اره
ما تا زمانی ک قرار گذاشتیم اصلااا تلفنی حرف نزده بودیم?
تو خیابون بودم ک بهم زنگ زد که بگه یه آژانس فرستادم دنبالت. گفت وااای صداشووو نگاه??... پشت گوشی از خجالت اب شدم
اژانس اومد .دنبالم هررررچی میرفت و نمیرسیدیم. گفتم خاک تو سرت سوگل. الان میبرنت یجایی و بلا ملا سرت میارن
بالاخره رسیدیم ب محل مورد نظر
ما محل قرارمون تو ویلا بود???
موقع وارد شدن هی اون تعارف میزد تو اول برو داخل..هی من تعارف میزدم ن تو اول برو داخل
وقتی هم ک رفتیم داخل.. اون نشست رو مبل . گفت بیا بشین کنارم
من پیش ی ستون ایستاده بودم و ب سقف نگاه میکردم و میگفتم ن خیلی ممنون راحتم
بعدش گف باشه پس این لواشکا رو من خودم تنهایی میخورم
چنان برگشتم سمتش ک خنده اش گرفته بود?
و......