من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم

  • شروع کننده موضوع مجله خبری
  • تاریخ شروع
وضعیت
این موضوع قفل شده است

مجله خبری

Guest
متن کامل شعر زیبای من آن صبحم اثر هوشنگ ابتهاج معروف به ه.ا. سایه

من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم
بیا ای چشمِ روشن بین که خورشیدی عجب زادم

ز هر چاکِ گریبانم چراغی تازه می تابد
که در پیراهنِ خود آذرخش آسا درافتادم

چو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمد
چه باک از آتشِ دوران که خواهد داد بر بادم

تنم افتاده خونین زیرِ این آوارِ شب، اما
دری زین دخمه سوی خانه ی خورشید بگشادم

الا ای صبحِ آزادی به یاد آور در آن شادی
کزین شب های ناباور منت آواز می دادم

در آن دوری و بد حالی نبودم از رُخت خالی
به دل می دیدمت وز جان سلامت می فرستادم

سزد کز خونِ من نقشی بر آرد لعلِ پیروزت
که من بر دُرجِ دل مُهری به جز مِهرِ تو ننهادم

به جز دامِ سرِ زلفت که آرامِ دلِ سایه ست
به بندی تن نخواهد داد هرگز جانِ آزادم

1613177608740.jpeg
 

وضعیت
این موضوع قفل شده است
بالا