تو اين هيري ويري

  • شروع کننده موضوع Bita
  • تاریخ شروع

Bita

Guest
اعصاب و حوصله ندارم خونه مون بهم ريخته بود
مادرشوهرم زنگ زد گفت پستونك نوه ام شايد مونده خونه شما بيام بردارم
منم خونه نيستم اومدم خونه مادرم بخاطر حال برادرم
يدونه كليدمون دست اوناس زاپاس دادم بهشون
گفتم برو بردار
 
استارتر
استارتر

Bita

Guest
ای بابا حالتو درک میکنم خیلی بده
از شهر دور هم اومدم جمدون كوله پشتي هارم ريختم يه قسمت حال مونده بودن
بازشونم كردم چيزايي كه لازم داشتم رو برداشتم ريخت و پاش شده
ظرفامونم مونده سفره اينا همه رو جمع كردم گذاشتم رو كابينت
تخت هم نا مرتب
الان مياد نگا ميكنه ميگه خونه اش چقد نا مرتبه
 

زن_جومونگ_منم

Guest
از شهر دور هم اومدم جمدون كوله پشتي هارم ريختم يه قسمت حال مونده بودن
بازشونم كردم چيزايي كه لازم داشتم رو برداشتم ريخت و پاش شده
ظرفامونم مونده سفره اينا همه رو جمع كردم گذاشتم رو كابينت
تخت هم نا مرتب
الان مياد نگا ميكنه ميگه خونه اش چقد نا مرتبه
ولش کن بابا اصلا ب فکرت فشار نیار مطمعن باش ک میگ ولی دیگ تو کاری از دستت برمیاد جز اینکه یه مشکل پیش افتاده تو ذهنت بزرگ میشه گلم من دقیقا تو شرایط تو بودم خیلی جوش زدم حرص خوردم وقتی رفتم دیدم مادرشوهرم ظرفارو شسته بود... خب حالا چ کاری از دستم برمیومد؟؟؟ زیاد رو خودت غشار نیار
 
استارتر
استارتر

Bita

Guest
ولش کن بابا اصلا ب فکرت فشار نیار مطمعن باش ک میگ ولی دیگ تو کاری از دستت برمیاد جز اینکه یه مشکل پیش افتاده تو ذهنت بزرگ میشه گلم من دقیقا تو شرایط تو بودم خیلی جوش زدم حرص خوردم وقتی رفتم دیدم مادرشوهرم ظرفارو شسته بود... خب حالا چ کاری از دستم برمیومد؟؟؟ زیاد رو خودت غشار نیار
اين كه كاراي منو نميكنه
خونمم تميزه ولي بهم ريخته هست
اره بابا مهم نبست تو اين حالم اصلا
 
استارتر
استارتر

Bita

Guest
شوهرم
میگفتی شوهرت بره خونه برداره ببره بهشون بده
رفت شهر محل كارش خودم تنها ميمونم
بخاطر برادرمم برگشتم خونه
وگرنه شهر محل كار شوهرم بودم
 
  • می پسندم
Reactions: Man
استارتر
استارتر

Bita

Guest
الان ميگه از وقتي رسيده ننشسته خونه همش خونه مادرشه
اخه ديروزم يه ربع رفتم خونه اومدم خونه مادرم شب ساعت يك برگشتم
امروزم بعد صبونه اومدم
 

چشم رنگیم

Guest
ب خانوادت برس تو این شرایط عریزم
 

بالا