پول تو جیبی دادن مرد به همسرش

[سرنوشت]

اوایل پول میداد ولی گاهی ،کارتشم گاهی میداد و کمتر ، مدیریت شده بود


منم گفتم دوست دارم کارت دستم باشه یه مقدار هرماه پس اندازکنم و یه مقدارم باشه یه وقت چیزی لازم شد بخرم یه مقدارم پول دست تو باشه برای خرج خونه و پس اندازت


اگه نداد اعتراض کردم لازم بود دعوا کردم گفتم در توانت بده


یه بار گفتم پس بذار برم سرکار که موافق نبود گفت مادرت اینا میگن در توانش نیس خانومشو فرستاده سرکار خودم بهت پول میدم


حالا تغییرشغل میخواد بده گفتم حقوقت بیشتر بشه اونوقت پس انداز می کنم گفت حقوقم زیاد باشه هر چقدر خواستی خرج کن چطور تو به فکر منی



بعدا بیشتر پول داد و همیشگی بهترشد دیگه جدیدا کارتشو داده که چیزی خواستم بخرم و خواستم پس اندازم کنم دیگه خودش میگه شاید چیزی لازمت شد خواستی بخری خواستی جمع هم کن البته خب میگه قناعت کن به خاطر شرایط و میدونه من اینطورم

خودشم یه وقتایی لازم داره کارت به کارت می کنه یا میگه کارتو بیار میده بهم کم بشه هم بهم خبرمیده که فعلا کم هست بدون نری مغازه ندونی بدبشه فلان زمان کارت پول میزنم و میزنه

پول نقدم داشته باشه گاهی ، کشو میذاره یه مقدارم خودش برمیداره لازمش میشه

یه وقتایی با هم می ریم خرید یه وقتایی تنها میره یه وقتایی هم من تنها میرم