داشتم فکر میکردم تهران بخواد بزنه برم خونه شمالمون بعد غروبی گفتم پناهگاه نداریم مثل جنگ ایران وعراق حداقل بریم توش به شوهرم گفتم شوهرم گفت پاشو خانوم شامو بیار این فکرا چیه
داشتم فکر میکردم تهران بخواد بزنه برم خونه شمالمون بعد غروبی گفتم پناهگاه نداریم مثل جنگ ایران وعراق حداقل بریم توش به شوهرم گفتم شوهرم گفت پاشو خانوم شامو بیار این فکرا چیه