جملاتی از متن کتاب در باب حکمت زندگی اثر آرتور شوپنهاور

  • شروع کننده موضوع Türkan Şoray
  • تاریخ شروع

Türkan Şoray

Guest
آنچه انسان در خود دارد برای خرسندی‌اش کافی است. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۲۸)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
چه در شرایط خوب چه در مصائب زندگی، مهم این نیست که با چه چیز روبرو می‌شویم، یا بر ما چه می‌گذرد، بلکه چگونه رویدادها را احساس می‌کنیم. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۳۱)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
آنچه در حیطه قدرت ماست فقط این است که از شخصیت فطری خود به بهترین نحو استفاده کنیم و بنابراین فقط در پی فعالیت‌هایی باشیم که با شخصیت ما مطابقت دارد و سعی کنیم آنچه در خور شخصیت ماست بیاموزیم. و از هر نوع آموزش دیگر بپرهیزیم و در نتیجه مقام اجتماعی، شغل و نحوه‌ای از زندگی را برگزینیم که با آن هماهنگ باشد. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۲۶)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
زندگی مانند بازی شطرنج است: ما نقشه‌ای می‌ریزیم، اما اجرای آن مشروط به حرکت‌هایی است که رقیب به دلخواه می‌کند. این رقیب در زندگی، سرنوشت است. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۲۳۵)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
کسی که از نظر ذهنی پر مایه است، به دنبال زندگی آرام، با قناعت و در حد امکان بدون درگیری است. از این رو، پس از اندک آشنایی با کسانی که به اصطلاح همنوع او هستند، به انزوا کشیده می‌شود و اگر شعوری در حد کمال داشته باشد، تنهایی را برمی‌گزیند. زیرا آدمی هرچه در درون خود بیشتر مایه داشته باشد، از بیرون کمتر طلب می‌کند و دیگران هم کمتر می‌توانند چیزی به او عرضه کنند. از این رو بالا بودن شعور، به دوری از اجتماع منجر می‌گردد. آری، اگر کمیت جامعه می‌توانست جایگزینِ کیفیتِ آن شود حتی جامعه بزرگ ارزش این را داشت که در آن زندگی کنیم. اما متاسفانه معاشرت با جمع صد فرد نادان، مانند معاشرت با یک فرد عاقل نیست. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۴۱)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
می‌توان زندگی را به پارچه سوزن‌دوزی شده‌ای تشبیه کرد که هر سوی آن را در یکی از دوره‌های زندگی می‌توان دید. در نیمه نخست زندگی روی پارچه را و در نیمه دوم پشت آن را. پشت پارچه چندان زیبا نیست اما در عوض آموزنده است. زیرا ارتباطِ نخ‌ها را می‌توان دید. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۲۴۵)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
وقتی کسی جوان، زیبا، ثروتمند و مورد احترام است می‌پرسیم که آیا شاد هم هست؟ تا بدانیم که خوشبخت است یا نه. ولی اگر شاد باشد، دیگر فرقی نمی‌کند که جوان است یا پیر، راست قامت است یا گوژ پشت، ثروتمند یا فقیر؛ چنین کسی شادکام است. و این او را بس. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۳۲)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
دغدغه فکری مردم عادی فقط این است که وقت بگذرانند، اما دغدغه کسی که استعدادی دارد این است که از آن استفاده کند. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۴۲)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
مشغولیت اصلی مردم در همه کشور ها ورق بازی شده است. که نشان دهنده ارزش آنها و اعلام ورشکشتگیِ فکر است. از آنجا که فکری برای مبادله با یکدیگر ندارند، ورق مبادله می‌کنند و می‌کوشند پول یکدیگر را ببرند. آه، چه موجودات رقت انگیزی! (در باب حکمت زندگی – صفحه ۴۳)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
تفاوت میان خودپسندی و غرور در این است که غرور اعتقاد راسخ به ارزش فوق‌العاده خویش در زمینه‌ای خاص است. اما خودپسندی، خواستِ ایجاد چنین اعتقادی در دیگران است و معمولا با این آرزوی نهان همراه است که در نهایت، خود نیز بتوانیم به همان اعتقاد برسیم. بنابراین غرور از درون انسان نشات می‌گیرد و در نتیجه، قدردانی مستقیم از خویش است. اما خودپسندی کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی غیر مستقیم به قدردانی است. از این رو، خودپسندی آدمی را پرگو، و غرور کم گو می‌کند. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۸۱)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
مبتذل‌ترین غرور، غرور ملی است. زیرا کسی که به ملیت خود افتخار می‌کند در خود کیفیت با ارزشی برای افتخار ندارد. وگرنه به چیزی متوسل نمی‌شد که با هزاران نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد، کمبودها و خطاهای ملت خود را واضح‌تر از دیگران می‌بیند. زیرا مدام با اینها برخورد می‌کند. اما هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه آخرین دستاویز به ملتی متوسل می‌شود که خود جزئی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملتش دارد، با چنگ و دندان دفاع کند. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۸۳)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
آبرو از حیثِ عینی، عقیده دیگران در خصوص ارزش ماست و از نظر ذهنی، بیمِ ما از عقیده دیگران است. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۸۶)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
هر کس می‌تواند توقع آبرومند بودن داشته باشد. اما توقع شهرت داشتن، منحصر به افراد استثنایی است. زیرا شهرت فقط در اثر دستاوردهای فوق‌العاده حاصل می‌شود. این دستاوردها یا مربوط به اعمال آدمی می‌شود یا به آثار او و بنابراین برای شهرت دو راه باز است. برای دستیابی به اعمال بزرگ به ویژه قلب بزرگ و برای رفتن به راه خلق آثار، ذهنی بزرگ لازم است. هر یک از این دو راه مزایا و مضرات خود را دارند. تفاوت اصلی این است که اعمال گذرا هستند، اما آثار ماندگارند. شریف‌ترین عمل همیشه زمانی کوتاه تاثیرگذار است. اما اثر نبوغ آسا در طول همه اعصار تاثیری ماندگار دارد و انسان‌ها را ارتقا می‌دهد. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۱۲۷)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
لیشتنبرگ می‌پرسد: «وقتی کله‌ای با کتابی برخورد می‌کند و صدای پوکی شنیده می‌شود، آیا همیشه این صدا از کتاب است؟! (در باب حکمت زندگی – صفحه ۱۳۲)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
موجودی که ارزشمندی یا بی‌ارزش بودن آن، وابسته به نظر دیگران باشد، چه موجود اسفباری است. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۱۳۶)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
زندگی برای لذت بردن نیست، بلکه برای سپری کردن و پشت سر گذاردن است. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۱۴۷)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
سعادت و لذت، سرابی است که فقط از راه دور قابل رویت است و هنگامی که به آن نزدیک می‌شویم ناپدید می‌گردد. در عوض رنج و درد واقعیت دارد و خود مستقیما نماینده خویش است. و نه به وهم نیاز دارد نه به انتظار. حال اگر این آموزه ثمر دهد، دیگر در پی سعادت و لذت نمی‌رویم و بیشتر قصدمان این است که در حد امکان راه را بر درد و رنج ببندیم. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۱۵۱)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
ما در زندگی مانند راهپیمایی هستیم که با هر گام که پیش می‌رود اشیا را در مقایسه با آنچه از دور میدیده است به صورت دیگری می‌بیند و اشیا هرچه به آنها نزدیک‌تر می‌شود تغییر می‌کنند. به ویژه در مورد آرزوهامان چنین حسی داریم. غالبا چیزی کاملا متفاوت یا بهتر از آنچه می‌جستیم میابیم. همچنین مطلوب خود را از راهی بهتر پیدا می‌کنیم، نه از راهی که در آغاز برای رسیدن به هدف خود در آن گام نهاده بودیم. به ویژه آن جا که در پی لذت، سعادت و شادی بوده‌ایم، در عوض حکمت، بصیرت و شناخت به دست می‌آوریم. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۱۵۷)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
پس هرکس که تنهایی را دوست نمی‌دارد، دوستدار آزادی هم نیست. زیرا فقط در تنهایی آزادیم. اجبار، ملازم جدایی‌ناپذیر هر جمع است. هر جمعی از افراد خود می‌خواهد که از فردیت خود صرفنظر کنند و هرچه فردیت انسان با ارزش‌تر باشد، چشم پوشی از آن بخاطر جمع دشوار‌تر است. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۱۶۷)
 
استارتر
استارتر

Türkan Şoray

Guest
آنچه انسان‌ها را به سوی جمع سوق می‌دهد این است که نمی‌توانند تنهایی را و در تنهایی، خود را تحمل کنند. (در باب حکمت زندگی – صفحه ۱۷۰)
 

بالا