ساعت ۱۲ دوز پسرم :لطفا به کسی نگو که کاری کردیم
من ساعت ۱۱.۵۹:سلام آبجی خوبی میدونی اومد پیشم چی شددد بزار برات تعریف کنم (وی سه ساعت از تمامی اتفاقات حتی راه رفتن مورچه کف اتاق هم روایت میکند
ساعت ۱۲ دوز پسرم :لطفا به کسی نگو که کاری کردیم
من ساعت ۱۱.۵۹:سلام آبجی خوبی میدونی اومد پیشم چی شددد بزار برات تعریف کنم (وی سه ساعت از تمامی اتفاقات حتی راه رفتن مورچه کف اتاق هم روایت میکند
من تازه فهمیدم تازه طرف کف میکنه
دخترش اومده بود درخونمون بغلش کردم گفتم مامانتو دوس دارم ابجیتم حیفه پس فش به کی بدم خوشت بیاد
اخ میخندید میگفت عشقمی
بیا حالا با ادب باهاش حرف میزد لفس قلم عمران بغل وبوس بهم نمیداد
من تازه فهمیدم تازه طرف کف میکنه
دخترش اومده بود درخونمون بغلش کردم گفتم مامانتو دوس دارم ابجیتم حیفه پس فش به کی بدم خوشت بیاد
اخ میخندید میگفت عشقمی
بیا حالا با ادب باهاش حرف میزد لفس قلم عمران بغل وبوس بهم نمیداد