خاستگار قراره برام بیاد اینو کجام بزارممممم

[الیناشونم]

سنت جدی جدی کمه با فردی که میدونی منطقیه منطقی صحبت کن شاید قانع شد
اگه واقعا قانع نشدن برو خونه یکی از اقوام

مامانم که مخالفه کلا بابام یواشکی زنگیده قرار گزاشته دیگه باید برم همین راه مونده برام

 

[سارینام بابا ولم کو]

مامانم که مخالفه کلا بابام یواشکی زنگیده قرار گزاشته دیگه باید برم همین راه مونده ب

با مامانت صحبت کن باباتو میتونه قانع کنه

 

[الیناشونم]

قبلا گفتی کسی رو دوست داری
اگه اون بیاد خواستگاریت چی؟
قبول میکنی؟

اگه الان بیاد نه

 

[سارای]

اصن بحث این نیست توی این سن نباید به عشق و این چیزا حتی فکر کنه

منم صحبتم همینه ، مشکلش با خواستگار اومدن نیست اصلا
یکی دیگه رو دوست داره

 

[الیناشونم]

با مامانت صحبت کن باباتو میتونه قانع کنه

میتونست تا الان میکرد

 

[Black]

میتونست تا الان میکرد

کسی دیگه رو دوست داری

 

[سارای]

اگه الان بیاد نه

پس چرا وقتتو پای کسی حروم میکنی که آیندت باهاش نامعلومه و تازه به آینده شخصیت آسیب میزنی؟
قصدم دخالت نیس پس لازم نیس اصن جوابمو بدی ، فقط از خودت بپرس...

 

[الیناشونم]

منم صحبتم همینه ، مشکلش با خواستگار اومدن نیست اصلا
یکی دیگه رو دوست داره

آفرین اولین مشکلم همینه

 

[الیناشونم]

کسی دیگه رو دوست داری

بله

 

[Black]

بله

حس نمیکنی سنت خیلی کمه؟
بازم به من ربط نداره اما نظر خواستی ..

 

[الیناشونم]

پس چرا وقتتو پای کسی حروم میکنی که آیندت باهاش نامعلومه و تازه به آینده شخصیت آسیب میزنی؟

قصدم دخالت نیس پس لازم نیس اصن جوابمو بدی ، فقط از خودت بپرس...

دلیلش اینه هم دوسش دارم
باعث شد خودمو پیدا کنم دوباره