بیاین بگم راهو اشتباهی رفتیم گم شدیم

[سوسک خونگی]

انقدر التماس کردم که مامانم راضی شد بربم باشگاه
یه ماشین بچه های که چند ماه میرفتن میرفت
دوتا ماشینم افتادن دونبال اون ماشین
که بریم باشگاه یکم راه دور بود

 

[صغرا خانم 2]

انقدر التماس کردم که مامانم راضی شد بربم باشگاه
یه ماشین بچه های که چند ماه میرفتن میرفت
دوتا ماشینم افتادن دونبال اون ماشین
که بریم باشگاه یکم راه دور بود

خ

 

[صغرا خانم 2]

خ

ب

 

[سوسک خونگی]

بعد ش منو دوستم و یه نفر دیگه با بابای دوستم دونبال ماشینه افتاده بودیم
که باباش ۲ نفرو سوار کرد
برسونه
که اون ماشینی که دونبالش بودیم رفت یه جای دیگه و این مسافرام اونطرف تر میرفتن
یه کوچه رفتیم اونارو پیاده کردیم حالا اقا مگه اینارو پیدا کنیم

 

[سوسک خونگی]

هیچی رفت گذاشت تو یه ورزشگاه گفت باید اینجا باشه
ما ام گوشی همراهمون نیست زنگ بزنیم ببینیم دوستامون کجان اگه به باباش بگیم اینجا نیست ور میداره میاره خونه
خلاصه باباش رفت

 

[سوسک خونگی]

بعدش یکم نشستیم
از یه نفر پرسیدیم گفتیم که یه باشگاه هست تو فلان جا نزدیک اینجا؟ گفت اره
و ادرسشو داد
ما ام هعی یادمون میرفت ادرسو و تو هر کوچه از ۳ تفر میپرسیدیم
بعد ۴۰ دقیقه پیاده روی رسیدیم دیدیم بعله دوستام اینان و بدبدختا نیم ساعت جلو در وایستاده بودن ما ام بیایم که نیومدیم
به نیم ساعت اخر رسیدیم
و بازی کردیم
تو راه که داشتیم میرفتیم
باشگاه انقدر خندیدیم دوستمم استرس گرفته بود گم نشیم

 

[عاشق سرحال]

هیچی رفت گذاشت تو یه ورزشگاه گوفت باید اینجا باشه
ما ام گوشی همراهمون نیست زنگ بزنیم ببینیم دوستامون کجان اگه به باباش بگیم اینجا نیست ور میداره میاره خونه
خلاصه باباش رفت

خب بقیه اش

 

[سوسک خونگی]

بعد بابای دوستم گفت من کار دارم نمیتونم بیام اگه بیام ۲۰ دقیقه دیگه میام
ما دوتا اکیپ بودیم یعنی همکلاسی های ما رفتن خودشون
ما موندیم با یه ماشین و ۶ نفر دختر و مامان دوستمو و باباش تو ماشین ۲۰۶

 

[سوسک خونگی]

دوتا از بچه ها بغل ما بودن
اها راستی نگفتم ما که از باشگاه داشتیم میرفتیم بیرون پسرا میومدن تو انقدر پسرای خوشگلی بودننننن

 

[سوسک خونگی]

بعد بابای دوستم گفت من کار دارم نمیتونم بیام اگه بیام ۲۰ دقیقه دیگه میام
ما دوتا اکیپ بودیم یعنی همکلاسی های ما رفتن خودشون
ما موندیم با یه ماشین و ۶ نفر دختر و مامان دوستمو و باباش تو ماشین ۲۰۶

البته دوستام نمیزاشتن ما میخواستیم باز برگردیم باشگاه قبلیه
تا بابای دوستم بیاد که اونا گفتن شب میشه و به زور امدیم