دق کردم بخاطرشخوبه آدم یکیو داشته باشه نگرانش باشه من که همینم ندارم
نگران نباش انقدردق کردم بخاطرش
یعنی انقدررر زار زدمااا دوستم شاهده
چرا؟؟
نمیتونم اصلا
نمیتونم اصلا
کسی که دوستش دارم باید بیست چهاری بغلم باشه تا استرسشو نداشته باشم
میگم چرا تنهایی..
خب بنظرم باید اول تو رابطه بری بعدش اگه مناسب بودید جدی کنید
تنهای تنها نیستم خانواده هستن ولی شخصی که عاشقش باشم و نگرانش نه
تاحالا پیش نیومده واسم البته پیش که اومده ولی خودم نخواستم من از دوستی ای که همینجوری بی جهت باشه و اینجور چیزا خوشم نمیاد.فقط آشنایی زیر نظر خانواده ها که تهشم ازدواج باشه
شاید چند بار رفتم و مناسب نبود نمیشه که .چون احساس هم درگیر میشه دلم نمیخواد احساسی تصمیم بگیرم .کاملا سنتی نیست بالاخره مدت زمانی برای آشنایی میزارید
اره خب ولی بازم انقدر سخت نگیر بنظرم
دست خودم نیست واقعا این باور رو از اول داشتم
هوففف
خوبه
من مامان بابام دهه پنجاهی ان دیر ازدواج کردن
من کلا بدم میاد به خاطر یک سری مواردی که پیش اومده اینجا نمیتونم بگم شاید آشنا باشه .شاید بعدا نظرم عوض بشه فعلا نظرم همینه
امیدوارم درست بشهمن کلا بدم میاد به خاطر یک سری مواردی که پیش اومده اینجا نمیتونم بگم شاید آشنا باشه .شاید بعدا نظرم عوض بشه فعلا نظرم همینه
