الان که از خواب بیدار شدم
دیشبو که یادم میاد میگم چه غلطی کردم!
اخه میدونی
فقط این نبود
دوستم هم عین منه
با ی پسری دوست عادیه دو سه روزه
دیشب بیرون بودیم بهم گفت
پسره تهرانیه و کلا عقایدش فرق داره
دوست من نمیگقت چیزی
ولی میخواست کات کنه بره اونم میترسید آبروی پدرش بره چونکه عکس فرستاده بود میگه نمیدونم چرا فرستادم
پسره سیو کرده کلیپ ساخته و ...
حالا من بهش گفتم زنگ بزن باهاش حرف بزنم
زنگ زد
منم بهش گفتم
ما عقاید و زندگیمون با شماها فرق داره شما ازادین تو تهران که راه برین همه پسر دخترا باهمن کسی کاریشونم نداره
ولی ما تو شهر نسبتا کوچیکی زندگی میکنیم و خانواده هامون راضی به اینکارا نیستن
ما اینجوری بزرگ شدیم که ارتباط با پسر نامحرم فلان ممنوعه و بد
هی میگفت درست درسته
گفتم خود شما الان خواهر دارین گفت اره
گفتم که خب خواهرتون پا پسری ارتباط بگیره مشکلی نیست؟
گفت نه ببینیم خوبه و اینا در حد آشنایی و فللن اوکی ایم
گفتم خب دیگه میبینی سطح فرقو؟
بعد خندید یکم حس کردم مسخره میکنه
منم گفتم میخندین الان؟
گفت اره میخوای گریه کنم
گفتم گریه کن خدافظ
ببین همین حرف زدن عادیم با این که ربطی به من نداره بهم حس بد داد حس میکنم ی کار بدی کردم و اشتباهه
ولی خب چیز خاصی نیست نه؟