صاحب خونه گفت:
میدونید من تنها شما میتونید اینجا بمونید
ایرج و همسرش خوشحال شدن
و به همدیگه نگاه کردن
بالاخره شب جمعه رسید و ایرج مثل همیشه زود از سرکار برگشت
و صدای در اومد
ایرج درو باز کرد
صاحب خونه بود اومد داخل
و رفت تو اتاق
و گفت من بهتون گفتم که تنها
بعد ایرجو صدا زد و گفت
دوتاییتون بیاید تو اتاق
صاحب خونه گفت:
میدونید من تنها شما میتونید اینجا بمونید
ایرج و همسرش خوشحال شدن
و به همدیگه نگاه کردن
بالاخره شب جمعه رسید و ایرج مثل همیشه زود از سرکار برگشت
و صدای در اومد
ایرج درو باز کرد
صاحب خونه بود اومد داخل
و رفت تو اتاق
و گفت من بهتون گفتم که تنها
بعد ایرجو صدا زد و گفت
دوتاییتون بیاید تو اتاق