دیشب ساعت ۳ من رفتم با نگهبان شوهره در و باز کرد قیافش شبیه این وحشیا بود گفتم زنگ میزنم پلیس و اینا گفت غلط میکنی داشتیم باهم دعوا میکردیم یکدفعه شوهرم اومد دید انقدر باهام دعوا کرد گفت بلایی سرت میاورد و تو دهنت بی چک و بند شده به تو چه ربطی داشت و اینا الان جرعت ندارم بام بالا
میگم که از دست یه نفر کاری برنمیاد اگه خودت یا شوهرت به تنهایی بخواین کاری کنید با خودتون دشمن میشه بابا به این فکر کن تو میخوای تو این ساختمون زندگی کنی بعضی اوقات هم تنهایی اگه باهاتون دشمن شه و بخواد یجوری سر تو تلافی دربیاره چی یا باید همه اعتراض کنن یا حداقل مدیری نگهبانی بره باهاش حرف بزنه که انگار کسی نمیره
تو هم فقط میتونی براش دعا کنی همین
شوهرت هم بخاطر خودت بوده که چیزی گفته بخاطر امنیت تو ترسیده