصلي همان انگشت است.

تبصره ـ درصورتي‌كه بند انگشت نقصان داشته باشد به همان ميزان از مقدار ديه آن كاسته مي‌شود.

ماده ۶۴۴ ـ ديه فلج كردن هر دست دو‌سوم ديه دست، ديه فلج كردن هر انگشت دو‌سوم ديه همان انگشت، ديه قطع دست فلج يك‌سوم ديه دست و ديه قطع انگشت فلج يك‌سوم ديه همان انگشت است.

ماده ۶۴۵ ـ ديه از بين بردن ناخن به‌طوري كه ديگر نرويد يا فاسد و معيوب برويد، يك‌درصد ديه كامل و اگر بدون عيب برويد، نيم‌درصد ديه كامل مي‌باشد.

ماده ۶۴۶ ـ احكام مذكور در ديه دست و انگشتان آن، در پا و انگشتان آن نيز جاري است.

مبحث يازدهم ـ ديه ستون فقرات، نخاع و نشيمنگاه

ماده ۶۴۷ ـ ديه شكستن ستون فقرات به ترتيب ذيل است:
الف ـ شكستن ستون فقرات درصورتي‌كه اصلاً درمان نشود و يا بعد از علاج به‌صورت خميده درآيد، موجب ديه كامل است.
ب ـ شكستن ستون فقرات كه بي‌عيب درمان شود ولي موجب از بين رفتن يكي از منافع گردد مانند اين‌كه مجنيٌ‌عليه توان راه رفتن يا نشستن نداشته باشد و يا توان جنسي يا كنترل ادرار وي از بين برود، موجب ديه كامل است.
پ ـ شكستن ستون فقرات كه درمان نشود و موجب عوارضي از قبيل موارد مندرج در بند(ب) شود، علاوه‌‌بر ديه كامل شكستگي ستون فقرات، موجب ديه يا اَرش هر يك از عوارض حاصله نيز است.
ت ـ شكستن ستون فقرات كه بدون عيب درمان شود، موجب يك‌دهم ديه كامل است.
ث ـ شكستن ستون فقرات كه موجب فلج و بي‌حس شدن پاها گردد علاوه‌‌بر ديه ستون فقرات، موجب دو ‌سوم ديه براي فلج دو پا نيز است.

تبصره ۱ ـ مراد از شكستن ستون فقرات، شكستن يك يا چند مهره از مهره‌هاي ستون فقرات به‌جز مهره‌هاي گردن و استخوان دنبالچه مي‌باشد. تبصره ۲ ـ جنايتي كه سبب خميدگي پشت شود بدون آنكه موجب شكستن ستون فقرات گردد درصورتي‌كه خميدگي درمان نشود، موجب ديه كامل و درصورتي‌كه بدون عيب درمان شود، ديه آن يك‌دهم ديه كامل است.

ماده ۶۴۸ ـ قطع نخاع ديه كامل و قطع جزيي از آن به نسبت مساحت عرض، ديه دارد.

ماده ۶۴۹ ـ هرگاه قطع نخاع موجب عيب عضو ديگر شود، حسب مورد ديه يا اَرش آن عضو بر ديه نخاع افزوده مي‌شود. ماده

۶۵۰ ـ از بين بردن دو كپل به نحوي كه به استخوان برسد، ديه كامل و هر كدام از آن‌ها، نصف ديه كامل و قسمتي از آن، به همان نسبت ديه دارد.
 

Nima

Guest
سلام
سوالتون مبهم هست
حضانت فرزندان دختر و پسر و نیز وضعیت سنی آنها ، شرایط متفاوت دارد
ترک خانه بدون دلیل باعث عدم پرداخت نفقه توسط همسرتان برای شما خواهد بود
میتواند حکم عدم تمکین و ناشزه بودن بگیرد
 

Nima

Guest
حضانت فرزندان قبل از 7 سالگی با مادر هست
در صورت جدایی والدین بعد از 7 سالگی با پدر میباشد
و البته در مقاطع سنی بعدی دوباره احکام مختلف دارد

امکان این با توافق حضانت به یکی از والدین داده شود ، به عنوان مثال پدر حضانت فرزند یا فرزندان را به اختیار خود به مادر بدهد
مواردی هست که زوجه از مهریه خودش گذشته در قبال دریافت حضانت فرزند یا فرزندانش که این هم توافقی هست

اما در صورت عدم صلاحیت پدر برای نگهداری فرزندان و نیز اثبات از طریق دادگاه حضانت به مادر داده میشود
 

Nima

Guest
فقط توافق میتونید بکنید
با مشاور خانواده صحبت کنید و مشکلتون حل بشه
جدایی چیزیو حل نمیکنه و گاهی خودش باعث نابودی آینده فرزندان هست
موفق باشید
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 651 تا 660


ماده ۶۵۱ ـ شكستن استخوان دنبالچه، موجب اَرش است مگر آن‌كه جنايت مزبور باعث شود مجنيٌ‌عليه قادر به ضبط مدفوع نباشد كه در‌اين‌صورت ديه كامل دارد و اگر قادر به ضبط مدفوع باشد ولي قادر به ضبط باد نباشد، ‌اَرش آن نيز پرداخت مي‌شود.

ماده ۶۵۲ ـ هرگاه صدمه‌اي كه به حد فاصل بيضه‌ها و مقعد وارد شده است موجب عدم ضبط ادرار يا مدفوع يا هر دو گردد، يك ديه كامل دارد.

مبحث دوازدهم ـ ديه دنده و ترقوه

ماده ۶۵۳ ـ ديه شكستن هر‌ يك از دنده‌هاي محيط به قلب كه از آن حفاظت مي‌كند، يك‌چهلم ديه كامل و ديه شكستن هر يك از دنده‌هاي ديگر، يك‌صدم ديه كامل مي‌باشد. تبصره ـ كندن دنده موجب اَرش است.

ماده ۶۵۴ ـ ديه موضحه هر يك از دنده‌ها، يك‌چهارم ديه شكستن آن، ديه ترك خوردن هر ‌يك از دنده‌هاي محيط به قلب، يك‌هشتادم ديه كامل، و ديه دررفتگي آن، هفت‌ونيم هزارم ديه كامل است. ديه ترك خوردن هر‌ يك از دنده‌هاي ديگر هفت‌هزارم ديه كامل و ديه دررفتگي آن‌ها پنج‌هزارم ديه كامل است.

ماده ۶۵۵ ـ قطع و از بين بردن دو استخوان ترقوه، موجب ديه كامل و هر كدام از آن‌ها، موجب نصف ديه كامل است.

ماده ۶۵۶ ـ شكستن هر يك از استخوان‌هاي ترقوه درصورتي‌كه بدون عيب درمان شود، موجب چهار درصد ديه كامل و درصورتي‌كه درمان نشود و يا با عيب درمان شود، موجب نصف ديه كامل است.

ماده ۶۵۷ ـ ديه ترك خوردن هر ‌يك از استخوان‌هاي ترقوه، سي‌ودو‌هزارم، ديه موضحه آن، بيست‌و‌پنج‌هزارم، ديه دررفتگي آن، بيست‌هزارم و ديه سوراخ شدن آن، ده‌هزارم ديه كامل است.

مبحث سيزدهم ـ ديه ازاله بكارت و افضاء

ماده ۶۵۸ ـ هرگاه ازاله بكارت غيرهمسر با مقاربت يا به هر وسيله ديگري و بدون رضايت صورت گرفته باشد موجب ضمان مهرالمثل است.

تبصره ۱ ـ هرگاه ازاله بكارت با مقاربت و با رضايت انجام گرفته باشد چيزي ثابت نيست.
تبصره ۲ ـ رضايت دختر نابالغ يا مجنون يا مكرهي كه رضايت واقعي به زنا نداشته در حكم عدم رضايت است.

ماده ۶۵۹ ـ هرگاه به همراه ازاله بكارت جنايت ديگري نيز به‌وجود آيد مانند آن‌كه مثانه آسيب ديده و شخص نتواند ادرار خود را ضبط كند، جنايت مزبور حسب مورد ديه يا اَرش جداگانه دارد.

ماده ۶۶۰ ـ افضاي همسر به ترتيب ذيل موجب ضمان است:
الف ـ هرگاه همسر، بالغ و افضاء به سببي غير از مقاربت باشد، ديه كامل زن بايد پرداخت شود.
ب ـ هرگاه همسر، نابالغ و افضاء به سبب مقاربت جنسي باشد علاوه‌‌بر تمام مهر و ديه كامل زن، نفقه نيز تا زمان وفات يكي از زوجين بر عهده زوج است هر چند او را طلاق داده باشد.
تبصره ـ افضاء عبارت از يكي شدن دو مجراي بول و حيض يا حيض و غائط است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 661 تا 670



ماده ۶۶۱ ـ افضاي غيرهمسر، به ترتيب ذيل موجب ضمان است:

الف ـ هرگاه افضاء‌شده نابالغ يا مكرَه بوده و افضاء به سبب مقاربت باشد، علاوه‌‌بر مهرالمثل و ديه كامل زن، در صورت ازاله بكارت، اَرش‌البكاره نيز ثابت خواهد بود و اگر افضاء به غيرمقاربت باشد، ديه كامل زن و درصورت ازاله بكارت، مهرالمثل نيز ثابت است.
ب ـ هرگاه افضاء با رضايت زن بالغ و از طريق مقاربت انجام گرفته باشد، تنها پرداخت ديه كامل زن ثابت خواهد بود.
پ ـ افضاي ناشي از وطي به شبهه علاوه‌‌بر مهر‌المثل و ديه، در صورت ازاله بكارت، موجب اَرش‌البكاره نيز مي‌باشد.

مبحث چهاردهم ـ ديه اندام تناسلي و بيضه

ماده ۶۶۲ ـ قطع و از بين بردن اندام تناسلي مرد تا ختنه‌گاه و يا بيشتر از آن، موجب ديه كامل است و در كمتر از ختنه‌گاه به نسبت ختنه‌گاه محاسبه و به همان نسبت ديه پرداخت مي‌شود.

تبصره ۱ ـ در اين حكم تفاوتي بين اندام كودك، جوان، پير، عقيم و شخصي كه داراي بيضه سالم يا معيوب يا فاقد بيضه است، وجود ندارد.
تبصره ۲ ـ هرگاه با يك ضربه تا ختنه‌گاه از بين برود و سپس مرتكب يا شخص ديگري باقيمانده يا قسمتي ديگر از اندام تناسلي را از بين ببرد، نسبت به ختنه‌گاه، ديه كامل و در مقدار بيشتر، اَرش ثابت است.
تبصره ۳ ـ هرگاه قسمتي از ختنه‌گاه را شخصي و قسمت ديگر از ختنه‌گاه را شخص ديگري قطع كند، هر يك به نسبت مساحتي كه از ختنه‌گاه قطع كرده‌اند، ضامن مي‌باشند و چنانچه شخصي قسمتي از ختنه‌گاه را قطع كند و ديگري باقيمانده ختنه‌گاه را به انضمام تمام يا قسمتي از اندام تناسلي قطع كند، نسبت به جنايت اول، ديه به مقدار مساحت قطع شده از ختنه‌گاه و نسبت به جنايت دوم، بقيه ديه و اَرش مقدار زائد قطع شده از اندام تناسلي ثابت است.

ماده ۶۶۳ ـ قطع اندام تناسلي فلج، موجب يك‌سوم ديه كامل و فلج كردن اندام سالم موجب دو‌سوم ديه كامل است لكن در قطع اندام عنّين ثلث ديه كامل ثابت است. تبصره ـ قطع قسمتي از اندام فلج به نسبت تمام اندام تناسلي، خواه قسمت مقطوع ختنه‌گاه باشد خواه غير آن ديه دارد.

ماده ۶۶۴ ـ قطع و از بين‌بردن هر يك از دو طرف اندام تناسلي زن، موجب نصف ديه كامل زن است و قطع و از بين‌بردن بخشي از آن، به همان نسبت ديه دارد. در اين حكم فرقي ميان باكره و غيرباكره، خردسال و بزرگسال سالم و معيوب از قبيل رتقاء و قرناء نيست.

ماده ۶۶۵ ـ قطع دو بيضه يكباره ديه كامل و قطع بيضه چپ، دو ثلث ديه و قطع بيضه راست، ثلث ديه دارد. تبصره ـ فرقي در حكم مذكور بين جوان و پير و كودك و بزرگ و عنّين و سالم و مانند آن نيست.

ماده ۶۶۶ ـ ديه ورم كردن يك بيضه، دو‌دهم ديه كامل است و اگر تورم مانع راه‌رفتن مفيد شود ديه آن هشت‌دهم ديه كامل است.

ماده ۶۶۷ ـ قطع بيضه‌ها يا اندام تناسلي مردانه خنثاي ملحق به مرد، موجب ديه كامل است. قطع بيضه‌ها يا اندام تناسلي مردانه خنثاي مشكل يا ملحق به زن، موجب اَرش است.

ماده ۶۶۸ ـ از بين بردن عانه مرد يا زن، موجب اَرش است.

مبحث پانزدهم ـ ديه پستان

ماده ۶۶۹ ـ قطع و از بين بردن هر ‌يك از دو پستان زن، موجب نصف ديه كامل زن و از بين بردن مقداري از آن به همان نسبت موجب ديه است و اگر همراه با از بين رفتن تمام يا بخشي از پستان مقداري از پوست يا گوشت اطراف آن هم از بين برود يا موجب جنايت ديگري گردد، علاوه‌‌بر ديه پستان، ديه يا اَرش جنايت مزبور نيز بايد پرداخت شود.

ماده ۶۷۰ ـ در قطع كردن شير پستان زن يا از بين بردن قدرت توليد شير يا متعذّر كردن خروج شير از پستان و يا ايجاد هر نقص ديگري در آن، اَرش ثابت است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 671 تا 680


فصل چهارم ـ قواعد عمومي ديه منافع

ماده ۶۷۱ ـ ادله اثبات ديه منافع، همان ادله اثبات ديه اعضاء است. در موارد اختلاف ميان مرتكب و مجنيٌ‌عليه در زوال منفعت يا نقصان آن، چنانچه از طريق اختبار و آزمايش، اقرار، بيّنه، علم قاضي يا قول كارشناس مورد وثوق، زوال يا نقصان منفعت ثابت نشود درصورت تحقق لوث، مجنيٌ‌عليه مي‌تواند با قسامه به نحوي كه در ديه اعضاء مقرّر است، ديه را ثابت كند و چنانچه نسبت به بازگشت منفعت زائل يا ناقص‌شده اختلاف باشد ديه با يك سوگند مجنيٌ‌عليه ثابت مي‌شود و نيازي به قسامه نيست.

ماده ۶۷۲ ـ درمواردي‌كه نظر كارشناسي بازگشت منفعت زائل يا ناقص‌شده در مدت معيني باشد چنانچه مجنيٌ‌عليه قبل از مدت تعيين شده فوت كند ديه ثابت مي‌شود.

ماده ۶۷۳ ـ هرگاه جنايتي كه موجب زوال يكي از منافع شده است، سرايت كند و سبب مرگ مجنيٌ‌عليه شود ديه منفعت در ديه نفس تداخل مي‌كند و تنها ديه نفس قابل مطالبه است.

ماده ۶۷۴ ـ هرگاه در مهلتي كه به طريق معتبري براي بازگشت منفعت زائل يا ناقص شده، تعيين گرديده، عضوي كه منفعت، قائم به آن است از بين برود، به عنوان مثال چشمي كه بينايي آن به‌طور موقت از بين رفته است از حدقه بيرون بيايد، مرتكب، فقط ضامن اَرش زوال موقت آن منفعت است و چنانچه از بين رفتن آن عضو به‌سبب جنايت شخص ديگر باشد مرتكب دوم، ضامن ديه كامل آن عضو مي‌باشد.

فصل پنجم ـ ديه مقرّر منافع مبحث اول ـ ديه عقل

ماده ۶۷۵ ـ زائل كردن عقل موجب ديه كامل و ايجاد نقص در آن موجب اَرش است، ‌خواه جنايت در اثر ايراد ضربه و جراحت و خواه ترساندن و مانند آن باشد. تبصره ـ در صورتي‌كه مجنيٌ‌عليه دچار جنون ادواري شود اَرش ثابت است.

ماده ۶۷۶ ـ در زوال و نقصان حافظه و نيز اختلال رواني درصورتي‌كه به حد جنون نرسد اَرش ثابت است.

ماده ۶۷۷ ـ جنايتي كه موجب زوال عقل يا كم‌ شدن آن شود هرچند عمدي باشد حسب مورد، موجب ديه يا اَرش است و مرتكب قصاص نمي‌شود.

ماده ۶۷۸ ـ هرگاه در اثر صدمه‌اي مانند شكستن سر يا صورت، عقل زائل شود يا نقصان يابد، هر‌ يك ديه يا اَرش جداگانه‌اي دارد.

ماده ۶۷۹ ـ هرگاه در اثر جنايتي عقل زائل گردد و پس از دريافت ديه كامل عقل برگردد، ديه مسترد و اَرش پرداخت مي‌شود.

ماده ۶۸۰ ـ هرگاه در اثر جنايتي مجنيٌ‌عليه بيهوش شود و به اغماء برود، چنانچه منتهي به فوت او گردد، ديه نفس ثابت مي‌شود و چنانچه به هوش آيد، نسبت به زماني كه بيهوش بوده، اَرش ثابت مي‌شود و چنانچه عوارض و آسيب‌هاي ديگري نيز به‌وجود آيد، ديه يا اَرش عوارض مزبور نيز بايد پرداخت شود.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ماده 681 تا 690



ماده ۶۸۱ ـ جنايت بر كسي كه در اغماء يا بيهوشي و مانند آن است از جهت احكام مربوط به قصاص و ديه، جنايت بر شخص هوشيار محسوب مي‌شود.

مبحث دوم ـ ديه شنوايي

ماده ۶۸۲ ـ از بين بردن شنوايي هر دو گوش ديه كامل و از بين بردن شنوايي يك گوش نصف ديه كامل دارد هرچند شنوايي دو گوش به يك اندازه نباشد.

ماده ۶۸۳ ـ از بين بردن شنوايي گوش شنواي شخصي كه يكي از گوش‌‌‌هاي او نمي‌شنود، موجب نصف ديه كامل است.

ماده ۶۸۴ ـ كاهش شنوايي درصورتي‌كه مقدار آن قابل تشخيص باشد به همان نسبت ديه دارد.

ماده ۶۸۵ ـ هرگاه با قطع يا از بين بردن گوش و يا هر جنايت ديگري شنوايي از بين برود يا نقصان يابد هر يك از جنايت‌ها، ديه يا اَرش جداگانه دارد. ماده ۶۸۶ ـ هرگاه در اثر جنايتي در مجراي شنوايي، نقص دائمي ‌ايجاد شود به نحوي كه به‌طور كامل مانع شنيدن گردد، ديه شنوايي ثابت است و درصورتي‌كه نقص موقتي باشد اَرش تعيين مي‌شود.

ماده ۶۸۷ ـ هرگاه كودكي كه زمان سخن گفتن او فرا نرسيده است در اثر كر شدن نتواند سخن بگويد و يا كودكي كه تازه زمان سخن گفتن او فرا رسيده است در اثر كر شدن نتواند كلمات ديگر را ياد گيرد و بر زبان آورد، علاوه‌‌بر ديه شنوايي، ديه يا اَرش زوال يا نقص گفتار نيز، حسب مورد ثابت مي‌شود.

ماده ۶۸۸ ـ هرگاه در اثر جنايتي حس شنوايي و گويايي، هر دو از بين برود، هركدام يك ديه كامل دارد.

مبحث سوم ـ ديه بينايي

ماده ۶۸۹ ـ از بين بردن بينايي هر دو چشم ديه كامل و از بين بردن بينايي يك چشم نصف ديه كامل دارد. تبصره ـ چشم‌هايي كه بينايي دارند در حكم مذكور يكسان هستند هرچند ميزان بينايي آن‌ها متفاوت باشد يا از جهات ديگر مانند شب‌كوري و منحرف بودن با هم تفاوت داشته باشند.

ماده ۶۹۰ ـ كاهش بينايي، درصورتي‌كه مقدار آن قابل تشخيص باشد به همان نسبت ديه دارد و چنانچه قابل تشخيص نباشد، موجب اَرش است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 691 تا 700


ماده ۶۹۱ ـ از بين بردن بينايي چشم كسي كه فقط يك چشم بينا دارد و چشم ديگرش نابيناي مادرزادي بوده و يا در اثر علل غير‌جنايي از بين رفته باشد، موجب ديه كامل است لكن اگر چشم ديگرش را در اثر قصاص يا جنايتي كه استحقاق ديه آن را داشته است، از دست داده باشد، ديه چشم بينا، نصف ديه كامل مي‌باشد.

ماده ۶۹۲ ـ از بين بردن يا بيرون آوردن چشم از حدقه فقط يك ديه دارد و از بين رفتن بينايي، ديه ديگري ندارد لكن اگر در اثر صدمه ديگري مانند شكستن سر، بينايي نيز از بين برود يا نقصان يابد، هر كدام حسب مورد ديه يا اَرش جداگانه دارد.

مبحث چهارم ـ ديه بويايي

ماده ۶۹۳ ـ از بين بردن كامل بويايي، موجب ديه كامل است و از بين بردن قسمتي از آن، اَرش دارد. تبصره ـ اگر در اثر جنايت، بويايي يكي از دو سوراخ بيني به‌طور كامل از بين برود نصف ديه كامل دارد.

ماده ۶۹۴ ـ هرگاه در اثر بريدن يا از بين بردن بيني يا جنايت ديگري بويايي نيز از بين برود يا نقصان يابد هر جنايت، ديه يا اَرش جداگانه دارد.

مبحث پنجم ـ ديه چشايي

ماده ۶۹۵ ـ از بين بردن حس چشايي و نقصان آن، موجب اَرش است.

ماده ۶۹۶ ـ هرگاه با قطع تمام زبان، حس چشايي از بين برود، فقط ديه قطع زبان پرداخت مي‌شود و اگر با قطع بخشي از زبان، چشايي از بين برود يا نقصان يابد، درصورتي‌كه چشايي از بين رفته مربوط به همان قسمت زبان باشد، هركدام از اَرش چشايي و ديه زبان كه بيشتر باشد، بايد پرداخت شود و اگر چشايي از بين رفته مربوط به همان قسمت از زبان نباشد، اَرش چشايي و ديه زبان جداگانه بايد پرداخت شود مگر اين‌كه از ديه كامل بيشتر باشد كه در‌اين‌صورت فقط به ميزان ديه كامل پرداخت مي‌شود و اگر با جنايت بر غير زبان، چشايي از بين برود يا نقصان پيدا كند، ديه يا اَرش آن جنايت بر اَرش چشايي افزوده مي‌گردد.

مبحث ششم ـ ديه صوت و گويايي

ماده ۶۹۷ ـ از بين بردن صوت به‌طور كامل به‌گونه‌اي كه شخص نتواند صدايش را آشكار كند، ديه كامل دارد گرچه بتواند با اخفات و آهسته صدايش را برساند.

ماده ۶۹۸ ـ از بين بردن گويايي به‌طور كامل و بدون قطع زبان، ديه كامل و از بين بردن قدرت اداء برخي از حروف به همان نسبت ديه دارد. تبصره ـ شخصي كه داراي لكنت زبان است و يا به كندي يا تندي سخن مي‌گويد يا برخي از حروف را نمي‌تواند تلفظ كند، گويا محسوب مي‌شود و ديه از بين بردن اداء هر حرف با توجه به تعداد حروف زبان تكلم مجنيٌ‌عليه تعيين مي‌شود. مانند اين‌كه از بين بردن قدرت اداء يك حرف شخص فارسي زبان، يك‌سي‌ودوم ديه كامل است.

ماده ۶۹۹ ـ جنايتي كه موجب پيدايش عيبي در گفتار يا اداء حروف گردد و يا عيب موجود در آن را تشديد كند، موجب اَرش است.

ماده ۷۰۰ ـ جنايتي كه باعث شود مجنيٌ‌عليه حرفي را به جاي حرف ديگر اداء نمايد، مانند آن‌كه به‌جاي حرف «ل»، حرف «ر» تلفظ نمايد اگر عرفاً عيب تلقي شود، موجب اَرش است.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ماده 701 تا 710


ماده ۷۰۱ ـ جنايتي كه موجب عيبي در صوت مانند كاهش طنين صدا، گرفتگي آن و يا صحبت‌كردن از طريق بيني شود، اَرش دارد.

ماده ۷۰۲ ـ از بين رفتن صوت بعضي از حروف، موجب اَرش است.

ماده ۷۰۳ ـ درصورتي‌كه جنايت، علاوه‌‌بر زوال صوت، موجب زوال نطق نيز گردد، دو ديه ثابت مي‌شود.

مبحث هفتم ـ ديه ساير منافع

ماده ۷۰۴ ـ جنايتي كه به‌طور دائم موجب سلس و ريزش ادرار گردد، ديه كامل دارد و جنايتي كه موجب ريزش غيردائمي ادرار گردد، موجب اَرش است.

ماده ۷۰۵ ـ جنايتي كه موجب عدم ضبط دائم مدفوع يا ادرار شود، ديه كامل دارد.

ماده ۷۰۶ ـ از بين بردن قدرت انزال يا توليد مثل مرد يا بارداري زن و يا از بين بردن لذت مقاربت زن يا مرد موجب اَرش است.

ماده ۷۰۷ ـ از بين بردن كامل قدرت مقاربت، موجب ديه كامل است.

ماده ۷۰۸ ـ از بين بردن يا نقص دائم يا موقت حواس يا منافع ديگر مانند لامسه، خواب و عادت ماهانه و نيز به‌وجود آوردن امراضي مانند لرزش، تشنگي، گرسنگي، ترس و غش، موجب اَرش است.

فصل ششم ـ ديه جراحات

ماده ۷۰۹ ـ جراحات سر و صورت و ديه آن‌ها به‌ترتيب ذيل است:
الف ـ حارصه: خراش پوست بدون آن‌كه خون جاري شود، يك‌صدم ديه كامل
ب ـ داميه: جراحتي كه اندكي وارد گوشت شود و همراه با جريان كم يا زياد خون باشد، دو‌صدم ديه كامل
پ ـ متلاحمه: جراحتي كه موجب بريدگي عميق گوشت شود لكن به پوست نازك روي استخوان نرسد، سه‌صدم ديه كامل ت ـ سمحاق: جراحتي كه به پوست نازك روي استخوان برسد، چهار‌صدم ديه كامل
ث ـ موضحه: جراحتي كه پوست نازك روي استخوان را كنار بزند و استخوان را آشكار كند، پنج‌صدم ديه كامل
ج ـ‌ هاشمه: جنايتي كه موجب شكستگي استخوان شود گرچه جراحتي را توليد نكند، ده‌صدم ديه كامل
چ ـ منقّله: جنايتي كه درمان آن جز با جابه‌جا كردن استخوان ميسر نباشد، پانزده‌صدم ديه كامل
ح ـ مأمومه: جراحتي كه به كيسه مغز برسد، يك‌سوم ديه كامل
خ ـ دامغه: صدمه يا جراحتي كه كيسه مغز را پاره كند، كه علاوه‌بر ديه مأمومه، موجب اَرش پاره شدن كيسه مغز نيز مي‌باشد.

تبصره ۱ ـ جراحات گوش، بيني، لب، زبان و داخل دهان، در غير مواردي كه براي آن ديه معين شده است، در حكم جراحات سر و صورت است.
تبصره ۲ ـ ملاك ديه در جراحت‌هاي مذكور، مقدار نفوذ جراحت بوده و طول و عرض آن تأثيري در ميزان ديه ندارد.
تبصره ۳ ـ جنايت بر گونه درصورتي‌كه داخل دهان را نمايان نسازد، موجب يك‌بيستم ديه كامل و اگر به نحوي باشد كه داخل دهان را نمايان سازد، موجب يك‌پنجم ديه كامل است. در اين مورد چنانچه پس از بهبودي جراحت، اثر و عيب فاحشي، در صورت باقي بماند، علاوه‌بر آن، يك‌بيستم ديه ديگر نيز بايد پرداخت شود.
تبصره ۴ ـ هرگاه جنايت موضحه صورت بعد از التيام، اثري از خود بر جاي بگذارد، علاوه‌بر ديه موضحه، يك‌هشتادم ديه كامل نيز ثابت است و هرگاه جنايت در حد موضحه نبوده و بعد از التيام اثري از آن باقي بماند، علاوه‌بر ديه جنايت، يك‌صدم ديه كامل نيز ثابت است و چنانچه جنايت، شكافي در صورت ايجاد كند ديه آن هشت‌صدم ديه كامل است.

ماده ۷۱۰ ـ هرگاه يكي از جراحت‌هاي مذكور در بندهاي (الف) تا (ث) ماده (۷۰۹) اين قانون در غير سر و صورت واقع شود، درصورتي‌كه آن عضو داراي ديه معين باشد، ديه به حساب نسبت‌هاي فوق از ديه آن عضو تعيين مي‌شود و اگر آن عضو داراي ديه معين نباشد، اَرش ثابت است.

تبصره ۱ ـ جراحات وارده به گردن، در حكم جراحات بدن است.
تبصره ۲ ـ هرگاه هر يك از جراحت‌هاي مذكور در ماده (۷۰۹) اين قانون با يك ضربه به‌وجود آمده باشد كه از حيث عمق متعدّد باشد يك جراحت محسوب مي‌شود و ديه جراحت بيشتر را دارد لكن اگر با چند ضربه ايجاد شود مانند اين‌كه با يك ضربه حارصه ايجاد شود و با ضربه ديگر آن جراحت به موضحه مبدل شود براي هر جراحت، ديه مستقل ثابت است، خواه مرتكب هر دو جنايت يك نفر خواه دو نفر باشد.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 711 تا 720


ماده ۷۱۱ ـ جائفه جراحتي است كه با وارد كردن هر نوع وسيله و از هر جهت به درون بدن انسان اعم از شكم، سينه، پشت و پهلو ايجاد مي‌شود و موجب يك‌سوم ديه كامل است. درصورتي‌كه وسيله مزبور از يك‌ طرف وارد و از طرف ديگر خارج گردد، دو جراحت جائفه محسوب مي‌شود.
تبصره ـ هرگاه در جائفه به اعضاء دروني بدن آسيب برسد و يا از بين برود، علاوه‌‌بر ديه جائفه، ديه يا اَرش آن نيز محاسبه مي‌شود.

ماده ۷۱۲ ـ هرگاه نيزه يا گلوله و مانند آن علاوه‌‌بر ايجاد جراحت موضحه يا‌‌ هاشمه و يا منقّله به داخل بدن مانند حلق و گلو يا سينه فرو رود، دو جراحت محسوب و علاوه‌‌بر ديه موضحه يا هاشمه و منقّله، ديه جراحت جائفه نيز ثابت مي‌شود.

ماده ۷۱۳ ـ نافذه جراحتي است كه با فرو رفتن وسيله‌اي مانند نيزه يا گلوله در دست يا پا ايجاد مي‌شود ديه آن در مرد يك‌دهم ديه كامل است و در زن اَرش ثابت مي‌شود.

تبصره ۱ ـ حكم مذكور در اين ماده نسبت به اعضايي است كه ديه آن عضو بيشتر از يك‌دهم ديه كامل باشد، در عضوي كه ديه آن مساوي يا كمتر از يك‌دهم ديه كامل باشد، اَرش ثابت است مانند اين‌كه گلوله در بند انگشت فرو رود.
تبصره ۲ ـ هرگاه شيئي كه جراحت نافذه را به‌وجود آورده است از طرف ديگر خارج گردد، دو جراحت نافذه محسوب مي‌شود.

ماده ۷۱۴ ـ ديه صدماتي كه موجب تغيير رنگ پوست مي‌شود، به شرح ذيل است:

الف ـ سياه شدن پوست صورت، شش‌هزارم، كبود شدن آن، سه‌هزارم و سرخ شدن آن، يك‌ونيم هزارم ديه‌كامل
ب ـ تغيير رنگ پوست ساير اعضاء، حسب مورد نصف مقادير مذكور در بند (الف)

تبصره ۱ ـ در حكم مذكور فرقي بين اين‌كه عضو داراي ديه مقدّر باشد يا نباشد، نيست. همچنين فرقي بين تغيير رنگ تمام يا قسمتي از عضو و نيز بقاء يا زوال اثر آن نمي‌باشد.
تبصره ۲ ـ در تغيير رنگ پوست سر، اَرش ثابت است.

ماده ۷۱۵ ـ صدمه‌اي كه موجب تورم بدن، سر يا صورت گردد، اَرش دارد و چنانچه علاوه‌‌بر تورم موجب تغيير رنگ پوست نيز گردد، حسب مورد ديه و اَرش تغيير رنگ به آن افزوده مي‌شود.

فصل هفتم ـ ديه جنين

ماده ۷۱۶ ـ ديه سقط جنين به ترتيب ذيل است:

الف ـ نطفه‌اي كه در رحم مستقر شده است، دو‌صدم ديه كامل
ب ـ علقه كه در آن جنين به‌صورت خون بسته در مي‌آيد، چهار‌صدم ديه كامل
پ ـ مضغه كه در آن جنين به‌ صورت توده گوشتي درمي‌آيد، شش‌صدم ديه كامل
ت ـ عظام كه در آن جنين به‌ صورت استخوان درآمده لكن هنوز گوشت روييده نشده است، هشت‌صدم ديه كامل
ث ـ جنيني كه گوشت و استخوان‌بندي آن تمام شده ولي روح در آن دميده نشده است يك‌دهم ديه كامل
ج ـ ديه جنيني كه روح در آن دميده شده است اگر پسر باشد، ديه كامل و اگر دختر باشد نصف آن و اگر مشتبه باشد، سه‌چهارم ديه كامل

ماده ۷۱۷ ـ هرگاه در اثر جنايت وارد بر مادر، جنين از بين برود، علاوه‌‌بر ديه يا اَرش جنايت بر مادر، ديه جنين نيز در هر مرحله‌اي از رشد كه باشد پرداخت مي‌شود.

ماده ۷۱۸ ـ هرگاه زني جنين خود را، در هر مرحله‌اي كه باشد، به عمد، شبه‌عمد يا خطاء از بين ببرد، ديه جنين، حسب مورد توسط مرتكب يا عاقله او پرداخت مي‌شود. تبصره ـ هرگاه جنيني كه بقاي آن براي مادر خطر جاني دارد به منظور حفظ نفس مادر سقط شود، ديه ثابت نمي‌شود.

ماده ۷۱۹ ـ هرگاه چند جنين در يك رحم باشند سقط هر يك از آن‌ها، ديه جداگانه دارد.

ماده ۷۲۰ ـ ديه اعضاء و ديگر صدمات وارد بر جنين در مرحله‌اي كه استخوان‌بندي آن كامل شده ولي روح در آن دميده نشده است به نسبت ديه جنين در اين مرحله محاسبه مي‌گردد و بعد از دميده شدن روح، حسب جنسيت جنين، ديه محاسبه مي‌شود و چنانچه بر اثر همان جنايت جنين از بين برود، فقط ديه جنين پرداخت مي‌شود.
 

Nima

Guest
قانون مجازات اسلامی ، ماده 721 تا 728



ماده ۷۲۱ ـ هرگاه در اثر جنايت و يا صدمه، چيزي از زن سقط شود كه به تشخيص كارشناس مورد وثوق، منشأ انسان بودن آن ثابت نگردد، ديه و اَرش ندارد لكن اگر در اثر آن، صدمه‌اي بر مادر وارد گردد، حسب مورد ديه يا اَرش تعيين مي‌شود.

فصل هشتم ـ ‌ديه جنايت بر ميّت

ماده ۷۲۲ ـ ديه جنايت بر ميّت، يك‌دهم ديه كامل انسان زنده است مانند جداكردن سر از بدن ميّت كه يك‌دهم ديه و جدا كردن يك دست، يك‌بيستم ديه و هر دو دست، يك‌دهم ديه و يك انگشت، يك‌صدم ديه كامل دارد. ديه جراحات وارده به سر و صورت و ساير اعضاء و جوارح ميّت به همين نسبت محاسبه مي‌شود.
تبصره ـ ديه جنايت بر ميّت به ارث نمي‌رسد بلكه متعلق به خود ميّت است كه در‌صورت مديون بودن وي و عدم كفايت تركه، صرف پرداخت بدهي او مي‌گردد و در غير اين‌صورت براي او در امور خير صرف مي‌شود.

ماده ۷۲۳ ـ هرگاه آسيب وارده بر ميّت، ديه مقدّر نداشته باشد، يك‌دهم اَرش چنين جنايتي نسبت به انسان زنده محاسبه و پرداخت مي‌گردد.

ماده ۷۲۴ ـ قطع اعضاء ميّت براي پيوند به ديگري در صورتي‌كه با وصيّت او باشد، ديه ندارد.

ماده ۷۲۵ ـ ديه جنايت بر ميّت حالّ است مگر اين‌كه مرتكب نتواند فوراً آن را پرداخت كند كه در ‌اين‌ صورت به او مهلت مناسب داده مي‌شود.

ماده ۷۲۶ ـ ديه جنايت بر ميّت خواه عمدي باشد يا خطايي توسط خود مرتكب پرداخت مي‌شود.

ماده ۷۲۷ ـ هرگاه شخصي به‌طور عمدي، جنايتي بر ميّت وارد سازد يا وي را هتك نمايد، علاوه‌‌بر پرداخت ديه يا اَرش جنايت، به سي ‌و يك تا هفتاد و چهار ضربه شلاق تعزيري درجه‌شش محكوم مي‌شود.

ماده ۷۲۸ ـ كليه قوانين و مقرّرات مغاير با اين قانون از جمله قانون مجازات اسلامي مصوب ۸/۵/۱۳۷۰، ‌مواد (۶۲۵) تا (۶۲۹) و مواد (۷۲۶) تا (۷۲۸) كتاب پنجم قانون مجازات اسلامي «تعزيرات و مجازات‌هاي بازدارنده» مصوب ۲/۳/۱۳۷۵، قانون اقدامات تأميني مصوب ۱۲/۲/۱۳۳۹ و قانون تعريف محكوميت‌هاي مؤثر در قوانين جزايي مصوب ۲۶/۷/۱۳۶۶ و اصلاحات و الحاقات بعدي آن‌‌ها نسخ مي‌گردد. قانون فوق مشتمل‌بر هفتصد و بيست و هشت ماده در جلسه مورخ اوّل ارديبهشت‌ ماه يك‌هزار و سيصد و ‌نود و دو كميسيون قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي طبق اصل هشتاد و پنجم (۸۵) قانون اساسي تصويب گرديد و پس از موافقت مجلس با اجراي آزمايشي‌ آن به مدت پنج سال، در تاريخ ۱۱/۲/۱۳۹۲ به تأييد شوراي نگهبان رسيد.




((( پایان )))
 
آخرین ویرایش:

خرگوش آبی?

Guest
سلام روزتون بخیر..
ببخشید یکی از اقوام خانومشون فوت کرده، و اینکه پدر خانومشون قبل خانومشون فوت کرده بوده ولی خب دیگه اقدامی برای ارثیه نکردن، ایشون ی بچه 5 ساله هم دارن
الان اگه برای ارثیه خانومشون اقدام کنم، فقط به بچشون ارث میرسه؟! یا به خودشون هم میرسه
 

Nima

Guest
سلام روزتون بخیر..
ببخشید یکی از اقوام خانومشون فوت کرده، و اینکه پدر خانومشون قبل خانومشون فوت کرده بوده ولی خب دیگه اقدامی برای ارثیه نکردن، ایشون ی بچه 5 ساله هم دارن
الان اگه برای ارثیه خانومشون اقدام کنم، فقط به بچشون ارث میرسه؟! یا به خودشون هم میرسه
سلام
در صورتی که شامل قانون محرومیت از ارث نباشد ارث تعلق میگیرد اما با توجه به اینکه در زمان حیات پدر بزرگ ارث مشخص نشده و در صورتی که در زمان حیات مادر این فرد حصر وراثت تعین نشود احتمال دریافت ارث و نیز تعلق گرفتن بسیار کم خواهد بود مگر با رضایت بقیه کسانی که در دریافت ارث دخیل هستند
 

خرگوش آبی?

Guest
سلام
در صورتی که شامل قانون محرومیت از ارث نباشد ارث تعلق میگیرد اما با توجه به اینکه در زمان حیات پدر بزرگ ارث مشخص نشده و در صورتی که در زمان حیات مادر این فرد حصر وراثت تعین نشود احتمال دریافت ارث و نیز تعلق گرفتن بسیار کم خواهد بود مگر با رضایت بقیه کسانی که در دریافت ارث دخیل هستند
سلام
در صورتی که شامل قانون محرومیت از ارث نباشد ارث تعلق میگیرد اما با توجه به اینکه در زمان حیات پدر بزرگ ارث مشخص نشده و در صورتی که در زمان حیات مادر این فرد حصر وراثت تعین نشود احتمال دریافت ارث و نیز تعلق گرفتن بسیار کم خواهد بود مگر با رضایت بقیه کسانی که در دریافت ارث دخیل هستند
یعنی به پسرشون هم نمیرسه؟
 

Nima

Guest
یعنی به پسرشون هم نمیرسه؟
سوالتون مبهم هست


در رابطه با ارث فرزند فوت شده ، براساس قوانین وراثتی فرزندی که قبل از پدر فوت کرده است ، از پدر ارث نمی برد و فرزندان وی نیز ارثی نخواهند برد ، بلکه بر عکس پدر از اموال فرزند خود که فوت شده ارث خواهد بردو طبق قانون میزان ارث پدر مشخص شده است.
فرزندان فرزندی که فوت شده یعنی نوه در صورتی از پدر بزرگ خود ارث می برند که هیچ خویشاوند نسبی از هیچ کدام از
طبقات نسبی پدربزرگ خود وجود نداشته باشد اما اگر کسی وجود داشته باشد هیچ ارثی به آنها نخواهد رسید .
بر طبق قانون فرزندان کسی که فوت شده هیچ حقی از اموال پدربزرگ خود ندارند مگر آنکه پدربزرگ آنها بر طبق علاقه و عاطفه ای که بین آنها وجود دارد ، سهمی از میراث خود را به آنها واگذار کند و از نظر اخلاقی بخواهد از نوه های خود حمایت کند.



چنانچه شامل این قانون نباشد میتواند ارث ببرد
 

nafasss25

Guest
سلام آقای وکیل میخواستم درمورد حق طلاق زن ازتون بپرسم ؟درچه صورتی حق طلاق با زن باشه؟ اگه شوهر دست بزن داشته باشه واهل خشونت باشه واهل خیانت باشه ؟دادگاه میتونه راحت طلاق زن رو از این آقا بگیره ؟
 

Nima

Guest
سلام آقای وکیل میخواستم درمورد حق طلاق زن ازتون بپرسم ؟درچه صورتی حق طلاق با زن باشه؟ اگه شوهر دست بزن داشته باشه واهل خشونت باشه واهل خیانت باشه ؟دادگاه میتونه راحت طلاق زن رو از این آقا بگیره ؟
سلام
در حالت عادی حق طلاق دست مرد هست مگر اینکه این حق توسط زوج به زوجه داده شود
اگر همسر شما حق طلاق رو به شما داده ، دیگه ارتباطی به مواردی که گفتین نداره ، چه اهل خیانت باشه یا نه
یا هر مورد دیگری
حق طلاق با شما باشه هر زمان میتوانید طلاق بگیرید
در عین حال از حقوق خودتون ، مثل نفقه ، مهریه و ... هم کامل برخوردار خواهید بود مگر اینکه شما هم این حقوق را هبه کرده باشید یا به اصطلاح بخشیده باشید
اما اگر حق طلاق به شما از طرف شوهرتون داده نشده ، متاسفانه دادگاه مواردی رو که فرمودین به عنوان دلایل طلاق قبول نمیکنه مگر مواردی و در شرایط خاص و امکان اثبات
مواردی هم هست که زوجه میتواند با استناد به اون تقاضای طلاق کند که در سند ازدواج هم قید شده
یا موارد زیر که عرض میکنم

طبق ماده 1129 قانون مدنی ، در صورتی که زن بتواند امتناع شوهر از پرداخت نفقه و یا عجز او را از پرداخت در دادگاه ثابت نماید. دادگاه شوهر را مجبور به طلاق زن می کند و چنانچه شوهر حکم را اجرا نکند خود دادگاه یا نماینده او اقدام به اجرای صیغه طلاق و امضای سند طلاق خواهد کرد.

طبق ماده 1130 قانون مدنی، زن این حق را دارد که در صورتی که ادامه زندگی مشترک برای او با مشقت همراه باشد ازدادگاه خانواده تقاضای طلاق کند که این مورد هم در زیر مجموعه عسر و حرج قرار میگیرد

طبق ماده 1029 قانون مدنی به مدت بیش از چهار سال از مواردی است که زن بر اساس آن می تواند درخواست طلاق کند.

و نیز شروط 12 گانه مندرج در عقد نامه
1. خودداری شوهر از پرداخت نفقه زن.
2. سوء رفتار شوهر در حدی که غیرقابل تحمل باشد.
3. بیماری صعب العلاج شوهر که غیرقابل درمان باشد و ادامه زندگی مشترک را با مشکل مواجع کند.
4. در صورتی که شوهر دیوانه باشد یا در طول زندگی مشترک دیوانه شود.
5. اشتغال شوهر به شغلی که به حیثیت و آبروی خانوادگی زن لطمه بزند.
6. محکومیت شوهر به 5 سال حبس یا بیشتر.
7. اعتیاد شوهر به مواد مخدر به شکلی که زندگی مشترک را مختل کند.
8. چنانچه زوج شش ماه متوالی یا نه ماه متناوب زندگی مشترک را بدون عذر موجه ترک کند.
9. محکومیت قطعی شوهر به ارتکاب جرم خلاف شئونات خانوادگی زن.
10. ناباروری مرد پس از گذشت 5 سال از زندگی مشترک.
11. در صورتی که شوهر مفقودالاثر شود و شش ماه پس از مراجعه زن به دادگاه خبری از او نباشد و پیدا نشود.
12. ازدواج مجدد مرد بدون اجازه زن.
 

وضعیت
این موضوع قفل شده است
بالا