خب این فرق گذاشتن بین بچه ها نیست پس چیه؟ مامانم عجیب نیست؟

[Aynaz _]

از بچگی واسه منو خواهرم دوتا خوراکی میگرفتن واسه هر کدوم جدا ، خواهرم همون لحظه که می‌رسید خونه مال خودشو میخورد، وقتی ام من خونه نبودم مال منم میخورد اعتراض میکردم مامانم میگفت مگه ندید پدید هستی؟ اون بچست ، اما اگه همون کارو من انجام میدادم تحقیرم میکرد(همین الانشم که ۱۶ سالشه اینطوری میکنه).
تو ابتدایی که بعد از ظهر هاهم مدرسه میرفتیم میگفتم واسم نهار بزار بقیه بچه ها میارن ، میگفت مگه من بیکارم یه دور دیگه واسه مدرسه تو غذا بپزم.
خواهرم رفت ابتدایی من شدم راهنمایی واسه اون غذا میذاشت با مخلفاتی مثل زیتون، گفتم حالا که درست میکنی واسه منم بزار میگفت اره دیگه همینم مونده یه غذای دیگه هم درست کنم از پا بیفتم .
تو دانشگاهم از ترم سه دیگه غذارو برداشتن خودم واسه خودم غذا میپختم میبردم گیر میداد چرا از فلان چی استفاده کردی ، آشپز خونه رو ریختی بهم و ... این ترمم خودم غذا نمیپزم نیم ساعت مونده به کلاسم میگه میخوای چی ببری واست ساندویچ درست کنم ، میگم اره منت میزاره میگم نه میگه اخه گشنت نمیشه؟

 

[Aynaz _]

از بچگی واسه منو خواهرم دوتا خوراکی میگرفتن واسه هر کدوم جدا ، خواهرم همون لحظه که می‌رسید خونه مال خودشو میخورد، وقتی ام من خونه نبودم مال منم میخورد اعتراض میکردم مامانم میگفت مگه ندید پدید هستی؟ اون بچست ، اما اگه همون کارو من انجام میدادم تحقیرم میکرد
تو ابتدایی که بعد از ظهر هاهم مدرسه میرفتیم میگفتم واسم نهار بزار بقیه بچه ها میارن ، میگفت مگه من بیکارم یه دور دیگه واسه مدرسه تو غذا بپزم.
خواهرم رفت ابتدایی من شدم راهنمایی واسه اون غذا میذاشت با مخلفاتی مثل زیتون، گفتم حالا که درست میکنی واسه منم بزار میگفت اره دیگه همینم مونده یه غذای دیگه هم درست کنم از پا بیفتم .
تو دانشگاهم از ترم سه دیگه غذارو برداشتن خودم واسه خودم غذا میپختم میبردم گیر میداد چرا از فلان چی استفاده کردی ، آشپز خونه رو ریختی بهم و ... این ترمم خودم غذا نمیپزم نیم ساعت مونده به کلاسم میگه میخوای چی ببری واست ساندویچ درست کنم ، میگم اره منت میزاره میگم نه میگه اخه گشنت نمیشه؟

همین الانم خواهرم فردا مدرسه داره ولی من کلاس ندارم داشت میرفت واسش کالباس بگیره ازم پرسید توهم میخوای؟ گفتم اره ،گفت فردا که کلاس نداری میخوای چیکار
خواهرمم بهش گفت فازت چیه این سوال رو میپرسی وقتی که میدونی قراره بگه آره

 

[ایواز]

عههه اینکه مامانمه

 

[Aynaz _]

عههه اینکه مامانمه

مال تو چیکارا میکنه
اخه واقعا عجیب نیست ، نمیدونم شایدم از خواهرم میترسه شایدم چون شبیه خودشه دوسش داره

 

[ایواز]

مال تو چیکارا میکنه
اخه واقعا عجیب نیست ، نمیدونم شایدم از خواهرم میترسه شایدم چون شبیه خودشه دوسش داره

منم اجیم خوراکیمو بخوره میگه اشکال نداره من بخورم میگه چرا میخوری
یا موقع مدرسه رفتن برا اونا قمقمه رو پر میکنه از کن میپرسه توهم اب میخوای بگم اره میگه خوب برو پرکن
یا وقتی تغذیه میده مال اونا رو میزاره تو کیفشون برا من میگه برو از کابینت بردار

 

[Aynaz _]

منم اجیم خوراکیمو بخوره میگه اشکال نداره من بخورم میگه چرا میخوری
یا موقع مدرسه رفتن برا اونا قمقمه رو پر میکنه از کن میپرسه توهم اب میخوای بگم اره میگه خوب برو پرکن
یا وقتی تغذیه میده مال اونا رو میزاره تو کیفشون برا من میگه برو از کابینت بردار

شاید چون ما بچه های ساکتی هستیم اینطوری میکنن
این ادمو میسوزونه که میخواد نه بشنوه بازم میپرسه

 

[گلنازهستم]

مادرت واقعا تبعیض قائل میشه بین تو و خواهرت و کارش اشتباهه.

 

[گلنازهستم]

یاد پسرخاله هام افتادم.
این قدر شوهرخاله ام تبعیض قائل میشد بین پسرهاش و پسر کوچکترش رو بیشتر دوست داشت. که پسر بزرگترش فرار کرده بود از شهر خودشون اومده بود تهران خونه ما یک بار.

 

[Aynaz _]

مادرت واقعا تبعیض قائل میشه بین تو و خواهرت و کارش اشتباهه.

دیگه ببین کاری کرده که بعضب فامیل هامونم متوجه شدن به رومون میارن
واقعا هیچ دلیلی نمیتونم پیدا کنم گاها بهشون میگم چون اون پرروعه ازش میترسید اما من پخمم
همین تبعیض هاش باعث شد از خواهرم بدم بیاد
اخه از قیافشم طوری تعریف میکنه میگه کپی خودمه شبیه بابامه
به من میرسه میگه آینازم فتوکپی عمه هاشه ، دختر داییم میگه به عمه هاش بره خوبه که اونا سفید و قشنگن
همش چیزایی رو که از خانواده پدریم به ارث بردمو میکوبه تو سرم

 

[Aynaz _]

یاد پسرخاله هام افتادم.
این قدر شوهرخاله ام تبعیض قائل میشد بین پسرهاش و پسر کوچکترش رو بیشتر دوست داشت. که پسر بزرگترش فرار کرده بود از شهر خودشون اومده بود تهران خونه ما یک بار.

خداروشکر بابای خوبی دارم وگرنه خیلی ناراحت میشدم
بابام خیلی قربون صدقمون میره اما این اصلا حتی لحنشم خوب نیست

 

[ایواز]

شاید چون ما بچه های ساکتی هستیم اینطوری میکنن
این ادمو میسوزونه که میخواد نه بشنوه بازم میپرسه

نمیدونم شایدم واقعا به خاطر همینه

 

[Aynaz _]

نمیدونم شایدم واقعا به خاطر همینه

گاها که اعتراض میکنم کمی انصاف به خرج میده
بعدش دوباره بر میگرده به تنظیمات کارخونه

 

[گلنازهستم]

دیگه ببین کاری کرده که بعضب فامیل هامونم متوجه شدن به رومون میارن
واقعا هیچ دلیلی نمیتونم پیدا کنم گاها بهشون میگم چون اون پرروعه ازش میترسید اما من پخمم
همین تبعیض هاش باعث شد از خواهرم بدم بیاد
اخه از قیافشم طوری تعریف میکنه میگه کپی خودمه شبیه بابامه
به من میرسه میگه آینازم فتوکپی عمه هاشه ، دختر داییم میگه به عمه هاش بره خوبه که اونا سفید و قشنگن
همش چیزایی رو که از خانواده پدریم به ارث بردمو میکوبه تو سرم

خیلی بده رفتارهای مامانت.
من هم همه میگن به بابام رفتم.

 

[ایواز]

گاها که اعتراض میکنم کمی انصاف به خرج میده
بعدش دوباره بر میگرده به تنظیمات کارخونه

برامنم همینه

 

[Aynaz _]

خیلی بده رفتارهای مامانت.
من هم همه میگن به بابام رفتم.

بچه های اول به باباشون میرن
من خیلی خوشحالم که به اونا رفتم
پوست سفید ، لب پر ، صورت زاویه دار ، بینی مناسب ، قد خوب ابروی قشنگ از اونا رسیده
مامانم اینا دماغشون پهنه گندمی و سبزه و قد کوتاه هستن ، فقط مژه های پرپشت و اندام خوش فرمشون خوبه و بهم رسیده

 

[Aynaz _]

برامنم همینه

بیا اعتصاب کنیم

 

[گلنازهستم]

بچه های اول به باباشون میرن
من خیلی خوشحالم که به اونا رفتم
پوست سفید ، لب پر ، صورت زاویه دار ، بینی مناسب ، قد خوب ابروی قشنگ از اونا رسیده
مامانم اینا دماغشون پهنه گندمی و سبزه و قد کوتاه هستن ، فقط مژه های پرپشت و اندام خوش فرمشون خوبه و بهم رسیده

پس خوشگلی

 

[والریا]

تنها پوئن مثبت زندگیم اینه که منو برادرم هم سطحیم پدرم به یه اندازه بهمون بی توجهی میکنه

 

[ایواز]

بیا اعتصاب کنیم

 

[دختران تابستان]

منم اجیم خوراکیمو بخوره میگه اشکال نداره من بخورم میگه چرا میخوری
یا موقع مدرسه رفتن برا اونا قمقمه رو پر میکنه از کن میپرسه توهم اب میخوای بگم اره میگه خوب برو پرکن
یا وقتی تغذیه میده مال اونا رو میزاره تو کیفشون برا من میگه برو از کابینت بردار

خب منم تواین موردمثل مامانتم چون کوچیکه نمیتونه براخودش تغذیه آماده کنه ولی بزرگه میتونه وقصدم مستقل بودنشه وموقعی که بزرگه درسن کم بود براش آماده میکردم