Dela
Guest
گریس در کودکی زشت بود
گریس کلی در خانوادهای بسیار سختگیر بزرگ شد که رعایت ادب و نزاکت اهمیت بالایی در آن داشت. مادر گریس در جوانی مدلی موفق بود و بعدها به یک مربی ورزشی بدل شد. پدر گریس در کار ساخت و ساز بود و او هم البته ورزشکار بود. در واقع پدر گریس سه بار قهرمان المپیک در رشتهی قایقرانی شده بود. گریس با همهی اعضای خانواده اش فرق داشت. او برخلاف دو خواهر و برادرش، خجالتی، کمی بدریخت و تپل بود. به همین خاطر پدر و مادر خوش چهره و خوش اندام گریس واقعاً تصور میکردند دخترشان یک جوجه اردک زشت است و هیچ وقت شوهری پیدا نمیکند. امید آنها بیشتر به فرزندان دیگرشان بود. یکی از دوستان خانوادگی شان ظاهر گریس را اینگونه به خاطر میآورد: «گریس همیشه یک دستمال گردن میبست، عینک میزد و یک پلیور تنش بود. هیچ چیز مسحور کنندهای در او وجود نداشت.»
ستارهشدن در تقدیرش بود
گریس در ۱۸سالگی به دختری زیبا بدل شد، به همین خاطر وقتی به نیویورک رفت، به یک آژانس مدلینگ رفت تا مدل عکس شود. چیزی نگذشت که نمایندههای نشریات مختلف به دنبالش آمدند و از او دعوت کردند مدل عکس هایشان شود.
در همان زمان، گریس در تستهای بازیگری نمایشهای مختلف شرکت میکرد و حتی موفق شد نقشی در تئاتر برادوی بگیرد. بعد از ۲ سال، زمانی که ۲۰ سال داشت از او برای بازی در یک فیلم دعوت شد. طولی نکشید که نظر کارگردانهای معروف هم به او جلب شد و آنها از او برای بازی در آثار خود دعوت کردند.
گریس برای نقش آفرینی اش در فیلم «موگامبو» نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. اما یک سال بعد بود که جایزه اسکار واقعاً نصیبش شد. او این جایزه را به خاطر بازی اش در فیلم «دختر روستایی» دریافت کرد.
تقریباً در همین زمان بود که نظر آلفرد هیچکاک، کارگردان مشهور به گریس جلب شد و او در سه پروژهی هیچکاک حضور پیدا کرد که دو تای آنها یعنی «پنجره پشتی» و «میم را به نشانه مرگ بگیر» را از بهترین کارهای هیچکاک میدانند.
دوران فعالیت سینمایی گریس کلی بسیار کوتاه بود و تنها ۴ سال از ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۶ طول کشید.
گریس کلی در خانوادهای بسیار سختگیر بزرگ شد که رعایت ادب و نزاکت اهمیت بالایی در آن داشت. مادر گریس در جوانی مدلی موفق بود و بعدها به یک مربی ورزشی بدل شد. پدر گریس در کار ساخت و ساز بود و او هم البته ورزشکار بود. در واقع پدر گریس سه بار قهرمان المپیک در رشتهی قایقرانی شده بود. گریس با همهی اعضای خانواده اش فرق داشت. او برخلاف دو خواهر و برادرش، خجالتی، کمی بدریخت و تپل بود. به همین خاطر پدر و مادر خوش چهره و خوش اندام گریس واقعاً تصور میکردند دخترشان یک جوجه اردک زشت است و هیچ وقت شوهری پیدا نمیکند. امید آنها بیشتر به فرزندان دیگرشان بود. یکی از دوستان خانوادگی شان ظاهر گریس را اینگونه به خاطر میآورد: «گریس همیشه یک دستمال گردن میبست، عینک میزد و یک پلیور تنش بود. هیچ چیز مسحور کنندهای در او وجود نداشت.»
ستارهشدن در تقدیرش بود
گریس در ۱۸سالگی به دختری زیبا بدل شد، به همین خاطر وقتی به نیویورک رفت، به یک آژانس مدلینگ رفت تا مدل عکس شود. چیزی نگذشت که نمایندههای نشریات مختلف به دنبالش آمدند و از او دعوت کردند مدل عکس هایشان شود.
در همان زمان، گریس در تستهای بازیگری نمایشهای مختلف شرکت میکرد و حتی موفق شد نقشی در تئاتر برادوی بگیرد. بعد از ۲ سال، زمانی که ۲۰ سال داشت از او برای بازی در یک فیلم دعوت شد. طولی نکشید که نظر کارگردانهای معروف هم به او جلب شد و آنها از او برای بازی در آثار خود دعوت کردند.
گریس برای نقش آفرینی اش در فیلم «موگامبو» نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. اما یک سال بعد بود که جایزه اسکار واقعاً نصیبش شد. او این جایزه را به خاطر بازی اش در فیلم «دختر روستایی» دریافت کرد.
تقریباً در همین زمان بود که نظر آلفرد هیچکاک، کارگردان مشهور به گریس جلب شد و او در سه پروژهی هیچکاک حضور پیدا کرد که دو تای آنها یعنی «پنجره پشتی» و «میم را به نشانه مرگ بگیر» را از بهترین کارهای هیچکاک میدانند.
دوران فعالیت سینمایی گریس کلی بسیار کوتاه بود و تنها ۴ سال از ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۶ طول کشید.