نوشته بود وقتی شاگرد تازهای وارد قنادیها میشده بهش یک لیوان شربت شهدآلود میدادن بخوره که زده بشه از شیرینی ها و ناخنک نزنه، یعنی به حالتی میرسیده که دیگه خودش شیرینی رو دوست نداشته! و ای کاش خیلی از جاها، همین شکلی، آدما چشم و دلشون سیر میشد.