دلم یک عید قدیمی می‌خواهد ...

[ملیحه]

برای دیدن لینک ها باید به حساب کاربری خود وارد شوید و یا ثبت نام کنید

دلم یک عید قدیمی میخواهد !

اسفند ماه ، وقتی آخرین روز مدرسه تمام شود و با هیجان به سوی خانه ی تمیز و پر از شیرینی و آجیل بروم . خانه ایی که از چندین روز قبل با غرغرهای مادر تمیز شده و غبارهای سال گذشته از آن زدوده شده و از در و دیوارش بوی تمیزی به مشام میرسد و منتظر ورود خاله و عمه و دایی و عمو و کلی سر و صدا و شادیست .

با خوشحالی با خواهرهایم تخم مرغها را رنگ کنم و در جدال بر سر زیبایی تخم مرغهایم ، پدر و مادرم را به داوری دعوت کنم و بشنوم که "همه تخم مرغها به نوعی زیبایند" و راضی و ناراضی از این قضاوت به جدال بر سر چیدن سفره هفت سین بپردازم .

با ذوق به پیراهن سفید با آستین های پف پفی و سارافون چهارخانه ی خریده شده ام در آینه نگاه کنم و کفش های بندی قرمزم که دلم برایشان غنج می رود و با امیدواری چشم به قرآنی بدوزم که عیدی امسال لابه لای ورق هایش جا خوش کرده و به حساب و کتاب و پیش بینی مبلغ عیدی امسالم بپردازم و رویا پردازی که با آن ها چه کار کنم و چه کیفی داشت وقتی مبلغ عیدیت از بقیه بالاتر بود .

روز اول عید لباس نو پوشیده به خانه ی پدر و مادربزرگ بروم که بوی نان پنجره ای و قطاب و شیرینی نخودچی از سر کوچه بیاید . چقدر این مهمانی رفتن هیجان داشت گویی برای بار اول است که به خانه شان میرویم .

دلم شمعدانی های سرخ کنار حوض مان را میخواهد ؛

بنفشه ها و اطلسی ها ...

و "مادرم" که به صدا کردنِ مهربانانه ی پدرم پاسخ میدهد .

دلم تماشا میخواهد ؛

وقتی که همگی لباس نو پوشیده به خانه ما می آمدند

دلم خنده های جوان مادرم را میخواهد ، وقتی هزار بار زیباتر میشد .

دلم یک عید قدیمی میخواهد

یک عید واقعی

که در آن تمام مردم شهر

بی وقفه شاد باشند ،

نه کسی عزادار باشد و نه بیم بیماری تن شهر را بلرزاند ؛

عیدی که دنیا ما را قرنطینه نکند .

دلم ، یک عید قدیمی میخواهد

بدون ماسک ، بدون درد ، بدون این همه رنج و دلهره ...

دلم روز آخر اسفند را میخواهد که از مدرسه بسوی خانه بدوم و بدوم و ...


​

 

[مشــــــآ]

از اول عمرم معنی هیچ مناسبتی رو ندوستیمم
فاقد دلخوشی
بازم شکرتت

 

[narngk]

از اول عمرم معنی هیچ مناسبتی رو ندوستیمم
فاقد دلخوشی
بازم شکرتت

چون سنت قد نمیده ببینی قبلا چی بود از دهه ۹۰ به بعد اون حس و حاله رفت کلا

 

[Aynaz _]

چون سنت قد نمیده ببینی قبلا چی بود از دهه ۹۰ به بعد اون حس و حاله رفت کلا

به خاطر گرونی

 

[narngk]

به خاطر گرونی

نه خونواده ها دیگه همدل نیستن یا درگیرن وگرنه قبلا خیلی ساده تر بود

 

[هدی]

چون سنت قد نمیده ببینی قبلا چی بود از دهه ۹۰ به بعد اون حس و حاله رفت کلا

از بعد کرونا
عید متلاشی شد سمت ما زینب جان

یادش به خیر می رفتیم خونه خاله عمو و.... دختر خاله یا هر کسی می دیدیم
بعد همان لحظه می گفت برو خونه ات الان میام
با خنده بلند می شدیم می رفتیم که مهمان داریم
باز با اونا می رفتیم خونه نفر بعدی
هل بودیم زود حاضر می شدیم می گفتیم داری می ری صبر کن منم بیام

دلم اون عید ها رو می خواد
همون لبخند های بی دلیل
همون دلخوشی های قدیمی
فارق از استرس این که یک لباس در یک عید چند بار در تنت دیدن
فارق از این که یک نفر در طول روز چند جا دیدی
وقتی یک جای دیگه دیدی باز بلند بخندی بگی عید مبارک شما هم اینجای ..

 

[هدی]

نه خونواده ها دیگه همدل نیستن یا درگیرن وگرنه قبلا خیلی ساده تر بود

در خانواده ها دید و اخلاق عوض شده

 

[Aynaz _]

نه خونواده ها دیگه همدل نیستن یا درگیرن وگرنه قبلا خیلی ساده تر بود

درصد زیادش به خاطر گرونیه نصف ذوق عید به خاطر ریخت و پاش هاش بود ما لباس های خیلی گرون و قشنگ هممون میپوشیدیم که هیچ هر سال واسه دکور خونه کلی چیزای قشنگ میخریدم، اما الان عید چیزی جز استرس اقتصادی نداره ، و اینکه منیزیم مردم به شدت پایین اومده با سبک زندگی مسخره دوپامین هم پایین اومده

 

[Aynaz _]

از بعد کرونا
عید متلاشی شد سمت ما زینب جان

یادش به خیر می رفتیم خونه خاله عمو و.... دختر خاله یا هر کسی می دیدیم
بعد همان لحظه می گفت برو خونه ات الان میام
با خنده بلند می شدیم می رفتیم که مهمان داریم
باز با اونا می رفتیم خونه نفر بعدی
هل بودیم زود حاضر می شدیم می گفتیم داری می ری صبر کن منم بیام

دلم اون عید ها رو می خواد
همون لبخند های بی دلیل
همون دلخوشی های قدیمی
فارق از استرس این که یک لباس در یک عید چند بار در تنت دیدن
فارق از این که یک نفر در طول روز چند جا دیدی
وقتی یک جای دیگه دیدی باز بلند بخندی بگی عید مبارک شما هم اینجای ..

از سال ۹۷ متلاشی شد

 

[آویشن]

اره خیلی حق بودیادش بخیر جای اجیلارو پیدا میکردیم همه خواب بودن با ابجیم میرفتیم برمیداشتیم میخوردیمالانم اینجوریما اصلا نمیتونم یچیزو نگه دارم یسال سیزده بدر شوهرم گفت اجیل بیار بخوریم گفتم اجیل نمونده که گفتم یعنی یذره هم قایم نکردی برای سیزده بدرمن همه چیو تو شکمم نگه میدارم

 

[آویشن]

من اصلا گذشته رو دوست ندارم ولی واقعا بوی عید تعطیل شدن از مدرسه اصن یه حسی بود که چندساله نیست

 

[آویشن]

اصن چند ساله عید بو نداره

 

[ملیحه]

اصن چند ساله عید بو نداره

من بوی عیدو سال اولِ کرونا فقط حس نکردم . بدترین سال بود برام ... و البته مطمئنم برای همه

 

[آویشن]

من بوی عیدو سال اولِ کرونا فقط حس نکردم . بدترین سال بود برام ... و البته مطمئنم برای همه

واقعا ؟!پس چرا من حس نمیکنمشاید عوارض واکسنه

 

[Fatm]

برای دیدن لینک ها باید به حساب کاربری خود وارد شوید و یا ثبت نام کنید

دلم یک عید قدیمی میخواهد !

اسفند ماه ، وقتی آخرین روز مدرسه تمام شود و با هیجان به سوی خانه ی تمیز و پر از شیرینی و آجیل بروم . خانه ایی که از چندین روز قبل با غرغرهای مادر تمیز شده و غبارهای سال گذشته از آن زدوده شده و از در و دیوارش بوی تمیزی به مشام میرسد و منتظر ورود خاله و عمه و دایی و عمو و کلی سر و صدا و شادیست .

با خوشحالی با خواهرهایم تخم مرغها را رنگ کنم و در جدال بر سر زیبایی تخم مرغهایم ، پدر و مادرم را به داوری دعوت کنم و بشنوم که "همه تخم مرغها به نوعی زیبایند" و راضی و ناراضی از این قضاوت به جدال بر سر چیدن سفره هفت سین بپردازم .

با ذوق به پیراهن سفید با آستین های پف پفی و سارافون چهارخانه ی خریده شده ام در آینه نگاه کنم و کفش های بندی قرمزم که دلم برایشان غنج می رود و با امیدواری چشم به قرآنی بدوزم که عیدی امسال لابه لای ورق هایش جا خوش کرده و به حساب و کتاب و پیش بینی مبلغ عیدی امسالم بپردازم و رویا پردازی که با آن ها چه کار کنم و چه کیفی داشت وقتی مبلغ عیدیت از بقیه بالاتر بود .

روز اول عید لباس نو پوشیده به خانه ی پدر و مادربزرگ بروم که بوی نان پنجره ای و قطاب و شیرینی نخودچی از سر کوچه بیاید . چقدر این مهمانی رفتن هیجان داشت گویی برای بار اول است که به خانه شان میرویم .

دلم شمعدانی های سرخ کنار حوض مان را میخواهد ؛

بنفشه ها و اطلسی ها ...

و "مادرم" که به صدا کردنِ مهربانانه ی پدرم پاسخ میدهد .

دلم تماشا میخواهد ؛

وقتی که همگی لباس نو پوشیده به خانه ما می آمدند

دلم خنده های جوان مادرم را میخواهد ، وقتی هزار بار زیباتر میشد .

دلم یک عید قدیمی میخواهد

یک عید واقعی

که در آن تمام مردم شهر

بی وقفه شاد باشند ،

نه کسی عزادار باشد و نه بیم بیماری تن شهر را بلرزاند ؛

عیدی که دنیا ما را قرنطینه نکند .

دلم ، یک عید قدیمی میخواهد

بدون ماسک ، بدون درد ، بدون این همه رنج و دلهره ...

دلم روز آخر اسفند را میخواهد که از مدرسه بسوی خانه بدوم و بدوم و ...


​

ولی ما اخرین نسلی بودیم که به بهترین شکل بچگی کردیم

 

[Fatm]

من بوی عیدو سال اولِ کرونا فقط حس نکردم . بدترین سال بود برام ... و البته مطمئنم برای همه

واقعا حس میکنی بوی عیدو من بی حس بی حسم تازه نه حوصله مسافرت دارم نع مهمون داری نمیدونم چطور دست به سرشون کنم

 

[ملیحه]

واقعا حس میکنی بوی عیدو من بی حس بی حسم تازه نه حوصله مسافرت دارم نع مهمون داری نمیدونم چطور دست به سرشون کنم

ما که مهمون آنچنانی نداریم خودمونم که کلا عیدا سفر نمیریم