از اونجایی که خودم کوچکم و ازدواج نکردم تجربیات مامانم و میگم
مامانم تعریف میکنه تازه که ازدواج کرده بوده همزمان عمه مو هم شوهر میدن بعد انگار مامانِبابام جهاز مامانمو برمیداشته میزاشته رو جهاز عمم
یا هيچوقت خرید نمیکرده میومده از مامانم من وسیله میگرفته حتی صابون و اینا
حتی مامانم میگه لباس خوا.باش که واسه جهازش بوده رو برمیداشته میگفته اینا راحته من بپوشم
یا عموم که موقع ازدواج مامانم ۴ سالش بوده بوده رو میداده مامانم نگه داره
و واسه اینکه دیر بچه آورده کلی مسخرش کردن
بعد دیگ مامانم رفت و آمد و قطع میکنه و اینا تا وقتی ما بزرگ تر شدیم روابط اوکی شد دوباره من و داداشم ماهی یه بار میریم اونجا ولی مامانم فقط عیدا یا اگه خیلی اصرار کنن میاد