نرگس خانوم
کاربر جدید
- عضویت
- Dec 17, 2023
- جنسیت
- خانم
دیروز خونه مادرم بودیم، مامانم قیمه پخته بود.
تا رسیدیم نیم ساعت بعد پرسید شام چیه؟ رفت تو آشپزخونه در خورشت رو باز کرد گفت ربش کمه از یخچال رب برداشت ریخت توش، من آب شدم از خجالت جلو مامان بابام.
چند ساعت بعد بابام خواب بود، مادرمم تو حیاط با همسایه اش حرف میزد، دوباره شوهرم رفت سر گاز گفت گوشتش کمه سرخود از فریزر 2 تا بسته گوشت انداخت تو خورشت، من سریع رفتم گوشتا رو جدا کنم بریزم دور (چون خورشت تقریبا حاضر بود و اونا خام میموندن) که دیدم مادرم داره خداحافظی میکنه بیاد بالا، نتونستم کاری کنم.
موقع شام خوردن مامانم جا خورد وقتی دید خورشت چه قدر گوشت داره و بیشتر گوشتاش نیم پزن.
منم از خجالت مردم ولی خودش عین گاو خورد.
من با این مرد بیشعور چیکار کنم؟ شبشم دعوا کردیم، صبح بیدار شدم دیدم قیمه ای که از خونه مامانم آورده بود تا ببره امروز سرکار رو چپ کرده وسط آشپزخونه.
تا رسیدیم نیم ساعت بعد پرسید شام چیه؟ رفت تو آشپزخونه در خورشت رو باز کرد گفت ربش کمه از یخچال رب برداشت ریخت توش، من آب شدم از خجالت جلو مامان بابام.
چند ساعت بعد بابام خواب بود، مادرمم تو حیاط با همسایه اش حرف میزد، دوباره شوهرم رفت سر گاز گفت گوشتش کمه سرخود از فریزر 2 تا بسته گوشت انداخت تو خورشت، من سریع رفتم گوشتا رو جدا کنم بریزم دور (چون خورشت تقریبا حاضر بود و اونا خام میموندن) که دیدم مادرم داره خداحافظی میکنه بیاد بالا، نتونستم کاری کنم.
موقع شام خوردن مامانم جا خورد وقتی دید خورشت چه قدر گوشت داره و بیشتر گوشتاش نیم پزن.
منم از خجالت مردم ولی خودش عین گاو خورد.
من با این مرد بیشعور چیکار کنم؟ شبشم دعوا کردیم، صبح بیدار شدم دیدم قیمه ای که از خونه مامانم آورده بود تا ببره امروز سرکار رو چپ کرده وسط آشپزخونه.