رفتیم خونه ی مادربزرگ شوهرمو تمیز کردیم....

[آیسا]

بیمارستانه حالش اصلآ خوب نیست ،۵نفربودیم ،بعدازظهرم دوباره میریم ،خونه روبرامجلس ختم باید آماده کنیم ،دلم سوخت ،تمام لباساشو جمع کردم گذاشتم انبار ،واقعآ دنیا خیلی بی ارزشه

 

[مدیسا]

شما دیگه چقدر عجیبید
عجله دارید بفرستینش اون دنیا

 

[hendoone]

 

[آیسا]

شما دیگه چقدر عجیبید
عجله دارید بفرستینش اون دنیا

وقتی بردنش بیمارستان گفتن علایم حیاتی نداره ،کلیه هاش ازکارافتاده عفونت وارد خونش شده دکترا جوابش کردن امروزفردا میمیره بنده خدا

 

[آیسا]

چی شده ؟؟

 

[آیسا]

شما دیگه چقدر عجیبید
عجله دارید بفرستینش اون دنیا

امروز کلی آدم میان خونه ش درهرحال ببینن خونه تمیزو مرتبه خوبه یا اینکه بهم ریخته باشه ؟؟بنده خدا خیلی وقته زمین گیره

 

[آیسا]

شما دیگه چقدر عجیبید
عجله دارید بفرستینش اون دنیا

 

[مدیسا]

امروز کلی آدم میان خونه ش درهرحال ببینن خونه تمیزو مرتبه خوبه یا اینکه بهم ریخته باشه ؟؟بنده خدا خیلی وقته زمین گیره

کاری با تمیزی ندارم
میگید وسایلشم جمع کردید
اخه قبل مردنش بیچاره!!!

 

[شاپرک خواب رفته]

دستتون درد نکنه کار خوبی کردید

 

[آیسا]

کاری با تمیزی ندارم
میگید وسایلشم جمع کردید
اخه قبل مردنش بیچاره!!!

آها ازاون لحاظ ،خونه ش دوتا اتاقه کوچیکه بایه انبارخیلی بزرگ لباساش وسط اتاق بود بعضیاشم توی بقچه بود خواهرشوهرم گفت همه ی لباساشو یه جا جمع کنیم مرتب باشه توی انبار کمدزدن ،حالا این خوبه لباسای داییشم بردیم توی انبار

 

[آیسا]

دستتون درد نکنه کار خوبی کردید

قربونت برم

 

[صبح _ آفتابی]

عزیزم چه لحظه غمگینی

 

[آیسا]

آره خیلی ناراحت شدم

عزیزم چه لحظه غمگینی

 

[Melody]

آره خیلی ناراحت شدم

مسافرت کنسل شد؟
خدا خیرتون بده