زینب یه شب بهارماه رمضان هم بود شبش هم خیلی باد می وزید همسایمون خونه می ساخت آپارتمانش نیمه کار بود شوهرم یه ربع به یک می اومد صدای باد هم لای ساختمان نیمه کاره می پیچید یه صدا مابین زوزه گرگ و صدای جیغ زن میداد شوهرم خسته میاد می بینه اب قطع هست یادش میره شیر اب رو ببنده همینطور باز میزاره میاد می خوابه نصف شب با صدای آب بلند میشم میبینم همه جا تاریکه با ترس بلند میشم برم ببینم صدا از کجا میاد یه پادری مادرم بافته بود تازه اورده بودم انداخته بودم جلو در ورودی از اون یوموش ها بود اونم توی خواب بیداری فراموش کرده بودم پام رفت روش فکر کردم گربه هست دست بردم روی پریز چراغ رو روشن کنم نشد حالا جیغ میزنم شوهرم رو صدا می کنم پاشو در باز گذاشتی گربه اومده خونه شیر اب رو باز کرده اگه ماهی هام رو بخوره چی پاشو گربه رو بنداز بیرون
اون موقع فیوزمون مشکل داشت زود زود می پرید شوهرم رفت فیوز زد اومد دید پادری در ورودی هم قفله
یکی به من نبود بگه گربه پخش زمین میشه من با پام لهش کنم اصلا پشم گربه مگه با کاموا یکیه
زینب یه شب بهارماه رمضان هم بود شبش هم خیلی باد می وزید همسایمون خونه می ساخت آپارتمانش نیمه کار بود شوهرم یه ربع به یک می اومد صدای باد هم لای ساختمان نیمه کاره می پیچید یه صدا مابین زوزه گرگ و صدای جیغ زن میداد شوهرم خسته میاد می بینه اب قطع هست یادش میره شیر اب رو ببنده همینطور باز میزاره میاد می خوابه نصف شب با صدای آب بلند میشم میبینم همه جا تاریکه با ترس بلند میشم برم ببینم صدا از کجا میاد یه پادری مادرم بافته بود تازه اورده بودم انداخته بودم جلو در ورودی از اون یوموش ها بود اونم توی خواب بیداری فراموش کرده بودم پام رفت روش فکر کردم گربه هست دست بردم روی پریز چراغ رو روشن کنم نشد حالا جیغ میزنم شوهرم رو صدا می کنم پاشو در باز گذاشتی گربه اومده خونه شیر اب رو باز کرده اگه ماهی هام رو بخوره چی پاشو گربه رو بنداز بیرون
اون موقع فیوزمون مشکل داشت زود زود می پرید شوهرم رفت فیوز زد اومد دید پادری در ورودی هم قفله
یکی به من نبود بگه گربه پخش زمین میشه من با پام لهش کنم اصلا پشم گربه مگه با کاموا یکیه