Pani john
⭐کاربر برتر⭐
- عضویت
- Dec 10, 2023
- جنسیت
- خانم
بابام قبلا هم به مامانم خیانت کردهمن خیلی بچه بودم یادم نیست زیاد ولی جنگاشونو یادمه خیلی بد بود. من زیاد یادم نیست نمیتونم درست تعریف کنم ولی یه زنی که قبلا انگار میخواست باهاش ازدواج کنه رفته اصفهان که ببینتش و واسش قلب فرستاده و پیامای عاشقونهه دادن به هم دیگه 1 سال دعوا بود که مامانم تصمیم گرفت بیاییم کرج وقتی که کلاس سوم بودم بابام اهواز کار میکنه(بدون بابام اومدیم کرج) بعدش تا کلاس پنجم مامانم یهو تصمیم گرفت برگردیم کرج ششم دوباره رفتیم کرج دوباره هفتم اهواز دوباره هشتم اومدیم کرج ولی مامانم تصمیم گرفته بود نهم برگردیم اهواز پیش بابام زندگی کنیم میگفت میخوام پیش شوهرم باشم ولی منه احمق کلی دعوا درست کردم که میخوام کرج بمونمبعدش مادرم دوباره قبول نکرد و من تصمیم گرفتم که به دروغ بگم یه پسری مزاحمم شده پیش بابام و بهم حرفای بدی زده ولی بابام نفهمیده به دروغ بعدش یه دعوای شدید بین مامانو بابام درست شد که بابام گوشاش کره حواسش نیست و کلی بزن بزن کردن و مامانم ول کرد رفت کرج. امیدوارم بمیرم ولی همچین دروغی نمیگفتم. توی همین مرداد یا شهریور ماه امسال این دعوا اومد. بعدش مامانم گفت منو نگه میداره منم رفتم کرج پیششو بابام توی این 5 ماه سه بار برای 2 روز اومد پیشمون روابطشون خوب شده بود یه ذره. اخرین بار که بابام اومد 1 ماه پیش من رفتم پیش مادربزرگم زندگی کردم مامانم نه زنگ میزد نه چیزی منه احمقم نیومدم ببین چشه. امیدوارم بمیرم. امروز اومدم خونه دیدم مامانم خیلی لاغر شده و استخون شده!! گیجه و منگه و هیچی توی فریزر نیست!! ازش پرسیدم کی غذا خوردی گفت سه روز پیشگفتم چرا اینقدر گیجی تازه از خواب بیدار شدی اونم گفت نه از دیشب بیدارم مثل جنازه روی تخت افتاده.خونه هم یخ بود دیدم پنجهارا شیشه ندارن(بعدا میگم چرا)گفت بابات به من هیچی پول نداده حتی 1 هزار تومنم ندارم واسه اینکه اذیتم کنه.منم تعجب کردمبهم گفت که بابام توی اهواز با یه خانومی توی محل کارش رابطه داره.منم دیگه حرفی نزدم تا نیم ساعت بهش گفتم تقصیر منه؟گفت اره وقتی که زنو شوهر از هم دیگه دور باشن مرد میره رفیق زن میگیره.من خیلی احمقم خاک توی سرم کاشکی بمیرم.همش تقصیر منه.خونمونو بابام اورد دوجداره کنن پنجره هامونو ولی بابام کامل پولو به تعمیر کار داده و شیشه هارو نزده رفته دیگه نیومده.بابام خیلی ادم ساده و احمقیه و سریع سرش کلاه میره. نمیتونه حقشو بگیره مثلا یه مردی مامانم بزنه جلوشو نمیگیره بعد میاد با مامانم دعوا میکنه توی خونه.الانم به مامانم 1 ماه پول نداده مامانم هیچ پولی نداره داره میمیره از گرسنگی منم زنگ زدم به بابام گفتم اونم فقط داشت میخندید بلند مرتیکه سادیسم روانی.مادربزرگمم دیگه پولی نداره که قرص کنه مامانم. بابام حقوقش خیلی زیاده دکتر و رییسه مامانم میگه با یه زنی توی محل کارش رابطه داره بابام 25 روزه دقیقا از موقعی که به مامانم پول نداده. همش احساس میکنم تقصیر منه نمیدونم چیکار کنم کمکم کنیدخاک توی سر احمقم من یه بیشعور احمقم. به مامانم گفتم برگردیم اهواز گفت دیگه زندگیمون خراب شد با گریه.چیکار کنم الان؟