كيستی كه من اينگونه به اعتماد نام خود را با تو ميگويم
كليد خانه ام را
در دستت ميگذارم
نان شادی هايم را
با تو قسمت ميكنم
به كنارت مينشينم و
بر زانوی تو
اين چنين به خواب ميروم؟
من به اقرارهایم نگاه کردم سالِ بد رفت و من زنده شدم
تو لبخند زدی و من برخاستم.
دلم میخواهد خوب باشم
دلم میخواهد تو باشم
و برای همین راست میگویم
نگاه کن:
با من بمان!
#احمد_شاملو
هر لبخند تو ، هر بوسهی تو به من آن قدرت را عنایت میکند
که کوهی را بر سر کوهی بگذارم.
کافی است که زیر بازوی مرا بگیری و از من بخواهی.
به تو ثابت خواهم کرد که عشق، تواناترین خدایان است.
شور زندگی در من بیداد میکند.
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهام و نفسی که خون مرا تازه میکند تویی ... !