حس میکنم

[ماه مشکی]

دیگ بیش از حد نامتعادل شدم
اصن *** شدم
سگ شدم خر شدم
ای خدا:/

 

[ماه مشکی]

حالم بده اعصابم خرابه سرم درد میکنه
چه مرگمه؟

 

[𝑹𝘢𝘺𝘮ō𝘯𝘥]

حالم بده اعصابم خرابه سرم درد میکنه
چه مرگمه؟

بخواب*

 

[یکدونه]

اینطور مواقع میخوابم تو هم بخواب

 

[ماه مشکی]

بخواب*

خوابمم نمیاد
واقعا ..

 

[آسمون تاریک]

واقا بخواب

 

[مامان دلسا]

بخواب حالت بهتر میشه

 

[𝑹𝘢𝘺𝘮ō𝘯𝘥]

خوابمم نمیاد
واقعا ..

ولی باید بخوابی

 

[ماه مشکی]

ولی باید بخوابی

ظاهرا با توجه ب پیشنهادات دوستان باید خوابید؛

 

[پنـــاه]

نگرانتم واقعا نفس ..

 

[آسمون تاریک]

ظاهرا با توجه ب پیشنهادات دوستان باید خوابید؛

صد درصد

 

[Avakin]

دیگ بیش از حد نامتعادل شدم
اصن *** شدم
سگ شدم خر شدم
ای خدا:/

پیش میاد دیگه
خودتو توش غرق نکن
همینجوری هم خودتو دوس داشته باش
چون تو هنوز همون ادم دوسداشتنی قبلی
فقط شرایط نامساعده
همین...

 

[ماه مشکی]

نگرانتم واقعا نفس ..

چاره ای ندارم..

پیش میاد دیگه
خودتو توش غرق نکن
همینجوری هم خودتو دوس داشته باش
چون تو هنوز همون ادم دوسداشتنی قبلی
فقط شرایط نامساعده
همین...

شرایط درست نمیشه پس چرا؟
جونم در اومده تا اینجا هنوز اوضاع همونه..
ولی خب بازم ادامه میدم

 

[آوازقو🦢]

چاره ای ندارم..

شرایط درست نمیشه پس چرا؟
جونم در اومده تا اینجا هنوز اوضاع همونه..
ولی خب بازم ادامه میدم

توکلت بخدا باشه

 

[سیداصغ]

هزار بار گفتم بازم میگم
خواستی حرف بزنی من هستم خب؟

 

[Avakin]

چاره ای ندارم..

شرایط درست نمیشه پس چرا؟
جونم در اومده تا اینجا هنوز اوضاع همونه..
ولی خب بازم ادامه میدم

حالا که درست نمیشه
حالا که باهات نمیسازه
تو باهاش بساز
خودت خووب راهش بلدی فقط به صدای قلبت گوش بده گل نازم

 

[ماه مشکی]

هزار بار گفتم بازم میگم
خواستی حرف بزنی من هستم خب؟

خلاصه بگم رو ب نابودیم همین؛

 

[ماه مشکی]

حالا که درست نمیشه
حالا که باهات نمیسازه
تو باهاش بساز
خودت خووب راهش بلدی فقط به صدای قلبت گوش بده گل نازم

مرسی بابت حرفای قشنگت زیبا؛

 

[سیداصغ]

خلاصه بگم رو ب نابودیم همین؛

به رقص مرگ میان تنت ادامه بده
نفس بگیر و به جانکندنت ادامه بده
نومید نگرد، نزدیک است رسیدنت ادامه بده.

گوش کن
همه ی اینا میگذره
صبح میشه این شب، قول میدم
به اون شبایی فک کن که با خودت میگفتی به صبح نمیکشه، به صبح نمیکشم، ولی صبح شد..
میرود عمر ولی خنده به لب باید زیست...
ابوسعید ابوالخیر میگه ک...
ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ
خوش نیست برای هیچ ناخوش بودن..؛

 

[ماه مشکی]

به رقص مرگ میان تنت ادامه بده
نفس بگیر و به جانکندنت ادامه بده
نومید نگرد، نزدیک است رسیدنت ادامه بده.

گوش کن
همه ی اینا میگذره
صبح میشه این شب، قول میدم
به اون شبایی فک کن که با خودت میگفتی به صبح نمیکشه، به صبح نمیکشم، ولی صبح شد..
میرود عمر ولی خنده به لب باید زیست...
ابوسعید ابوالخیر میگه ک...
ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ
خوش نیست برای هیچ ناخوش بودن..؛

چقد قشنگگ:‌)
مرسی ازت زیبا