اولین عروسکاتون چی بودن؟

[لیوایییییی]

آره انداختمش تو کمد دیواری
اون که پیدا شد
امیدوارم این خرسه ام پیدا شه

ایشالا پیدا شه
من نقاشیای بچگیمو مامانم نگه داشته بود گم شدن اینقدر ناراحت شدمممم

 

[نیلا♡]

چه گوگولیییییی

اسمش پریا گذاشته بودم
یک لباس لی بانمک تنش بود اون موقع بچه بودم مامانم خوشش امده بودد خرید بعدم لباسش رو تنم کرد عکس ازم گرف
مامانم میگ وقتی عروسک خریدم یکی پشتمون بود گفت اره نگا بچه اشون کردن تو نایلون میبرن ولی اون عروسک بود

 

[لیوایییییی]

من یدونه از اینا داشتم حتی اسمم نداشت
ولی کلا یادم نمیاد وابسته اسباب بازی یا عروسکام بوده باشم بیشترشم خراب کردم چنتاشو نگه داشتم گذاشتم برا دخترم باهاشون بازی میکنهمشاهده پیوست 343519

چه بامزه ست شبیه گوسفنده👁👁

 

[◔◡◔]

اسم نداشتهنوزم دارمش سالمه

 

[لیوایییییی]

اسم نداشتهنوزم دارمش سالمه

 

[هیتآ]

برا من اسمش هستی بود ندارمش

 

[مهی]

ایشالا پیدا شه
من نقاشیای بچگیمو مامانم نگه داشته بود گم شدن اینقدر ناراحت شدمممم

من کلی لباس و نقاشی و کاردستی و
اسباب بازی و کش مو و حتی برگه امتحانی
مامانم نگهداشته

 

[لیوایییییی]

برا من اسمش هستی بود ندارمش

منم بچه بودم یه عروسک داشتم فیلم مرگ تدریجی یک رویا می‌داد اون موقع اسمشو گذاشتم هستی
بعدا نگارمون انداختش توی جوب نابود شد👁👁

 

[لیوایییییی]

من کلی لباس و نقاشی و کاردستی و
اسباب بازی و کش مو و حتی برگه امتحانی
مامانم نگهداشته

آفرین به مامانت

 

[صنم]

یه عروسک دختر بود لباس لیمویی داشت اسمش هستی بود الانم تو کمد دخترمه

 

[لیوایییییی]

یه عروسک دختر بود لباس لیمویی داشت اسمش هستی بود الانم تو کمد دخترمه

 

[مامان مصی]

یسری عروسک بود باربی لباس نداشت شورت سبز وسوتین سبز با کفش پاشنه بلند
عاشق اونا بودم دست وپاش سریع درمیامد
براش لباس میدوختم

من اگه بچه دار بشم براش اول بسم الله نمیام یه اتاقو پر کنم از عروسک چون خودم اولین عروسکامو خیلی دوست دارم یه دختر موفرفری بود اسمشو گذاشته بودم سارا الان درب و داغون شده موهاش ریخته
یدونه کتاب هم داشتم که گم شد متاسفانه. مامانم میگه توی بغلم بودی توی مغازه ی کتاب فروشی داشتم کتاب نگاه میکردم یهو برای اولین بار گفتی "بده" بعد مامانم ذوق کرده بود کتابه رو برام خریده بود✨️

من بچه بودم یه عروسک بود پلاستیکی
هی روزگار چه زود گذشت بچگی خودم
بچگیه دخترم
دخترمن کتاب وماشین دوس داشت
۷سالش شد عروسگ دوست داشت

 

[لیوایییییی]

یسری عروسک بود باربی لباس نداشت شورت سبز وسوتین سبز با کفش پاشنه بلند
عاشق اونا بودم دست وپاش سریع درمیامد
براش لباس میدوختم


من بچه بودم یه عروسک بود پلاستیکی
هی روزگار چه زود گذشت بچگی خودم
بچگیه دخترم
دخترمن کتاب وماشین دوس داشت
۷سالش شد عروسگ دوست داشت

ای جانننن
آره باربیا زود دست و پاشون کنده میشدددد

 

[مامان مصی]

ای جانننن
آره باربیا زود دست و پاشون کنده میشدددد

پلاستیکی بودن باربی که الان هستن نبود