موجودات عجیب...😐🤣

[بهار طلوع🌼]

امروز خالمو دختر خالم اومدن خونمون...
منو خالم داشتیم با بچه بازی می کردیم
یه دفه دیدم یه پسر قد بلند اومد گفت سلاممم
برگام ریخت
برگشتم دیدم به خالم گفتم یا خدا من شال ندارم
(خیلی به حجاب معتقد نیستم اما خب دوست دارم سرم کنم)
یه پسری که ریش داشت قد بلند
یه کم دیگه نگاش کردم دیدم عههه این پسر خالمه
همشون می خندیدن
عین اسکولا می گفتم این کیه چرا درو باز کردین من روسری ندارم
چقد این پسرا زود بزرگ میشنااااا...
یعنی یه ریش انقد بزرگ نشون می ده؟
یه ماه ندیده بودمش ریش گذاشته بود
ولی عقل قد نخود
به داداشم می گفت با قاتلو مقتول بهت خوش بگذره
منظورش منو مامانم بودیم

 

[Aynaz _]

امروز خالمو دختر خالم اومدن خونمون...
منو خالم داشتیم با بچه بازی می کردیم
یه دفه دیدم یه پسر قد بلند اومد گفت سلاممم
برگام ریخت
برگشتم دیدم به خالم گفتم یا خدا من شال ندارم
(خیلی به حجاب معتقد نیستم اما خب دوست دارم سرم کنم)
یه پسری که ریش داشت قد بلند
یه کم دیگه نگاش کردم دیدم عههه این پسر خاله
همشون می خندیدن
عین اسکولا می گفتم این کیه چرا درو باز کردین من روسری ندارم
چقد این پسرا زود بزرگ میشنااااا...
یعنی یه ریش انقد بزرگ نشون می ده؟
یه ماه ندیده بودمش ریش گذاشته بود
ولی عقل قد نخود
به داداشم می گفت با قاتلو مقتول بهت خوش بگذره
منظورش منو مامانم بودیم

چند وقت بود ندیده بودیش

 

[بهار طلوع🌼]

چند وقت بود ندیده بودیش

۱ ماه
۱۶ سالشه

 

[ຖ໐๖໐໓ฯ]

فهمیدم فقط خاصیت پسرای فامیل ما نیست که دختر میبینن ** *** میشن

 

[بهار طلوع🌼]

فهمیدم فقط خاصیت پسرای فامیل ما نیست که دختر میبینن ** *** میشن

چی میشن؟
نه بابا این مشنگه با هم بزرگ شدیم مثل داداشه

 

[ຖ໐๖໐໓ฯ]

چی میشن؟
نه بابا این مشنگه با هم بزرگ شدیم مثل داداشه

یه حرف زشته بیخیال

 

[بهار طلوع🌼]

یه حرف زشته بیخیال

بگو اشکال ندارع می خوام بدونم چیع

 

[Aynaz _]

۱ ماه
۱۶ سالشه

عزیزم چشم هاتو بشور تو یه ماه تغییر چندانی نمیکنن منیکه پسر عموهامو سال به سال میبینم چی

 

[بهار طلوع🌼]

عزیزم چشم هاتو بشور تو یه ماه تغییر چندانی نمیکنن منیکه پسر عموهامو سال به سال میبینم چی

خب آخه اون موقع میزد ریششو
الان دیگه نزد
والا به خدا شوخی نمی کنم خیلی عجیب شده بود

 

[Aynaz _]

خب آخه اون موقع میزد ریششو
الان دیگه نزد
والا به خدا شوخی نمی کنم خیلی عجیب شده بود

منم چند بار حواسم نبود جای داییم با پسر دایی هام دست هام دادم

 

[بهار طلوع🌼]

منم چند بار حواسم نبود جای داییم با پسر دایی هام دست هام دادم

خب اونا باز بزرگن
این کوچیکه
برا من همون بچه شیطونیه که دهن ما رو صاف می کرد و می کنه
من روز عقد داییم اونو با داییم از پشت اشتباه گرفتم رفتم بغلش کنم
اگه بابام می دید...
از پسر خالم بدش میاد میگه مثل باباش آشغال و هوله و البته هست اما نه نسبت به من
اونم تازه به خاطر بچگیش رلو این مسخره بازیا
وگرنه به هیچ کس چشم بد ندارع