مکالمه من با دوستم امروز ...

[هدی]

واه شماکه حرف بدی نزدی چه الکی شلوغش کرد

منم می گم
با خودم ولی جرات تماس باهاش ندارم

 

[Mozhgan]

بله بله درست می فرمایید
ولی اینبار زود نابودم کرد که کار به اونجا ها نرسه

منم زیاد حوصله دوست ندارم دروغ چرا

 

[هدی]

منم زیاد حوصله دوست ندارم دروغ چرا

می دونی مژگان جان دوسشون دارم و تمام دوستان من اعضای فامیل از دختر خاله و دختر عمو و عمه و....همسن سال های قدیم و هم بازی هام هستند
که باهم بزرگ شدیم ولی خوب همان حرف شما حوصله ندارم متاسفانه

 

[Mozhgan]

می دونی مژگان جان دوسشون دارم و تمام دوستان من اعضای فامیل از دختر خاله و دختر عمو و عمه و....همسن سال های قدیم و هم بازی هام هستند
که باهم بزرگ شدیم ولی خوب همان حرف شما حوصله ندارم متاسفانه

چیشد که حوصله ها رفت از ما ..

 

[هدی]

چیشد که حوصله ها رفت از ما ..

وقتی تنهایی شد بهتر همنشین ما
حوصله هم رفت از پیش ما

 

[بارونِ بهاری؛]

هدی شما با من نسبتی داره
یا هدی مجزا هست

هدی ما خود شماست

 

[هدی]

هدی ما خود شماست

قلبم رنگی شد