حیوون خونگی من...

  • شروع کننده موضوع مامان دو تا وروجک
  • تاریخ شروع

پاندا تپلی

Guest
الان واسه خاطر مار داری گریه میکنی؟
برای مارمولک?
گناه دارن .
من خودم اگه باشهدتو خونمون میگیرمشون بیرون ولشون می کنم.
آخه گناه دارن. اونا هم موجود زندن.حس می کنن ، ناراحت میشن ، خوشحال میشن ، میترسن
??
 
استارتر
استارتر

مامان دو تا وروجک

Guest
برای مارمولک?
گناه دارن .
من خودم اگه باشهدتو خونمون میگیرمشون بیرون ولشون می کنم.
آخه گناه دارن. اونا هم موجود زندن.حس می کنن ، ناراحت میشن ، خوشحال میشن ، میترسن
??
واااای عزیزم...الهی چقدر تو دیگه دلت مهربونه
 

کاپ_کیک_عصبانی

Guest
@fati_tork ترکیدم واسه عنوانت?اومدم واست چی بنویسم دیدم قفلی
خوشبخت باشی همیشه عزیزدلم????
 

دختر جذاب

Guest
وای من بچه بودم مورچه ها رو میکردم تو اون ظرف زرد رنگ تخم مرغ شانسی ?? و اون سوراخ هاش رو با چسب نواری می پوشوندم که نتونن فرار کنن??? همیشه هم میخواستم برم روشون مثلا ازمایش و این چرت و پرت های دنیای بچگی رو انجام بدم
هیچ وقت هم نمی تونستم چون نمیدونم از کجا و چطوری فرار میکردن لعنتی ها??

البته جالبه الان یه چند سالیه مورچه نمی بینم!?
 
استارتر
استارتر

مامان دو تا وروجک

Guest
وای من بچه بودم مورچه ها رو میکردم تو اون ظرف زرد رنگ تخم مرغ شانسی ?? و اون سوراخ هاش رو با چسب نواری می پوشوندم که نتونن فرار کنن??? همیشه هم میخواستم برم روشون مثلا ازمایش و این چرت و پرت های دنیای بچگی رو انجام بدم
هیچ وقت هم نمی تونستم چون نمیدونم از کجا و چطوری فرار میکردن لعنتی ها??

البته جالبه الان یه چند سالیه مورچه نمی بینم!?
باید اعتراف کنم من از اون دسته آدما بودم ک آب میریختم دور تا دور مورچه بعد نجاتش میدادم...همین خود قهرمان پندار همین قدر تباه
 

بالا